شیخِ شیراز ، « سَعدی » یِ بی هَنباز ، در غَزَلی دِلنَواز ، به رِوایتی 1 میفرماید :
خواهیم گفت که این بیت رِوایت / ضبطِ دیگر هم دارد .
نه چُنان مفتقرم کِم نظری سیر کند
یا چُنان تشنه که جیحون بنشانَد آزم
( غزلیّاتِ شیخِ شیراز سَعدی ، به اهتمامِ بهاءالدّینِ اسکندریِ ارسنجانی ، چ :6 ، تهران : قدیانی ، ص 486 ؛ و : برگزیده و شرحِ آثارِ سَعدی ، اتابکی ، چ: 1 ، ص 178 ـ با ضبطِ " بازم " به جایِ " آزم "ـ 2
جایِ درنگ است که شادروان استاد اتابکی در برگزیده و شرحِ آثارِ سعدی ( چ: 1 ، ص ده ) تصریح میکند که گزیده یِ خود را بر پایۀ ویراستِ مرحومِ دکتر غُلامحُسَینِ یوسُفی فراهم آورده است ، آنگاه در غزلهایِ سعدی یِ ویراستۀ مرحومِ اُستاد دکتر یوسُفی که پَسانْ تر چاپ شد ، ضبطِ این بیت از این قرار است:
نه چنان معتقدم کِم نظری سیر کند
یا چنان تشنه که جیحون بنشانَد آزم
(غزلهایِ سعدی ، چ یوسُفی ، ص 109 ).
این دُرُست مطابقِ چاپِ أمیرکبیر ( ص558 ) است .
آیا تصحیحِ مرحومِ دکتر یوسُفی حتّیٰ پس از بازبینی و تتمیمِ شادروان اتابکی همچُنان در دستِ تجدیدِ نَظَر و تغییرِ دیگران بوده است ؟
که آن هم به جایِ خود سزایِ گفت و گو است .
استاد دکتر خلیلِ خَطیب رَهبَر ( در : دیوانِ غزلیّاتِ استادِ سخن سعدیِ شیرازی ، چ : 10 ، 1/ 585 ) بتَصریح ، ضبطِ " مفتقرم " را بر " معتقدم " راجِح شمردهاند .
استاد دکتر خلیلِ خَطیب رَهبَر ( در : دیوانِ غزلیّاتِ استادِ سخن سعدیِ شیرازی ، چ : 10 ، 1/ 585 ) بتَصریح ، ضبطِ " مفتقرم " را بر " معتقدم " راجِح شمردهاند .
شادروان استاد پرویزِ اتابکی در برگُزیده و شرحِ آثارِ سَعدی ( چ : 1 ، ص 178 ) واژۀ " مفتقر " را " مُفْتَقَر "( به زبرِ قاف )خوانده و در تبیین و توضیحِ آن نوشته است : " نیازمند شده (اسمِ مفعول از اِفتقار ) ".
این خوانِش و بَرداشـت ، ناصَواب مینماید.
مُفتَقِر( به زیرِ قاف) به معنایِ مُحتاج و نیازمند است .
در آثارِ سَعدی این واژه را باز هم دیدهایم .
در گلستانِ بی خزانِ شیخِ شیراز می خوانیم :
"... و أَعیانِ این مملکت به دیدارِ او مُفتَقِرند و جوابِ این حروف را منتظر. "
( گلستان ، چ یوسُفی ، ص 77 ) .
حتّیٰ سَجعِ " مفتقر " و " منتظر " فرا مینماید که سَعدی آن واژه را به زبرِ قاف بَرنمی خوانده است.
باری ، از سَجع گذشته ، خودِ واژۀ "مُفتَقر" به زیرِ قاف صحیح است و اسمِ فاعلِ " اِفتِقار " است ، نه اسمِ مفعول .
"اسمِ مفعول" شمردنِ "مفتقر " ، خالی از " اَگَر " و " مَگَر"ی نیست ؛ چه ، بِنا بر قواعدِ عَرَبیّت ، اسمِ مفعول را ـ به طورِ مُتَعارَف ـ جُز از فعلِ متعدّی نمی سازند ، و اگر بخواهند از فعلِ لازم اسمِ مفعول بسازند ، باید آن را به وسیلۀ یک حرفِ جَر متعدّی سازند. مثلًا در حالتِ عادی ، " مُستمِع " می توان گفت ولی " مُسْتَمَع " نمی توان گفت ، مگر آن که " مُسْتَمَع فیه " إِراده شود ( نگر : موسوعة علوم اللّغة العربیّة ، إمیل بَدیع یعقوب ، ط : 1 ،2/ 132 ).
به بیانِ دیگر ، اسمِ مفعول یا از فعلی ساخته می شود که به خودیِ خود مُتَعَدّی باشد ( مثلِ : مأکول ) ، یا از فعلی که بالواسِطَه مُتَعَدّیشده است ( مثلِ : مَغضوبٌ عَلَیه ).
" اِفتِقار " هم لازم است ، نه متعدّی .
- خواهیم گفت که این بیت رِوایت / ضبطِ دیگر هم دارد .
- جایِ درنگ است که شادروان استاد اتابکی در برگزیده و شرحِ آثارِ سعدی ( چ: 1 ، ص ده ) تصریح میکند که گزیده یِ خود را بر پایۀ ویراستِ مرحومِ دکتر غُلامحُسَینِ یوسُفی فراهم آورده است ، آنگاه در غزلهایِ سعدی یِ ویراستۀ مرحومِ اُستاد دکتر یوسُفی که پَسانْ تر چاپ شد ، ضبطِ این بیت از این قرار است:نه چنان معتقدم کِم نظری سیر کندیا چنان تشنه که جیحون بنشانَد آزم(غزلهایِ سعدی ، چ یوسُفی ، ص 109 ).
این دُرُست مطابقِ چاپِ أمیرکبیر ( ص558 ) است .
آیا تصحیحِ مرحومِ دکتر یوسُفی حتّیٰ پس از بازبینی و تتمیمِ شادروان اتابکی همچُنان در دستِ تجدیدِ نَظَر و تغییرِ دیگران بوده است ؟ - که آن هم به جایِ خود سزایِ گفت و گو است .
استاد دکتر خلیلِ خَطیب رَهبَر ( در : دیوانِ غزلیّاتِ استادِ سخن سعدیِ شیرازی ، چ : 10 ، 1/ 585 ) بتَصریح ، ضبطِ " مفتقرم " را بر " معتقدم " راجِح شمردهاند .
سه شنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۴۱