اُستادِ فُروزان۟ یاد، شادروان دکتر محمَّدِ خوانساری ـ طابَ ثَراه ـ، در مقالَتی که به یادِ اُستادِ أَجَلّ عَلّامه جَلال الدّینِ هُمائی ـ نَوَّرَ اللهُ مَرقَدَه ـ قَلَمی فرموده است و در آن «خاطراتی چند از استاد» را به قَلَمی شیرین و أُسلوبی دِلپَسَند بَر أوراقِ یادها تَخلید کَرده و به یادگار نِهاده، از جُمله آورده است:
«[اُستاد هُمائی] دربارۀ حضرتِ أَبی عبدِاللهِ الحُسَی۟ن ـ روحی و أَرواحُ ال۟عالَمینَ لَهُ الفِداء ـ در حُسَینیّۀ إِرشاد سُخَنرانیی إیراد فَرمود. برایِ تهیّۀ متنِ سُخَنرانی به عُمدۀ تَواریخ و مَقاتِلِ مُعتَبَر که در اختیار داشت مُراجعه کرده بود. بَنده عَرض کردم مَرحومِ حاج شیخ عبّاسِ قُمّی در کتابِ نَفیسِ خود، نَفَس المَهموم، مُعتبرترین و گُزیده ترین أَخبار را جَمع آورده است و چون نَقّادی بَصیر سَره را از ناسَره جُدا ساخته است. اُستاد کتابِ مَزبور را از بَنده به أَمانت گرفت و از رویِ آن یادداشتها تهیّه فرمود و گفت که : الحَق "کُلّ الصَّیدِ فی جَوفِ الفَراء". به اندازه ای شیفتۀ آن کتابِ مُستَطاب شُد که فرمود: اگر خُدا توفیق دِهَد می خواهَم آن را تَرجَمه کُنَم و آن تَرجَمه را بهترین زادِ آخرتِ خود بدانم. گفتم: این کار را دانشمندِ عالیٖ قَدر آیة الله حاج میرزا أَبوالحَسَنِ شَعرانی انجام داده که یکی از بهترین نمونه هایِ تَرجَمه است. ... چون اُستاد به مَرحومِ شَعرانی اعتقادی وافِر داشت و همواره از آن عالِمِ جَلیل القَدر با تَکریم و تَبجیل یاد می فرمود، از تَرجَمۀ آن کتاب اِنصِراف یافت.» ( کارنامۀ هُمائی، [گِردآوردۀ] عبداللهِ نَصری، چ: ۱، تهران: دانِشگاهِ علّامه طَباطَبائی، ۱۳۶۷ هـ. ش.، ص ۳۳۶).
می نویسم:
طُرفه آنست که شیخ ال۟مَشایِخِ الکِرام، علّامۀ عالیٖ مقدار آیة اللهِ شَعرانی ـ رَوَّحَ اللهُ رُوحَهُ العَزیز ـ، نیز در دیباجه ای که بر تَرجَمۀ خویش از نَفَس ال۟مَهموم نوشته است، همین معنی را مُتَذَکِّر گردیده، و تَرجَمۀ آن کتابِ مُستَطاب را که دَمع السّجوم نام کرده، "زاد المَعادِ" خویش قرار داده است. مَرحومِ علّامۀ شَعرانی مَرقوم داشته است:
« أَمّا بَعد، چُنين گويد اين عَبدِ فانى، أَبوالحَسَن بن محمّد بن غُلامحُسَين بن أَبى الحَسَن المَدعُوّ بِـ: الشَّعرانى، كه:
چون عهدِ شباب به تَحصيلِ عُلوم و حفظِ اصطلاحات و رُسوم بگذشت، و اقتداءً بأَسلافیَ الصّالِحين مِن۟ عَهدِ صاحِبِ مَنهَجِ الصّادقين، از هر عِلمى بهره بگرفتم و از هر خَرمَنى خوشه برداشتم، گاهى به مطالعۀ كتبِ أَدَب از عَجَم و عَرَب، و زمانى به دراستِ إِشارات و أَسفار، و زمانى به تَتَبُّعِ تَفاسير و أَخبار، وقتى به تَفسير و تحشيۀ كتبِ فقه و أُصول، و گاهى به تَعَمُّق در مسائلِ رياضى و معقول، تا آن عَهد به سَر آمد:
لَقَد طُف۟تُ فى تِل۟كَ ال۟مَعاهِدِ كُلِّها
وَ سَرَّحتُ طَرفِى بَي۟نَ تِلكَ المَعالِمِ‏
ساليانِ دراز شب بيدار و روز در تَكرار، هميشه مُلازمِ دَفاتر و كَراريس، و پيوسته مُرافِقِ أَقلام و قَراطيس، ناگهان سُروشِ غيب در گوش اين ندا داد كه: علم، براىِ معرفت است، و معرفت، بذرِ عَمَل و طاعت، و طاعت، بى ‏إِخلاص نشود، و اين۟ همه، ميسّر نگردد مگر به توفيقِ خدا و تَوَسُّل به أَوليا. مشغولى تا چَند؟!
علم چندان ‏كه بيشتَر خوانى
چون عَمَل در تو نيست نادانى‏
شتاب بايد كرد و مَعاد را زادى فراهم ساخت. زود برخيز! كه آفتاب برآمد و كاروان رفت! تا بَقيّتى باقى است و نيرو تَمام از دَست نَشُده، تَوَسُّلى جوى و خدمتى تقديم كُن! پس كتابِ نَفَس المَهموم، تأليفِ العالِم النِّحرير و المُحَدِّث الخَبير، مَفخَرِ عَصرِنا و قُدوَةِ دَهرِنا، الحاج شيخ عبّاس القُمى- قُدِّسَ سِرُّهُ العَزيز- را ديدم در مَقتَلِ سَيِّدنا و مولانا أَبى عَبدِاللّهِ ال۟حُسَي۟ن ـ عَلَي۟هِ السَّلام ـ؛ رَزَقَنَا اللّهُ شَفاعَتَه! كتابى جامِع و موجَز و مُشتَمِل بر أَكثَرِ رواياتِ صَحيحه و منقولاتِ تواريخِ مُعتَبَره از عامّه و خاصّه، چُنان كه مانندِ آن تاكنون نوشته نشُده است و گويا در حقِّ او گفته‏اند: "كَم تَرَكَ الأَوَّلُ لِل۟آخِرِ"؛ أَمّا به زبانِ عَرَب است و هَمه كَس از آن بَهره نَگيرد؛ گُفتم همان كتاب را به فارسىِ ساده نَقل كُنَم ... .» ( تَرجَمۀ نَفَس المَهموم، شَعرانی، قُم: هجرت، ص ۱۱ و ۱۲ ).
لابُد خوانَندگانِ گرامیِ این سُطور الباقیِ نوشتارِ مَرحومِ شَعرانی را در خودِ کتابِ کثیرالفائِدَۀ دَمع السُّجوم از نَظَر خواهَند گُذَرانید و استفادت از آن کتابِ ارزنده را که بر فَوائِد و تَحقیقاتِ عالمانۀ افزون بر متنِ نَفَس ال۟مَهموم نیز اِشتِمال دارَد، مغفول نخواهند نِهاد؛ لیک دِریغ است در این مقام و با نَقلِ این سُطور از دیباجۀ علّامۀ شَعرانی، از إِشارتی به مَحامدِ أَوصاف و مَعالیِ أَخلاق آن مَردِ مَردانه و فرزانۀ یگانه رُخ بَرتابیم و ناگُفته گُذاریم که آن مُجتهدِ مُسَلَّم و فَقیهِ مُبَرّز و فیلسوفِ متکلِّم و هَیَویِ ریاضیدان و طَبیبِ جسم و جان، چه سان عَلیٰ رَغمِ جامعیَّت در معقول و مَنقول و آشنائی به دانِشهایِ گوناگونِ قَدیم و جَدید، و با آن که در مقاماتِ مرسومِ أَهلِ عُلوم بر جَنابِ مُحَدِّثِ قُمی تَفَوُّقی بی شکّ و رَیب داشته است، به مُقتضایِ شَرافَتِ ذات و حُسنِ نيّات، و رعایَتِ حَریمِ حُرمتِ حاملانِ سُنَنِ سَیِّد المُرسَلین و أَخبارِ أَئِمّۀ دین، در بَرابَرِ مُؤَلِّفِ نَفَس ال۟مَهموم چُنین خَفضِ جَناح می کُنَد و او را «العالِم النِّحرير و المُحَدِّث الخَبير، مَفخَرِ عَصرِنا و قُدوَةِ دَهرِنا» می خوانَد و با آن۟ همه مَراتِبِ عِلمی و عَمَلی به اُمیدِ دستیابی به شَفاعَتِ سالارِ شهیدان ـ سَلامُ اللهِ عَلَی۟ه ـ، به صِدقِ دِل۟ آستینِ خدمتگُزاری بَرمی زَنَد و به تَرجَمۀ کتابِ شَریفِ نَفَس ال۟مَهموم می پَردازَد و آن را مایۀ افتخار و سَربُلَندیِ خویشتن می شناسَد. ﴿وَ فِی ذٰلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ﴾ (س ۸۳، ی ۲۶ )!
اللّٰهُمَّ! ارْزُقْنا شَفَاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لَنا قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ مَعَ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ الَّذِينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ عَلَي۟هِ السَّلام!

جمعه ۷ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۹:۲۶