اُستادِ زنده‌یاد مُجتَبیٰ مینُوی، در بَخشی از مَقاله‌ای زیرِ عنوانِ «‌‌‌پَستی‌ و بُلَندیِ مِلَل از چیست؟» که به سالِ 1330 هـ.ش. به چاپ رَسیده، بمُناسَبَت نوشته است:
« ... بی‌کتابی یکی از عُیوبِ أَساسی و إِشکالاتِ عُمدۀ کارِ ماست. از أوضاعِ عالَم و أَفکارِ أولادِ آدَم بی‌خَبَریم و میزان و ملاکی نَداریم که دعویهایِ مُدَّعیان را با آن بسَنجیم، و به این جهت، هرچند صباحی فَریفتۀ یک نَفَر می‌شویم. هَمه‌مان نَخوانده‌مُلّائیم و پیش از آنکه کتابی دیده باشیم و چیزی یاد‌ گرفته‌ باشیم، می‌خواهیم هادیِ مردم شَویم و ایشان را به راهی که خود نیز نمی‌دانیم، برانیم. موضوعی از موضوعهایِ عِلمی و نَظَری و أَدَبی و مَعرفتی نیست که در زبانهایِ عُمدۀ اُروپائی چندین کتاب دربارۀ‌ آن موجود نباشد، و ما بی آنکه یکی ازان کتب را خوانده باشیم، در هر موضوعی از موضوعها، مقاله می‌نویسیم و خطابه إیراد می‌کنیم. ... .».
«... موضوعِ تَرَقّی و تَنَزُّلِ مِلَل، و عَوامِل و عِلَلِ آن، و کُلّیّۀ استنباطهائی که دربارۀ جامعۀ بَشَری و طبیعتِ إِنسان می‌شود،‌ از‌ أُمورِ نَظَری است. ... . وسیلۀ اِستِنباطِ این قَضایا، تاریخِ گُذَشتۀ بَشَر است، و ما تاریخِ کُلّیّۀ أَقوام را نمی‌دانیم. آن مِقداری از‌ تاریخِ بَشَر‌ که مَعلوم است، نسبت به آن مِقداری که مَجهولست، در حکمِ "یک" نسبت به‌ "یک میلیون" است. آنچه از تاریخِ أَقوامِ بَشَر هم که معلوم است، قسمتِ أَعظَمش هَمانست‌‌ که‌ دانشمندانِ‌ اُروپا کَشف کَرده‌اند. ما قَبل از آنکه داخلِ کَشفِ عِلَل و عواملِ‌ تَرَقّی و تَنَزُّلِ مِلَل شویم، خوبست تاریخِ گُذَشتۀ بَشَر را تا هَمان حَدّی که بر أَهلِ اُروپا مَکشوف‌‌ شُده‌ است‌، از اُروپائیان فَرابگیریم، و سایرِ عُلومی را که آن را بَسط و توسعه داده‌اند ‌(و یا‌ اینکه‌ أَصلًا وُجود نداشته است و أَهلِ اُروپا به وُجودش آورده‌اند) یاد بگیریم، سپس‌ دَم از مُقابلۀ‌ با‌ آنها‌ بزَنیم. دورۀ پیغمبری آخِر شده است و سلسلۀ وارِداتِ آسمانی و وَحی و إِلهامِ رَبّانی مُنقَطِع گَردیده‌ است.‌ هرکه در فَنّی دَم از اُستادی و پیشوائی می‌زَنَد، باید ابتدا علمِ آن را‌ پیشِ‌ استادان‌ فراگرفته باشد. رَفیقِ عَزیزِ ما در طِهران نشسته است‌ و از هیچ‌یک از أَل۟سِنَۀ‌ اُروپائی‌ غیر از أَلفبا چیزی نمی‌دانَد و یک جِلد کِتاب فارسی یا عَرَبی‌ هم در‌ خُصوصِ‌ فلسفۀ‌ اُروپائی نَخوانده است و نمی‌دانَد که در فضایِ نامَحدودِ تَفَکُّراتِ‌ إِنسانی، اَندیشۀ فَلاسفه و حُکَمایِ اُروپا به مَراحِلی‌ رسیده‌ است که أَصلًا زبانِ ما به 1 در مأخَذِ چاپی (یغما)، «به» از قَلَم اُفتاده است. بیان و نقلِ گفته‌هایِ ایشان قادِر نیست، بی‌ آنکه‌ هیچ‌ إِلزام و إیجابی در کار باشد، بَرمی‌دارَد و در حاشیۀ یک کِتابِ أَخلاقی و عِرفانیِ فارسی که تَحریرِ‌ ششصَد‌ سال‌ پیش است، به مُناسبتِ‌ مسألۀ جَبر و اِختیار، اسمِ "فلاماریون" را می‌بَرَد و می‌گویَد: بَله‌، نوشته‌هایِ‌ او را هم دیدیم، و الحَق تا حُدودی که ممکنست فِکرِ یک نَفَر اُروپائی به عُمقِ این قَبیل‌ مسائل‌ برسَد، بَد نگُفته است! ...»
( یَغما، س 4، ش 2، اردیبِهِشتِ 1330 هـ.ش.، صص 51 ـ 53) 2 نیز سَنج: مینُوی بَر گُسترۀ أَدَبیّاتِ فارسی ـ مَجموعۀ‌مَقالات ـ، به‌کوشِشِ: ماه۟‌مُنیرِ مینُوی، چ: 1، تهران: اِنتِشاراتِ توس، 1381 هـ.ش.، صص 41 ـ 43.
مَعَ‌الأَسَف در ساماندِهیِ این کتاب، و در بازچاپِ مَقالاتِ اُستاد میٖنُوی، مُواظَبَتِ کافی نکرده‌اند. در هَمین کَلِماتِ مَنقوله، قَدری اُفتادگیِ مُضِرّ و مُخلِّ به مَعنی هَست. می‌توانید خود با یَغما یا با گُفتآوَردِ ما بسَنجید. ... ای کاش اُفتادگی‌ها مَحدود به "کَلِمه" و "جُمله" بود! ... در پایانِ نَخُستین سَطرِ ص 41، بیش از یک صفحه و نیم از مَقالۀ أَصلی جا اُفتاده است!!! ... دِریغ است ریخته‌هایِ قَلَمِ نویسَنده‌ای مُمتاز چون مُج۟تَبیٰ میٖنُوی، اینگونه بازچاپ شَوَد!
.
مَنظورِ اُستاد مینُوی از آن «رَفیقِ عَزیزِ ما» که «در طِهران نشسته است‌ و ...» کیست؟ و این «کِتابِ أَخلاقی و عِرفانیِ فارسی که تَحریرِ‌ ششصَد‌ سال‌ پیش است» و آن رَفیق در حاشیه‌اش چُنان سُخَنی گُفته کُدام است؟
آن رَفیقِ عَزیز، اُستادِ عَلّامه جَلال‌الدّینِ هُماییِ اصفَهانی (1278 ـ 1359 هـ.ش.) است، و آن کتابِ قَرنِ‌هَشتُمی، مِص۟باحُ الهِدایَه و مِف۟تاحُ الکِفایَه یِ عِزّالدّین مَحمودِ کاشانی (فـ: 735 هـ.ق.).
مَرحومِ هُمایی، در أَواخِرِ حاشیۀ مُفَصَّله‌ای که در کتابِ مَذکور دربابِ مَقولۀ جَبر و اِختیار قَلَمی فَرموده است، گُفته:
«... در نوشته‌هایِ "گامیل فلاماریون" دانشمندِ مَشهورِ فرانسَوی (ولادت 1842 وَفات 1925 میلادی) دیدم که دربارۀ جَبر و اِختیار و قَضا [و] قَدَر و اِنکِشاف و رُؤیَتِ حَوادِث قَبل از وُقوع سخن رانده و الحَق تا حُدودی که ممکن است فکرِ یک نَفَر اُروپائی به عُمقِ این قَبیل مَسائِل برَسَد کُنجکاوی کرده و مسألۀ جَبر و اِختیار را به طَریقی که مُناسِب با فِکر و فلسفۀ اوست نزدیک به مَعنیِ أَمر بینِ أَمرَین اینطور حَلّ کرده است که ... ... ... .»(إِلخ).
( مِص۟باحُ الهِدایَة و مِف۟تاحُ الکِفایَة، عِزّالدّین مَحمود بنِ عَلیِّ کاشانی، با تَصحیح و مُقَدّمه و تَعلیقاتِ: اُستاد عَلّامه جَلال‌الدّینِ هُمایی، چ: 13، تهران: مُؤَسَّسۀ نَشرِ هُما، 1392هـ.ش.، ص 33 ـ از متن ـ، هامِش).



۱. در مأخَذِ چاپی (یغما)، «به» از قَلَم اُفتاده است.
۲. نیز سَنج: مینُوی بَر گُسترۀ أَدَبیّاتِ فارسی ـ مَجموعۀ‌مَقالات ـ، به‌کوشِشِ: ماه۟‌مُنیرِ مینُوی، چ: ۱، تهران: اِنتِشاراتِ توس، ۱۳۸۱ هـ.ش.، صص ۴۱ ـ ۴۳.
مَعَ‌الأَسَف در ساماندِهیِ این کتاب، و در بازچاپِ مَقالاتِ اُستاد میٖنُوی، مُواظَبَتِ کافی نکرده‌اند. در هَمین کَلِماتِ مَنقوله، قَدری اُفتادگیِ مُضِرّ و مُخلِّ به مَعنی هَست. می‌توانید خود با یَغما یا با گُفتآوَردِ ما بسَنجید. ... ای کاش اُفتادگی‌ها مَحدود به "کَلِمه" و "جُمله" بود! ... در پایانِ نَخُستین سَطرِ ص ۴۱، بیش از یک صفحه و نیم از مَقالۀ أَصلی جا اُفتاده است!!! ... دِریغ است ریخته‌هایِ قَلَمِ نویسَنده‌ای مُمتاز چون مُج۟تَبیٰ میٖنُوی، اینگونه بازچاپ شَوَد!
شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱:۴۷