﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾ ( أحزاب ،70 ).

شاید ده سال پیش بود که طالِبِ عِلمی جوان از دوستانِ حُجره نشینِ مدرسۀ عِلمیّۀ دربْکوشکِ اصفهان با من دربارۀ حفظِ قرآنِ کریم به رایْزَنی نشست . پُرسشش این بود که : آیا حافظِ قرآن بودن ، آن اندازه أَهَمّیَّت دارد که او بخشی از أَوقاتِ خود را در این گرماگرمِ تحصیل به حِفظِ قُرآن اختصاص دِهَد ؟ ... من بدین پُرسش بشَرْحْ پاسُخ گفتم ؛ و گفتم که بی هیچ تردید ، حفظِ قرآن که برایِ همگان نعمتی گرانقدر و امتیازی عالی است ، برایِ طَلَبۀ عُلومِ إِسلامی ارزشی مُضاعَف دارد ، چون زمینه سازِ إِحاطۀ ذهنی بر أَجزایِ مِحوَری ترین منبعِ معارفِ دینِ مُبین است . خواه فقیه و أُصولی باشی ، و خواه مُتَکَلِّم یا مُفَسِّر یا مُحَدِّث یا ... ، به هر روی ، پیش و بیش از هرچیز ، دَلیل و دَلالَتِ قرآنی را مُقَدَّم خواهی داشت و از بَر داشتنِ این مَتنِ مَتین و کتابِ مُبین ، تو را بر جَوانِب و ظَرائفِ آن هرچه واقِفْ تر خواهد ساخت و پیوسته زمینۀ اِستِشهاد و اِستِنادِ تو را به جُزء جُزءِ وحیِ شریف ، با لِحاظِ ریزترین زیر و بَم هایِ زبانی ، و نیز استحضار از دَلالَتِ سیاقِ آیات و عباراتِ مُتَتابِع ، فراهم خواهد گردانید . همواره بر یکان یکان باریکیهایِ صَرف و نَحو و لُغتِ ارجمندترین و عَریق ترین متنِ زبانِ عربی آگاهی خواهی داشت . همواره و در خواندنِ هر حدیث و رِوایت ، بی هیچ تکلّف و بیهوده گردی ، إِمکانِ بَرسَنجیدنش را با قُرآنی که در سینه داری ، خواهی یافت . همواره دربابِ أَصلی ترین و أَصیل ترین أَدلّۀ أُصول و فُروعِ دین حاضِرالذِّهن خواهی بود ؛ و هزار و یک « همواره » یِ دیگر ! ؛ و البتّه ، این همه ، از رهگذرِ إِحاطۀ ذهنی بر قُرآنی که به عنوانِ یک دانشجویِ علومِ إِسلامی در پیِ فَهمِ آن نیز هستی ، و نه فقط حفظِ طوطی وارِ نَوارگونۀ أَلفاظِ آن ، فرا چنگ خواهد آمد .

از این دَر بسیار گفتم و مِثالهایِ فراوان آوردم ، و از دریغِ خویش نیز یاد کردم که چرا چندان حاضِرالذِّهن و تیزْویر و مُستَعِد نبوده ام که شرفِ حفظِ قرآن را واجِد گردم .

خوشبختانه ، آن دوست ، همّتی بلند داشت و به حفظِ قُرآنِ کریم در یک سال همّت گماشت ، و بِحَمدِ الله امروزه از حُفّاظِ کلامِ خدا در شمار است و همچُنان در طَلَبِ علومِ حوزَوی کوشا و پویاست . اُمید داشته ام که اگر آن تَحریضِ مرا به حفظِ قُرآن ، در تصمیم و إِقدامِ وی مُساهَمَتی بوده باشد ، در « یوم لاینفع مالٌ و لا بَنون » از پاداشِ این تحریض و ترغیب بر چُنان کارِ خیر ، بَهره یاب گردم.

باری ، پیوسته بر این باور بوده ام که إِحاطۀ ذِهنی بر أُمّهاتِ متونِ إِسلامی و به طورِ خاص قُرآنِ کریم ـ که براستی قانونِ أَساسی و أَساسِ قانونیِ دیانت و فرهنگِ إِسلام و مُسَلمانان است ، و کِرامَندترین میراثِ مکتوبِ ما أَهلِ قبله ـ ، برایِ طَلَبۀ علومِ إِسلامی بغایَت نافع است ؛ و این ، تازه ، افزون بر همۀ ترغیبها و تشویقهایِ همگانی است به حفظِ قُرآن . یعنی : حفظِ قُرآن برایِ همگان ، بسیار نافع و پَسَندیده است ، و برایِ طَلَبۀ علومِ إِسلامی ، بسیار نافع تر و پَسَندیده تر .

تا امروز می پنداشتم که این ، « قولیست که جُملگی برآنند » ؛ و می دیدم که درشماری از کشورها و مَجامِعِ إِسلامی ، حِفظِ قُرآنِ کریم را از موادِّ لازم و ناگُزیرِ أَخذِ گواهینامه هایِ تحصیلی قرار داده اند .

شنیده بودم که زَعیمان و فقیهانِ والامقامِ ما ، چونان مرحومِ آیة الله گلپایگانی ـ قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ العَزیز ـ ، چه اندازه طالِبِ علمی را که حافِظِ قُرآن بوده است عزیز می داشته اند و اَرج می نِهاده .

می دیدم که با تحوُّلِ برنامه هایِ درسیِ حوزه ها ، برنامه ریزان می کوشند حَظِّ درسِ رسمی را از قُرآن و حفظِ آن برافزایند .

از دوستِ دانشومندم ، اُستاد حجّة الإِسلام و المُسلمین شیخ محمّدِ بَرَکَتِ شیرازی ، از مدرِّسان و مُحقِّقانِ حوزۀ علمیّۀ شیراز ، شنیده بودم که در همه ( یا : بعضی از ـ تردید از من است ـ ) مدارسِ طلبگیِ أَهلِ تسنُّن ، در کشورِ خودمان ، حفظِ تمامیِ قُرآن از برایِ همۀ طُلّاب جُزءِ دروسِ موظَّف است .

بسی مهم تر از این دیده ها و شنیده ها ، مَرویّات و مأثوراتِ فریقَین است در بیانِ شرفِ حفظِ قُرآن و ارجِ حافظانِ آن ، و از آن میان ، رِوایاتی که از مُناقَشاتِ سندی نیز سرفراز بر می آیند . درین أَبواب از دیرباز بسیار نوشته و گِرد آورده اند ، و آنان که به منابعِ پراگنده و پُرشمار دسترس ندارند ، با یک مُراجعه به کافی یِ شریف نیز می توانند از مکانَتِ رفیعِ حفظِ قُرآن در سُنَّت آگاه شوند .

این همه بود ، واز آن رایْ زدن که یاد کردم ، سالها سپَری شد ؛ تا این که در کمالِ ناباوری دیدم و خواندم که یکی از مُدرِّسانِ مشهورِ حوزۀ علمیّه و استادانِ بنامِ « مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی إِمام خمینی » ، در پاسُخِ چُنین پُرسشی ، نه تنها پُرسَنده را از اشتغال به حفظِ قُرآن بازداشته و بصَراحتی جَسارت آلود گفته است : « حفظ کردن قرآن هنر نیست »!!! ، که کار را از این هم برگُذرانیده و اشتغال به حفظ کردن قرآنِ کریم را،از برایِ « طلبه » ، « حرام » شمرده است !!!!

استادِ یادشُده در پاسخِ پُرسشِ طالِبِ علمی که نَظَرِ وی را دربابِ « حفظِ قُرآن و کارِ قُرآنی طلبه » جویا شده است ، از جُمله گفته :

« ...حفظ قرآن برای شما زمانی جایز است که طلبه نباشید و کار علمی نداشته باشید ؛ مثلاً تاجر باشید . آن وقت جایز است ، ولی الان حرام است ؛ چون وقت شما را می گیرد . در ضمن حفظ کردن قرآن هنر نیست . هنر ، فهم قرآن است ؛ بنا بر این شما نباید حفظ، کار کنید . ... »

( پرنیان اندیشه : پرسش و پاسخ هایِ حضرتِ استاد آیة الله فیّاضی ، تهیّه و تنظیم : علیرضا رنجبر ، چ : 1 ، قم :انتشاراتِ مؤسّسۀ آموزشی و پژوهشی إِمام خمینی ، 1393 هـ . ش . ، 1/33 ).

بی پَرده بگویم که حتّیٰ حفظِ أَلفیّه یِ ابنِ مالِک نیز بدین کمْ خاصیتی نیست که جَنابِ ایشان در حقِّ حفظِ عالی ترین متنِ دینی و زبانیِ إِسلامی ـ یعنی : قُرآن ـ مجالِ طرح داده اند !! ؛ بلکه گمان می کنم اگر همان منظومۀ ابنِ مالک را طالِبانِ علم از بَر کنند و مُطَوَّلِ تَفتازانی را مونِسِ لَیل و نَهارِ خویش سازند ، بمَراتب در فهمِ دُرُست و بی غُبارِ کتاب و سُنّت کامیاب تر باشند ، تا زمانی که أَوقات عزیز را مصروفِ تعظیم و تبجیلِ پاره ای از موهوماتِ مُتَفَلسِفانِ یونانی و اسکندرانی سازند و آنگاه در بابِ ألفبایِ کتاب و سُنَّت راجِل بمانند !

مقصودم ، به هیچ روی ، منعِ دقّتهایِ موشکافانه ، ولو در همان مُرده ریگ هایِ مُتَفَلسِفانِ دیرینه روز ، نیست . مقصود ، از یاد نبُردنِ أولویّتِ کتاب و سُنَّت ، و اجتناب از هرگونه سهل انگاری در اهتمام به نقشِ محوریِ قُرآن و حدیث در معرفتِ إِسلامی است ؛ و لا أَقل ، مُراعاتِ حدِّ أَقلِّ أَدب در حَقِّ مهم ترین و شریف ترین و عزیزترین متنِ مقدَّس !

شاید شما هم چون من سخت در شگفت شوید وقتی بدانید همین « اُستاد » ، در همان کتاب و در همان فصل که اشتغال به حفظِ قُرآن را برایِ طالِبِ علم «حرام» می شمرد ، شنیدنِ « أَخبار » ، و تَرجیحًا أَخبارِ شبانگاهی را ،ـ با قیدِ لفظِ « باید » ـ از برایِ او لازم می دانَد( نگر : همان ، ص 35 ) !

با یک مُحاسبۀ سَرانگُشتی ، می توان از این بیاناتِ « استاد » استخراج کرد که ازدیدِ مُشارٌ إِلیه ، نه تنها پیگیریِ أَخبارِ مذاکراتِ مثلاً خانمِ کاترین اشتون با آقایِ دکتر سعیدِ جلیلی بر حفظِ قُرآنِ کریم شَرَف دارد !! ، که این یکی ، حرام است و آن یکی ، چیزی در حُدودِ واجب و مقیَّد به « باید » !

تَعارُف نباید کرد و باید دغدغه مندانه گفت که این روشِ اندیشه و گفتار، نه حُرمتِ مقدَّساتِ دینی را پاس می دارَد ، و نه حَریمِ اندیشۀ سالم و پویایِ بَشَری را .

چُنین برخوردِ سَهل انگارانه و تَرکِ أَدبِ « استاد » در مواجهه با قُرآنِ عظیم ، اتّفاقی نیست . در همان کتاب و در همان فصل ( ص 34 ) ، پس از بیانِ بایسته هایِ مطالعۀ صحیح و عمیقِ کتابِ المَنطِقِ مرحومِ مظفّر ، و در مقامِ توصیفِ طالبِ علمی که آن درسنامۀ منطق را بدُرُستی نخوانَد و نیاموزَد ، فرموده اند : « اگر این کارها انجام نشود ، این شخص برای قرآن خواندن سر قبرها در قبرستان مفید است »!

زهی أَدب! زهی تمثیل ! زهی استشهاد ! ... استاد برایِ بَیانِ عدمِ قابلیَّتِ کسی که المَنطِق را دُرُست نخوانَد ، باز از قرآن مایه گذاشته اند !! ولی ای کاش این را هم به طَلَبۀ علوم گوشزَد می کردند که اگر المنطق خواندن ، لازمۀ تحصیلِ فلسفه است ( سنج : همان ، ص34 )، حفظِ حُرمتِ قُرآن ، لازمۀ مسلمانی است ، تا چه رَسَد به ... .

البتّه من شک ندارم که « اُستادِ » یادشده هیچ در صددِ إِهانَت به قُرآن نبوده است و چُنین « سَبقِ لِسان » هائی ، جُز نتیجۀ عدمِ مُمارَسَت در التِزام به بعضِ عُرفیّات ، و مهم تر از آن ، عدمِ مُمارست در کاربَستِ سفارشِ قُرآن به « قولِ سدید » ، نیست .1
خوانندۀ محترم اگر خود به کتابِ پَرنیانِ اندیشه درنگَرَد و مثلًا ببیند که در همین موضوعِ حفظِ قُرآنِ کریم ، در جایِ دیگر ( 1/ 42 و 43) ، با ایستاری نسبةً متفاوت رویارو می گردد ، نیک درمی یابد که ابتعادِ این شیوۀ فکر و قول از سَداد و إِتقان ، چه اندازه است ، و سهمِ تهافُت و آسانگیری و پراگندگیِ قول و خاطر درآن چه قدر است.


آنان که رَغبَت و همّت و طاقتی دارند ، شواهدِ این عدمِ مُمارَسَتها را ، در دیگر أَقوالِ « اُستاد » در همان کتاب ، ملاحظه فرمایند ، و به عنوانِ نمونه ، بیانِ نامبُرده را در همان سطرِ سپَسینِ قضیّۀ قرآنْ خوانی در قبرستانها ( همان ، ص 34 ) ببینند :

« نباید به فکر تمام کردن واحدهای درسی باشید وگرنه حَمّالی بهتر از این است . » .

بی اندازه کنجکاوم که بدانم اگر بِنا بود « اُستاد » با همین شیوه و آئینِ سخن و داوری دربارۀ نَشرِ أَمثالِ همین إِفاداتِ خودشان ، از سویِ مؤسَّساتِ عظیمِ آموزشی و پژوهِشی و انتشاراتی ، آن هم در این ضیقِ مَعاش و مَعاد !!! که ما عَوام النّاس با آن سَر و کار داریم ، إِظهارِ نظری بفرمایند ، براستی چه می فرمودند ؛ و مثلاً کارِ مرا که به جایِ بازخواندنِ متونِ قویم و قدیمِ علومِ إِسلامی ، یا لاأَقل دویدن در پیِ آب و نان ، به خواندن و بَررَسیدنِ بیاناتِ ایشان وقت گذرانیده ام ، به چه مانند می کردند و ... !

« از خدا جوئیم توفیقِ أَدَب ».

واللهُ مِن وَراءِ القَصد .


  • خوانندۀ محترم اگر خود به کتابِ پَرنیانِ اندیشه درنگَرَد و مثلًا ببیند که در همین موضوعِ حفظِ قُرآنِ کریم ، در جایِ دیگر ( 1/ 42 و 43) ، با ایستاری نسبةً متفاوت رویارو می گردد ، نیک درمی یابد که ابتعادِ این شیوۀ فکر و قول از سَداد و إِتقان ، چه اندازه است ، و سهمِ تهافُت و آسانگیری و پراگندگیِ قول و خاطر درآن چه قدر است.
دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۰۲