﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾ ( أحزاب ،70 ).
شاید ده سال پیش بود که طالِبِ عِلمی جوان از دوستانِ حُجره نشینِ مدرسۀ عِلمیّۀ دربْکوشکِ اصفهان با من دربارۀ حفظِ قرآنِ کریم به رایْزَنی نشست . پُرسشش این بود که : آیا حافظِ قرآن بودن ، آن اندازه أَهَمّیَّت دارد که او بخشی از أَوقاتِ خود را در این گرماگرمِ تحصیل به حِفظِ قُرآن اختصاص دِهَد ؟ ... من بدین پُرسش بشَرْحْ پاسُخ گفتم ؛ و گفتم که بی هیچ تردید ، حفظِ قرآن که برایِ همگان نعمتی گرانقدر و امتیازی عالی است ، برایِ طَلَبۀ عُلومِ إِسلامی ارزشی مُضاعَف دارد ، چون زمینه سازِ إِحاطۀ ذهنی بر أَجزایِ مِحوَری ترین منبعِ معارفِ دینِ مُبین است . خواه فقیه و أُصولی باشی ، و خواه مُتَکَلِّم یا مُفَسِّر یا مُحَدِّث یا ... ، به هر روی ، پیش و بیش از هرچیز ، دَلیل و دَلالَتِ قرآنی را مُقَدَّم خواهی داشت و از بَر داشتنِ این مَتنِ مَتین و کتابِ مُبین ، تو را بر جَوانِب و ظَرائفِ آن هرچه واقِفْ تر خواهد ساخت و پیوسته زمینۀ اِستِشهاد و اِستِنادِ تو را به جُزء جُزءِ وحیِ شریف ، با لِحاظِ ریزترین زیر و بَم هایِ زبانی ، و نیز استحضار از دَلالَتِ سیاقِ آیات و عباراتِ مُتَتابِع ، فراهم خواهد گردانید . همواره بر یکان یکان باریکیهایِ صَرف و نَحو و لُغتِ ارجمندترین و عَریق ترین متنِ زبانِ عربی آگاهی خواهی داشت . همواره و در خواندنِ هر حدیث و رِوایت ، بی هیچ تکلّف و بیهوده گردی ، إِمکانِ بَرسَنجیدنش را با قُرآنی که در سینه داری ، خواهی یافت . همواره دربابِ أَصلی ترین و أَصیل ترین أَدلّۀ أُصول و فُروعِ دین حاضِرالذِّهن خواهی بود ؛ و هزار و یک « همواره » یِ دیگر ! ؛ و البتّه ، این همه ، از رهگذرِ إِحاطۀ ذهنی بر قُرآنی که به عنوانِ یک دانشجویِ علومِ إِسلامی در پیِ فَهمِ آن نیز هستی ، و نه فقط حفظِ طوطی وارِ نَوارگونۀ أَلفاظِ آن ، فرا چنگ خواهد آمد .
از این دَر بسیار گفتم و مِثالهایِ فراوان آوردم ، و از دریغِ خویش نیز یاد کردم که چرا چندان حاضِرالذِّهن و تیزْویر و مُستَعِد نبوده ام که شرفِ حفظِ قرآن را واجِد گردم .
خوشبختانه ، آن دوست ، همّتی بلند داشت و به حفظِ قُرآنِ کریم در یک سال همّت گماشت ، و بِحَمدِ الله امروزه از حُفّاظِ کلامِ خدا در شمار است و همچُنان در طَلَبِ علومِ حوزَوی کوشا و پویاست . اُمید داشته ام که اگر آن تَحریضِ مرا به حفظِ قُرآن ، در تصمیم و إِقدامِ وی مُساهَمَتی بوده باشد ، در « یوم لاینفع مالٌ و لا بَنون » از پاداشِ این تحریض و ترغیب بر چُنان کارِ خیر ، بَهره یاب گردم.
باری ، پیوسته بر این باور بوده ام که إِحاطۀ ذِهنی بر أُمّهاتِ متونِ إِسلامی و به طورِ خاص قُرآنِ کریم ـ که براستی قانونِ أَساسی و أَساسِ قانونیِ دیانت و فرهنگِ إِسلام و مُسَلمانان است ، و کِرامَندترین میراثِ مکتوبِ ما أَهلِ قبله ـ ، برایِ طَلَبۀ علومِ إِسلامی بغایَت نافع است ؛ و این ، تازه ، افزون بر همۀ ترغیبها و تشویقهایِ همگانی است به حفظِ قُرآن . یعنی : حفظِ قُرآن برایِ همگان ، بسیار نافع و پَسَندیده است ، و برایِ طَلَبۀ علومِ إِسلامی ، بسیار نافع تر و پَسَندیده تر .
تا امروز می پنداشتم که این ، « قولیست که جُملگی برآنند » ؛ و می دیدم که درشماری از کشورها و مَجامِعِ إِسلامی ، حِفظِ قُرآنِ کریم را از موادِّ لازم و ناگُزیرِ أَخذِ گواهینامه هایِ تحصیلی قرار داده اند .
شنیده بودم که زَعیمان و فقیهانِ والامقامِ ما ، چونان مرحومِ آیة الله گلپایگانی ـ قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ العَزیز ـ ، چه اندازه طالِبِ علمی را که حافِظِ قُرآن بوده است عزیز می داشته اند و اَرج می نِهاده .
می دیدم که با تحوُّلِ برنامه هایِ درسیِ حوزه ها ، برنامه ریزان می کوشند حَظِّ درسِ رسمی را از قُرآن و حفظِ آن برافزایند .
از دوستِ دانشومندم ، اُستاد حجّة الإِسلام و المُسلمین شیخ محمّدِ بَرَکَتِ شیرازی ، از مدرِّسان و مُحقِّقانِ حوزۀ علمیّۀ شیراز ، شنیده بودم که در همه ( یا : بعضی از ـ تردید از من است ـ ) مدارسِ طلبگیِ أَهلِ تسنُّن ، در کشورِ خودمان ، حفظِ تمامیِ قُرآن از برایِ همۀ طُلّاب جُزءِ دروسِ موظَّف است .
بسی مهم تر از این دیده ها و شنیده ها ، مَرویّات و مأثوراتِ فریقَین است در بیانِ شرفِ حفظِ قُرآن و ارجِ حافظانِ آن ، و از آن میان ، رِوایاتی که از مُناقَشاتِ سندی نیز سرفراز بر می آیند . درین أَبواب از دیرباز بسیار نوشته و گِرد آورده اند ، و آنان که به منابعِ پراگنده و پُرشمار دسترس ندارند ، با یک مُراجعه به کافی یِ شریف نیز می توانند از مکانَتِ رفیعِ حفظِ قُرآن در سُنَّت آگاه شوند .
این همه بود ، واز آن رایْ زدن که یاد کردم ، سالها سپَری شد ؛ تا این که در کمالِ ناباوری دیدم و خواندم که یکی از مُدرِّسانِ مشهورِ حوزۀ علمیّه و استادانِ بنامِ « مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی إِمام خمینی » ، در پاسُخِ چُنین پُرسشی ، نه تنها پُرسَنده را از اشتغال به حفظِ قُرآن بازداشته و بصَراحتی جَسارت آلود گفته است : « حفظ کردن قرآن هنر نیست »!!! ، که کار را از این هم برگُذرانیده و اشتغال به حفظ کردن قرآنِ کریم را،از برایِ « طلبه » ، « حرام » شمرده است !!!!
استادِ یادشُده در پاسخِ پُرسشِ طالِبِ علمی که نَظَرِ وی را دربابِ « حفظِ قُرآن و کارِ قُرآنی طلبه » جویا شده است ، از جُمله گفته :
« ...حفظ قرآن برای شما زمانی جایز است که طلبه نباشید و کار علمی نداشته باشید ؛ مثلاً تاجر باشید . آن وقت جایز است ، ولی الان حرام است ؛ چون وقت شما را می گیرد . در ضمن حفظ کردن قرآن هنر نیست . هنر ، فهم قرآن است ؛ بنا بر این شما نباید حفظ، کار کنید . ... »
( پرنیان اندیشه : پرسش و پاسخ هایِ حضرتِ استاد آیة الله فیّاضی ، تهیّه و تنظیم : علیرضا رنجبر ، چ : 1 ، قم :انتشاراتِ مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی إِمام خمینی ، 1393 هـ . ش . ، 1/33 ).
بی پَرده بگویم که حتّیٰ حفظِ أَلفیّه یِ ابنِ مالِک نیز بدین کمْ خاصیتی نیست که جَنابِ ایشان در حقِّ حفظِ عالی ترین متنِ دینی و زبانیِ إِسلامی ـ یعنی : قُرآن ـ مجالِ طرح داده اند !! ؛ بلکه گمان می کنم اگر همان منظومۀ ابنِ مالک را طالِبانِ علم از بَر کنند و مُطَوَّلِ تَفتازانی را مونِسِ لَیل و نَهارِ خویش سازند ، بمَراتب در فهمِ دُرُست و بی غُبارِ کتاب و سُنّت کامیاب تر باشند ، تا زمانی که أَوقات عزیز را مصروفِ تعظیم و تبجیلِ پاره ای از موهوماتِ مُتَفَلسِفانِ یونانی و اسکندرانی سازند و آنگاه در بابِ ألفبایِ کتاب و سُنَّت راجِل بمانند !
مقصودم ، به هیچ روی ، منعِ دقّتهایِ موشکافانه ، ولو در همان مُرده ریگ هایِ مُتَفَلسِفانِ دیرینه روز ، نیست . مقصود ، از یاد نبُردنِ أولویّتِ کتاب و سُنَّت ، و اجتناب از هرگونه سهل انگاری در اهتمام به نقشِ محوریِ قُرآن و حدیث در معرفتِ إِسلامی است ؛ و لا أَقل ، مُراعاتِ حدِّ أَقلِّ أَدب در حَقِّ مهم ترین و شریف ترین و عزیزترین متنِ مقدَّس !
شاید شما هم چون من سخت در شگفت شوید وقتی بدانید همین « اُستاد » ، در همان کتاب و در همان فصل که اشتغال به حفظِ قُرآن را برایِ طالِبِ علم «حرام» می شمرد ، شنیدنِ « أَخبار » ، و تَرجیحًا أَخبارِ شبانگاهی را ،ـ با قیدِ لفظِ « باید » ـ از برایِ او لازم می دانَد( نگر : همان ، ص 35 ) !
با یک مُحاسبۀ سَرانگُشتی ، می توان از این بیاناتِ « استاد » استخراج کرد که ازدیدِ مُشارٌ إِلیه ، نه تنها پیگیریِ أَخبارِ مذاکراتِ مثلاً خانمِ کاترین اشتون با آقایِ دکتر سعیدِ جلیلی بر حفظِ قُرآنِ کریم شَرَف دارد !! ، که این یکی ، حرام است و آن یکی ، چیزی در حُدودِ واجب و مقیَّد به « باید » !
تَعارُف نباید کرد و باید دغدغه مندانه گفت که این روشِ اندیشه و گفتار، نه حُرمتِ مقدَّساتِ دینی را پاس می دارَد ، و نه حَریمِ اندیشۀ سالم و پویایِ بَشَری را .
چُنین برخوردِ سَهل انگارانه و تَرکِ أَدبِ « استاد » در مواجهه با قُرآنِ عظیم ، اتّفاقی نیست . در همان کتاب و در همان فصل ( ص 34 ) ، پس از بیانِ بایسته هایِ مطالعۀ صحیح و عمیقِ کتابِ المَنطِقِ مرحومِ مظفّر ، و در مقامِ توصیفِ طالبِ علمی که آن درسنامۀ منطق را بدُرُستی نخوانَد و نیاموزَد ، فرموده اند : « اگر این کارها انجام نشود ، این شخص برای قرآن خواندن سر قبرها در قبرستان مفید است »!
زهی أَدب! زهی تمثیل ! زهی استشهاد ! ... استاد برایِ بَیانِ عدمِ قابلیَّتِ کسی که المَنطِق را دُرُست نخوانَد ، باز از قرآن مایه گذاشته اند !! ولی ای کاش این را هم به طَلَبۀ علوم گوشزَد می کردند که اگر المنطق خواندن ، لازمۀ تحصیلِ فلسفه است ( سنج : همان ، ص34 )، حفظِ حُرمتِ قُرآن ، لازمۀ مسلمانی است ، تا چه رَسَد به ... .
البتّه من شک ندارم که « اُستادِ » یادشده هیچ در صددِ إِهانَت به قُرآن نبوده است و چُنین « سَبقِ لِسان » هائی ، جُز نتیجۀ عدمِ مُمارَسَت در التِزام به بعضِ عُرفیّات ، و مهم تر از آن ، عدمِ مُمارست در کاربَستِ سفارشِ قُرآن به « قولِ سدید » ، نیست .1
آنان که رَغبَت و همّت و طاقتی دارند ، شواهدِ این عدمِ مُمارَسَتها را ، در دیگر أَقوالِ « اُستاد » در همان کتاب ، ملاحظه فرمایند ، و به عنوانِ نمونه ، بیانِ نامبُرده را در همان سطرِ سپَسینِ قضیّۀ قرآنْ خوانی در قبرستانها ( همان ، ص 34 ) ببینند :
« نباید به فکر تمام کردن واحدهای درسی باشید وگرنه حَمّالی بهتر از این است . » .
بی اندازه کنجکاوم که بدانم اگر بِنا بود « اُستاد » با همین شیوه و آئینِ سخن و داوری دربارۀ نَشرِ أَمثالِ همین إِفاداتِ خودشان ، از سویِ مؤسَّساتِ عظیمِ آموزشی و پژوهِشی و انتشاراتی ، آن هم در این ضیقِ مَعاش و مَعاد !!! که ما عَوام النّاس با آن سَر و کار داریم ، إِظهارِ نظری بفرمایند ، براستی چه می فرمودند ؛ و مثلاً کارِ مرا که به جایِ بازخواندنِ متونِ قویم و قدیمِ علومِ إِسلامی ، یا لاأَقل دویدن در پیِ آب و نان ، به خواندن و بَررَسیدنِ بیاناتِ ایشان وقت گذرانیده ام ، به چه مانند می کردند و ... !
« از خدا جوئیم توفیقِ أَدَب ».
شاید ده سال پیش بود که طالِبِ عِلمی جوان از دوستانِ حُجره نشینِ مدرسۀ عِلمیّۀ دربْکوشکِ اصفهان با من دربارۀ حفظِ قرآنِ کریم به رایْزَنی نشست . پُرسشش این بود که : آیا حافظِ قرآن بودن ، آن اندازه أَهَمّیَّت دارد که او بخشی از أَوقاتِ خود را در این گرماگرمِ تحصیل به حِفظِ قُرآن اختصاص دِهَد ؟ ... من بدین پُرسش بشَرْحْ پاسُخ گفتم ؛ و گفتم که بی هیچ تردید ، حفظِ قرآن که برایِ همگان نعمتی گرانقدر و امتیازی عالی است ، برایِ طَلَبۀ عُلومِ إِسلامی ارزشی مُضاعَف دارد ، چون زمینه سازِ إِحاطۀ ذهنی بر أَجزایِ مِحوَری ترین منبعِ معارفِ دینِ مُبین است . خواه فقیه و أُصولی باشی ، و خواه مُتَکَلِّم یا مُفَسِّر یا مُحَدِّث یا ... ، به هر روی ، پیش و بیش از هرچیز ، دَلیل و دَلالَتِ قرآنی را مُقَدَّم خواهی داشت و از بَر داشتنِ این مَتنِ مَتین و کتابِ مُبین ، تو را بر جَوانِب و ظَرائفِ آن هرچه واقِفْ تر خواهد ساخت و پیوسته زمینۀ اِستِشهاد و اِستِنادِ تو را به جُزء جُزءِ وحیِ شریف ، با لِحاظِ ریزترین زیر و بَم هایِ زبانی ، و نیز استحضار از دَلالَتِ سیاقِ آیات و عباراتِ مُتَتابِع ، فراهم خواهد گردانید . همواره بر یکان یکان باریکیهایِ صَرف و نَحو و لُغتِ ارجمندترین و عَریق ترین متنِ زبانِ عربی آگاهی خواهی داشت . همواره و در خواندنِ هر حدیث و رِوایت ، بی هیچ تکلّف و بیهوده گردی ، إِمکانِ بَرسَنجیدنش را با قُرآنی که در سینه داری ، خواهی یافت . همواره دربابِ أَصلی ترین و أَصیل ترین أَدلّۀ أُصول و فُروعِ دین حاضِرالذِّهن خواهی بود ؛ و هزار و یک « همواره » یِ دیگر ! ؛ و البتّه ، این همه ، از رهگذرِ إِحاطۀ ذهنی بر قُرآنی که به عنوانِ یک دانشجویِ علومِ إِسلامی در پیِ فَهمِ آن نیز هستی ، و نه فقط حفظِ طوطی وارِ نَوارگونۀ أَلفاظِ آن ، فرا چنگ خواهد آمد .
از این دَر بسیار گفتم و مِثالهایِ فراوان آوردم ، و از دریغِ خویش نیز یاد کردم که چرا چندان حاضِرالذِّهن و تیزْویر و مُستَعِد نبوده ام که شرفِ حفظِ قرآن را واجِد گردم .
خوشبختانه ، آن دوست ، همّتی بلند داشت و به حفظِ قُرآنِ کریم در یک سال همّت گماشت ، و بِحَمدِ الله امروزه از حُفّاظِ کلامِ خدا در شمار است و همچُنان در طَلَبِ علومِ حوزَوی کوشا و پویاست . اُمید داشته ام که اگر آن تَحریضِ مرا به حفظِ قُرآن ، در تصمیم و إِقدامِ وی مُساهَمَتی بوده باشد ، در « یوم لاینفع مالٌ و لا بَنون » از پاداشِ این تحریض و ترغیب بر چُنان کارِ خیر ، بَهره یاب گردم.
باری ، پیوسته بر این باور بوده ام که إِحاطۀ ذِهنی بر أُمّهاتِ متونِ إِسلامی و به طورِ خاص قُرآنِ کریم ـ که براستی قانونِ أَساسی و أَساسِ قانونیِ دیانت و فرهنگِ إِسلام و مُسَلمانان است ، و کِرامَندترین میراثِ مکتوبِ ما أَهلِ قبله ـ ، برایِ طَلَبۀ علومِ إِسلامی بغایَت نافع است ؛ و این ، تازه ، افزون بر همۀ ترغیبها و تشویقهایِ همگانی است به حفظِ قُرآن . یعنی : حفظِ قُرآن برایِ همگان ، بسیار نافع و پَسَندیده است ، و برایِ طَلَبۀ علومِ إِسلامی ، بسیار نافع تر و پَسَندیده تر .
تا امروز می پنداشتم که این ، « قولیست که جُملگی برآنند » ؛ و می دیدم که درشماری از کشورها و مَجامِعِ إِسلامی ، حِفظِ قُرآنِ کریم را از موادِّ لازم و ناگُزیرِ أَخذِ گواهینامه هایِ تحصیلی قرار داده اند .
شنیده بودم که زَعیمان و فقیهانِ والامقامِ ما ، چونان مرحومِ آیة الله گلپایگانی ـ قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ العَزیز ـ ، چه اندازه طالِبِ علمی را که حافِظِ قُرآن بوده است عزیز می داشته اند و اَرج می نِهاده .
می دیدم که با تحوُّلِ برنامه هایِ درسیِ حوزه ها ، برنامه ریزان می کوشند حَظِّ درسِ رسمی را از قُرآن و حفظِ آن برافزایند .
از دوستِ دانشومندم ، اُستاد حجّة الإِسلام و المُسلمین شیخ محمّدِ بَرَکَتِ شیرازی ، از مدرِّسان و مُحقِّقانِ حوزۀ علمیّۀ شیراز ، شنیده بودم که در همه ( یا : بعضی از ـ تردید از من است ـ ) مدارسِ طلبگیِ أَهلِ تسنُّن ، در کشورِ خودمان ، حفظِ تمامیِ قُرآن از برایِ همۀ طُلّاب جُزءِ دروسِ موظَّف است .
بسی مهم تر از این دیده ها و شنیده ها ، مَرویّات و مأثوراتِ فریقَین است در بیانِ شرفِ حفظِ قُرآن و ارجِ حافظانِ آن ، و از آن میان ، رِوایاتی که از مُناقَشاتِ سندی نیز سرفراز بر می آیند . درین أَبواب از دیرباز بسیار نوشته و گِرد آورده اند ، و آنان که به منابعِ پراگنده و پُرشمار دسترس ندارند ، با یک مُراجعه به کافی یِ شریف نیز می توانند از مکانَتِ رفیعِ حفظِ قُرآن در سُنَّت آگاه شوند .
این همه بود ، واز آن رایْ زدن که یاد کردم ، سالها سپَری شد ؛ تا این که در کمالِ ناباوری دیدم و خواندم که یکی از مُدرِّسانِ مشهورِ حوزۀ علمیّه و استادانِ بنامِ « مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی إِمام خمینی » ، در پاسُخِ چُنین پُرسشی ، نه تنها پُرسَنده را از اشتغال به حفظِ قُرآن بازداشته و بصَراحتی جَسارت آلود گفته است : « حفظ کردن قرآن هنر نیست »!!! ، که کار را از این هم برگُذرانیده و اشتغال به حفظ کردن قرآنِ کریم را،از برایِ « طلبه » ، « حرام » شمرده است !!!!
استادِ یادشُده در پاسخِ پُرسشِ طالِبِ علمی که نَظَرِ وی را دربابِ « حفظِ قُرآن و کارِ قُرآنی طلبه » جویا شده است ، از جُمله گفته :
« ...حفظ قرآن برای شما زمانی جایز است که طلبه نباشید و کار علمی نداشته باشید ؛ مثلاً تاجر باشید . آن وقت جایز است ، ولی الان حرام است ؛ چون وقت شما را می گیرد . در ضمن حفظ کردن قرآن هنر نیست . هنر ، فهم قرآن است ؛ بنا بر این شما نباید حفظ، کار کنید . ... »
( پرنیان اندیشه : پرسش و پاسخ هایِ حضرتِ استاد آیة الله فیّاضی ، تهیّه و تنظیم : علیرضا رنجبر ، چ : 1 ، قم :انتشاراتِ مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی إِمام خمینی ، 1393 هـ . ش . ، 1/33 ).
بی پَرده بگویم که حتّیٰ حفظِ أَلفیّه یِ ابنِ مالِک نیز بدین کمْ خاصیتی نیست که جَنابِ ایشان در حقِّ حفظِ عالی ترین متنِ دینی و زبانیِ إِسلامی ـ یعنی : قُرآن ـ مجالِ طرح داده اند !! ؛ بلکه گمان می کنم اگر همان منظومۀ ابنِ مالک را طالِبانِ علم از بَر کنند و مُطَوَّلِ تَفتازانی را مونِسِ لَیل و نَهارِ خویش سازند ، بمَراتب در فهمِ دُرُست و بی غُبارِ کتاب و سُنّت کامیاب تر باشند ، تا زمانی که أَوقات عزیز را مصروفِ تعظیم و تبجیلِ پاره ای از موهوماتِ مُتَفَلسِفانِ یونانی و اسکندرانی سازند و آنگاه در بابِ ألفبایِ کتاب و سُنَّت راجِل بمانند !
مقصودم ، به هیچ روی ، منعِ دقّتهایِ موشکافانه ، ولو در همان مُرده ریگ هایِ مُتَفَلسِفانِ دیرینه روز ، نیست . مقصود ، از یاد نبُردنِ أولویّتِ کتاب و سُنَّت ، و اجتناب از هرگونه سهل انگاری در اهتمام به نقشِ محوریِ قُرآن و حدیث در معرفتِ إِسلامی است ؛ و لا أَقل ، مُراعاتِ حدِّ أَقلِّ أَدب در حَقِّ مهم ترین و شریف ترین و عزیزترین متنِ مقدَّس !
شاید شما هم چون من سخت در شگفت شوید وقتی بدانید همین « اُستاد » ، در همان کتاب و در همان فصل که اشتغال به حفظِ قُرآن را برایِ طالِبِ علم «حرام» می شمرد ، شنیدنِ « أَخبار » ، و تَرجیحًا أَخبارِ شبانگاهی را ،ـ با قیدِ لفظِ « باید » ـ از برایِ او لازم می دانَد( نگر : همان ، ص 35 ) !
با یک مُحاسبۀ سَرانگُشتی ، می توان از این بیاناتِ « استاد » استخراج کرد که ازدیدِ مُشارٌ إِلیه ، نه تنها پیگیریِ أَخبارِ مذاکراتِ مثلاً خانمِ کاترین اشتون با آقایِ دکتر سعیدِ جلیلی بر حفظِ قُرآنِ کریم شَرَف دارد !! ، که این یکی ، حرام است و آن یکی ، چیزی در حُدودِ واجب و مقیَّد به « باید » !
تَعارُف نباید کرد و باید دغدغه مندانه گفت که این روشِ اندیشه و گفتار، نه حُرمتِ مقدَّساتِ دینی را پاس می دارَد ، و نه حَریمِ اندیشۀ سالم و پویایِ بَشَری را .
چُنین برخوردِ سَهل انگارانه و تَرکِ أَدبِ « استاد » در مواجهه با قُرآنِ عظیم ، اتّفاقی نیست . در همان کتاب و در همان فصل ( ص 34 ) ، پس از بیانِ بایسته هایِ مطالعۀ صحیح و عمیقِ کتابِ المَنطِقِ مرحومِ مظفّر ، و در مقامِ توصیفِ طالبِ علمی که آن درسنامۀ منطق را بدُرُستی نخوانَد و نیاموزَد ، فرموده اند : « اگر این کارها انجام نشود ، این شخص برای قرآن خواندن سر قبرها در قبرستان مفید است »!
زهی أَدب! زهی تمثیل ! زهی استشهاد ! ... استاد برایِ بَیانِ عدمِ قابلیَّتِ کسی که المَنطِق را دُرُست نخوانَد ، باز از قرآن مایه گذاشته اند !! ولی ای کاش این را هم به طَلَبۀ علوم گوشزَد می کردند که اگر المنطق خواندن ، لازمۀ تحصیلِ فلسفه است ( سنج : همان ، ص34 )، حفظِ حُرمتِ قُرآن ، لازمۀ مسلمانی است ، تا چه رَسَد به ... .
البتّه من شک ندارم که « اُستادِ » یادشده هیچ در صددِ إِهانَت به قُرآن نبوده است و چُنین « سَبقِ لِسان » هائی ، جُز نتیجۀ عدمِ مُمارَسَت در التِزام به بعضِ عُرفیّات ، و مهم تر از آن ، عدمِ مُمارست در کاربَستِ سفارشِ قُرآن به « قولِ سدید » ، نیست .1
خوانندۀ محترم اگر خود به کتابِ پَرنیانِ اندیشه درنگَرَد و مثلًا ببیند که در همین موضوعِ حفظِ قُرآنِ کریم ، در جایِ دیگر ( 1/ 42 و 43) ، با ایستاری نسبةً متفاوت رویارو می گردد ، نیک درمی یابد که ابتعادِ این شیوۀ فکر و قول از سَداد و إِتقان ، چه اندازه است ، و سهمِ تهافُت و آسانگیری و پراگندگیِ قول و خاطر درآن چه قدر است.
آنان که رَغبَت و همّت و طاقتی دارند ، شواهدِ این عدمِ مُمارَسَتها را ، در دیگر أَقوالِ « اُستاد » در همان کتاب ، ملاحظه فرمایند ، و به عنوانِ نمونه ، بیانِ نامبُرده را در همان سطرِ سپَسینِ قضیّۀ قرآنْ خوانی در قبرستانها ( همان ، ص 34 ) ببینند :
« نباید به فکر تمام کردن واحدهای درسی باشید وگرنه حَمّالی بهتر از این است . » .
بی اندازه کنجکاوم که بدانم اگر بِنا بود « اُستاد » با همین شیوه و آئینِ سخن و داوری دربارۀ نَشرِ أَمثالِ همین إِفاداتِ خودشان ، از سویِ مؤسَّساتِ عظیمِ آموزشی و پژوهِشی و انتشاراتی ، آن هم در این ضیقِ مَعاش و مَعاد !!! که ما عَوام النّاس با آن سَر و کار داریم ، إِظهارِ نظری بفرمایند ، براستی چه می فرمودند ؛ و مثلاً کارِ مرا که به جایِ بازخواندنِ متونِ قویم و قدیمِ علومِ إِسلامی ، یا لاأَقل دویدن در پیِ آب و نان ، به خواندن و بَررَسیدنِ بیاناتِ ایشان وقت گذرانیده ام ، به چه مانند می کردند و ... !
« از خدا جوئیم توفیقِ أَدَب ».
واللهُ مِن وَراءِ القَصد .
- خوانندۀ محترم اگر خود به کتابِ پَرنیانِ اندیشه درنگَرَد و مثلًا ببیند که در همین موضوعِ حفظِ قُرآنِ کریم ، در جایِ دیگر ( 1/ 42 و 43) ، با ایستاری نسبةً متفاوت رویارو می گردد ، نیک درمی یابد که ابتعادِ این شیوۀ فکر و قول از سَداد و إِتقان ، چه اندازه است ، و سهمِ تهافُت و آسانگیری و پراگندگیِ قول و خاطر درآن چه قدر است.
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۰۲