لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۶۱۶٫۱۷۹ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۲۰۰ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۲۳۷
    بازدید از این یادداشت : ۵۰۳

    پر بازدیدترین یادداشت ها :
    آقای مُرتَضی کریمی‌نیا، از قرآن‌پِژوهانِ بنام و کوشایِ این روزگار، در میزِگردی زیرِ عنوانِ «قرآن پژوهی از منظرِ غربی‌ها» (چاپ شده در: کتابِ هفته، ش 369، شنبه 7 بهمنِ1391ﻫ . ش. ، ص 12 و 13)، طَیِّ انتقادی بحقّ و بجا از نگاه خصمانۀ إِفراطیِ بسیاری از ما و أَمثالِ ما به مطالعاتِ قرآنیِ غربیان و انفعال و تأثُّرِ این نگاهِ خصمانه از نقد و نظرهائی که در بِلادِ عَرَبی‌زبان دربارۀ قرآن پژوهیِ مُستشرِقان انتشار می‌یابد، گفته بود:

    « ... کسانی که به ترجمه‌ها و نقدهایِ عَرَبی بر آثارِ غربیان اعتماد کرده‌اند و با تکیه بر آنها انبوهی جزوه و کتابِ درسی در دانشگاهها و حوزه‌هایِ علمیّه نشر و ترویج داده‌اند، متوجّه نبوده‌اند که نویسندگانِ آن آثار در جهانِ عرب دقیقًا همان کسانی هستند که بیشترین آثار را در نقدِ تفکّرِ شیعی نوشته‌اند یا می‌نویسند. چگونه می‌شود که آثارِ این أفراد در نقدِ تشیّع را یکسره باطل و از رویِ غرض‌ورزی می‌دانیم، امّا سخنان آنان در معرّفی و نقدِ آثارِ غربیان را وحیِ مُنزَل می‌شماریم؟» (همان، ص 13)

    گوهرِ هُشدارِ آقایِ کریمی‌نیا، در خورِ تأیید است. بناگُزیر همۀ آنچه خشمِ فُلان سَلَفیِ تُندرُوِ سوری یا بَهمان فارغ التّحصیلِ دانشگاههایِ عربستانِ سَعودی را برانگیخته و او را به پاسخگوئی و رَدیّه نویسی واداشته است، با منظرِ منِ مسلمانِ شیعیِ ایرانی همخوان نیست. وانگهی حَتّی المقدور باید به سراغِ سرچشمه‌ها رفت و به جایِ «درگیر» شدن با خود «متنِ» استشراقی در «زبانِ أصلی»، به ترجمه‌هایِ «دستِ چندمِ عربی» اکتفا نکرد (سنج، همان، همان ص).

    اینها به عینِ ألفاظ یا مضامین، چیزی است که آقایِ کریمی‌نیا و برخی ازدوستانِ ایشان ـ که در نقل و نقدِ مطالعاتِ قرآنیِ أَخیرِ مغرب‌زمین به زبانِ فارسی هم سهمِ نمایانی داشته‌اندـ ، به ما گوشزد می‌کنند. سخنی است دِلپذیر که دِلهایِ سخن‌پذیر لابُد خواهند پذیرفت.

    أمّا این سکّه، رویِ دیگر و سویِ دیگری نیز دارد، و باید توجّه داشت که:

    أوّلًا، از قضا، در مواجهه با مطالعاتِ قرآنیِ مستشرقان، مواضعِ «مشترکِ» یک مؤمنِ شیعی حتّی با یک سُنّیِ سَلَفی، آن هم از نوعِ باِصطِلاحِ وهّابی‌اش، بسیار بیشتر از مواضعِ «غیرِ مشترک» است، و راست آنست در کثیری از نَقدها و ردیّه‌های پُرشمارِ عَرَبی‌زبانانِ غیرِ شیعی بر قرآن‌پِژوهیِ مستشرقان، می‌توان و می‌باید با ایشان هَمصدا بود.

    ثانیًا، نه تنها در مواجهه با مستشرقانِ غیرِ مسلمان (و گاه: إِسلام‌ستیز) باید پیوسته مشترکاتِ فراوانِ شیعیان و سُنّیان را ملحوظ داشت، که حتّی در نَفسِ مسائلِ اختلافی میانِ خودِ شیعیان و سنّیان همواره باید جهات و دامنۀ نقّادی‌ها را نیک سنجید و گاه برایِ تبیینِ مثلًا فُلان خُرده‌ای که عالمانِ شیعه بر میراثِ حدیثیِ أهلِ تَسَنّن می‌گیرند، در دامِ جهتگیریهایِ بعضِ حدیث ستیزان نیفتاد و توجّه داشت ایستارِ ما شیعیانی که بر مواضعی از حدیثنامه‌هایِ سُنّی انتقاد داریم با ایستارِ کسانی که حدیث و حدیثنامه‌هایِ سنّی را بی مُحابا موردِ نقد و پرخاش قرار می‌دهند تا از بُن تمسّک به سنّتِ مأثور را در کنارِ قرآن منتفی بدانند و هرگونه حدیث را از بُن غیرِ قابلِ اعتماد جلوه دِهند 1 دربارۀ این جَرَیانهایِ إِفراطیِ حدیث ستیز در جهانِ أَهلِ تَسَنُّن که البته با همۀ های‌و‌هوی و طاق و طُرُنب‌شان أَقَلیَّتی بیش نیستند (و بیشتر پاره‌ای از وَزِشهایِ «تجدّد» باختری تهییجشان کرده است)، از جمله، نگر:
    دفاعٌ عن القرآن الکریم، السَّیِّد محمّدرضا الحُسَینیّ الجلالیّ؛ و جریان‌شناسیِ قرآن بَسَندگی، دکتر محمّد إبراهیمِ روشن ضمیر.
    من در مقاله‌ای که در شاخه‌هایِ شوق (جشن‌نامۀ استاد بهاء الدّین خرّمشاهی، 1/491 ـ 514) انتشار داده‌ام، فصلی از دفاع عن القرآنِ الکریمِ پیشگُفته را که به همین زمینه‌ها می‌پردازد، به فارسی درآورده‌ام.
    بسیار بسیار فاصله و تفاوت دارد.

    متأسّفانه گاه دیده شده است کسانی با نِهایت ذوق‌زدگی به واگویه‌گریِ سخنانِ مُدَّعیان ِ «قرآن بَسَندگی» و مُنکرانِ حدیث پرداخته و در بزرگ‌نمائیِ آسیبها و نِقاطِ ضعفِ حدیثنامه‌ها مبالغه را از حَد گذرانیده‌اند، به خَیالِ آن که با این کار، مجعولیّتِ فُلان روایاتِ کتابهایِ ستّۀ عامّه را در ذهنِ مخاطب قطعی و بی‌گمان می‌سازند؛ حال آن که با این پیرویِ کورکورانه و إِفراطی از بعضِ ناقدانِ آن حدیثنامه‌ها، در أصلِ مدّعایِ باطلِ آن جماعت با ایشان هم‌آواز گردیده و أصلِ حدیث و تمسّک به حدیث را زیر سؤال بُرده‌اند!

    نمونه‌هایِ این ذوق‌زدگیِ إِفراطی را در تکیه‌ها و اعتمادهایِ بیش از اندازۀ بعضِ معاصران بر نوشته‌هایِ أمثالِ طه حسین و أَحمد أَمین و محمد أَبوریّه نیز می‌توان دید. هرچند اینان مَردانِ أَهلِ فضلی بوده و در بعضِ نقّادیهایِ خود نیز بسیار بصیر اند، باید در نظر داشت که أَصلِ نحوۀ نگرش أَمثالِ طه حُسَین و أَحمد أَمین و محمود أَبوریّه و ... و ... به تاریخ و سنّت و منابعِ إِسلامی با دیدگاههایِ سنّتگرایِ متعهّدِ شیعه فاصلۀ بسیار دارد و صِرفِ انتقاداتِ ایشان از فُلان موضوعات و مَفاهیم سُنّی که در ظاهر با مواضعِ ما شیعیان همسوست، ما را نباید در پذیرفتاریِ آراء و أقوالِ دِگَراندیشانۀ ایشان گُشاده دست سازد. 2 خامدستی در إِقبالِ فراخ دامن به آثارِ این متجدِّدانِ دگراندیشِ سُنّی برایِ نقدِ سنّتِ «عامّه»، دُرُست نظیرِ خامیِ سُنّیانی است که برایِ نقدِ سنّتِ فکری و مذهبیِ «شیعه» به آثار أمثال «أحمدِ کَسرَوی» آویزان می‌شوند!

    ثالثًا، در عینِ إِذعان به نِقاطِ ضعفی که در شماری از نقد و نظرهایِ عَرَبی‌زبانان در بابِ کارهایِ مستشرقان دیده می‌شود، باید به طور مُنصِفانه دانست که در بِلاد عَرَب، بعضِ اهتمامها در «نقل» و «نقدِ» أقوال و آراءِ مستشرقان از سویِ شخصیّتهائی صورت گرفته است که در مراتبِ دانش و زَباندانی و حتّی غربشناسیِ ایشان جایِ تردید نیست و بی هیچ تَعارُف باید پذیرفت که أَهلیَّتِ ایشان برایِ ورود به چُنین مباحثی به هیچ روی از قرآن‌پِژوهانِ هموطنِ ما که با کوشائیِ قابلِ تقدیری در این عرصه‌ها گام نِهاده‌اند ـ و سَعی‌شان، مَشکور و مَأجور باد! ـ ، کمتر نبوده و نیست. در میانِ این شخصیَّتها، مردانِ فاضلی چون زنده‌یاد دکتر عبدالرّحمن بَدَوی 3 وی افزون بر دو کتاب دفاع از قرآن و دفاع از محمّد (ص) ـ که أوّلی به فارسی هم ترجَمه و منتشر شده است ـ ، هم در زندگینامۀ خود نوشتش و هم در ضمنِ بعضِ آثارِ دیگر ـ ولو گاه بإِشارت ـ، به دفاع از إِسلام و سنّتِ إِسلامی پرداخته است. دیده می‌شوند که صد البتّه با فُلان شیخِ سَلَفیِ مُستَعجِل یا بَهمان پایان‌نامه نویسِ خامدَست، طَرَفِ نسبتشان نمی‌توان شمرد. 4 در اینجا، تنها از باب «أهلیّتِ» عبدالرّحمن بدوی از او یادی کردم. گفت و گو در بابِ چه و چون و چندِ کارهایش و تشریحِ نِقاطِ قوّت و ضعفِ آن در این زمینه، کارِ بایسته‌ای است که لابُد روزی کسی خواهد کرد!

    بی هیچ گمان، بهترین چاره، گشودنِ آفاقِ نَظَر و فزودنِ أَصنافِ اهتمام است به خوانشِ ناقدانۀ عمومِ این نَقد و نَظَرها، در عین ِ التزامِ بیش از پیش به پَرواگری و استوارگوئی. (يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ قُولُواْ قَوْلًا سَدِيدًا) ( س 33، آیۀی 70)
    و نسأَلُ اللهَ ـ تَبارَکَ و تَعالی ـ أَن ـ یَجعَلَ عَمَلَنا خالِصًا لِوَجهِهِ الکَریم.

    ۱. دربارۀ این جَرَیانهایِ إِفراطیِ حدیث ستیز در جهانِ أَهلِ تَسَنُّن که البته با همۀ های‌و‌هوی و طاق و طُرُنب‌شان أَقَلیَّتی بیش نیستند (و بیشتر پاره‌ای از وَزِشهایِ «تجدّد» باختری تهییجشان کرده است)، از جمله، نگر:
    دفاعٌ عن القرآن الکریم، السَّیِّد محمّدرضا الحُسَینیّ الجلالیّ؛ و جریان‌شناسیِ قرآن بَسَندگی، دکتر محمّد إبراهیمِ روشن ضمیر.
    من در مقاله‌ای که در شاخه‌هایِ شوق (جشن‌نامۀ استاد بهاء الدّین خرّمشاهی، ۱/۴۹۱ ـ ۵۱۴) انتشار داده‌ام، فصلی از دفاع عن القرآنِ الکریمِ پیشگُفته را که به همین زمینه‌ها می‌پردازد، به فارسی درآورده‌ام.
    ۲. خامدستی در إِقبالِ فراخ دامن به آثارِ این متجدِّدانِ دگراندیشِ سُنّی برایِ نقدِ سنّتِ «عامّه»، دُرُست نظیرِ خامیِ سُنّیانی است که برایِ نقدِ سنّتِ فکری و مذهبیِ «شیعه» به آثار أمثال «أحمدِ کَسرَوی» آویزان می‌شوند!
    ۳. وی افزون بر دو کتاب دفاع از قرآن و دفاع از محمّد (ص) ـ که أوّلی به فارسی هم ترجَمه و منتشر شده است ـ ، هم در زندگینامۀ خود نوشتش و هم در ضمنِ بعضِ آثارِ دیگر ـ ولو گاه بإِشارت ـ، به دفاع از إِسلام و سنّتِ إِسلامی پرداخته است.
    ۴. در اینجا، تنها از باب «أهلیّتِ» عبدالرّحمن بدوی از او یادی کردم. گفت و گو در بابِ چه و چون و چندِ کارهایش و تشریحِ نِقاطِ قوّت و ضعفِ آن در این زمینه، کارِ بایسته‌ای است که لابُد روزی کسی خواهد کرد!
    يكشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۳۲
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت