در چاپی از الکشکولِ شیخ بهاء الدّین محمّدِ عامِلی ( فـ : 1030 هـ . ق . ) که آقایِ معلّم ویراسته است و «المکتبة الحَیدریَّة» در قُم به چاپ رسانیده است ، می خوانیم :
« إِبراهیم بن عثمان العمري ، ولد سنة 441 و هو جیّد الشعر و من شعره :
إنَّـمَـا هٰـذِهِ الْـحَـيَـاةُ مَـتَــاعٌ
وَ السَّفِيهُ الغَوِيُّ مَن يَصْطَفِيهَا
مَا مَضَىٰ فَاتَ وَ المُؤَمَّل غيبٌ
وَ لَكَ السَّاعَةُ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا»
( الکشکول ، الشَّیخ [ بهاء الدّین ] محمّد بن الحُسَین بن عَبدالصَّمَد الحارِثیّ العامِلیّ المشهور بـ : الشَّیخ البَهائی ـ فـ : 1030 هـ . ق . ـ ، تَحقیق : السَّیِّد محمَّد السَّیِّد حُسَین مُعَلِّم ، ط : 1 ، قُم : المَکتَبَة الحَیْدَریَّة ، 1427هـ . ق . / 1385 هـ . ش . ، 3 / 1340 ، ش 4210 ) .
طابِع در حاشیه ، ذیلِ « العمري » نوشته است : « في بعض النسخ : المقري ، و لم أعثر له علی ترجمة . » .
ذیلِ « 441 » هم نوشته است : « في بعض النسخ : 448، و في غیرها غیره . » .
می نویسَم :
سَرایَندۀ این دو بیتِ اندرزیِ ساده 1 ، نه «عمری» است و نه «مقری» ! بلکه «غَزّی» است یعنی أَهلِ غَزّه .
إبراهيم بن عثمان ـ آنگونه که بسیاری آورده اند ـ ، یا ـ دقیق تر بگوئیم ـ : إِبراهیم بنِ یَحْییٰ بن عثمانِ غَزّی ، از سَرایَندگانِ والامَقامِ أَدَبِ عَرَبی در سَدۀ پنجمِ هجری است که بهرۀ مُعتَنابهی از عُمرِ خود را در ایران ، بویژه در خُراسان ، به سَر بُرده و در ایران هم از جهان رفته است .
این سُرودۀ او را ـ ولو با بَعضِ تفاوتهایِ جُزئی در ضبطِ برخی کَلِمات ـ ، در تاریخ مدینة دِمَشقِ ابنِ عَساکر ( ط . علی شیری ، 7 / 53 ) و المنتظمِ ابنِ جوزی ( دراسَة وتحقيق : محمّد عبد القادر عطا ـ و ـ مصطفىٰ عبد القادر عطا ، راجَعَه وصحَّحَه : نعيم زرزور ، 17 / 258 ) و الکامل فی التّاریخِ ابنِ أَثیر ( بيروت : دار صادر ـ و ـ دار بيروت ، 1386 هـ . ق . ، 10/667 ) ، ذیلِ شرحِ حالِ او ، می توان دید .
بِنا بر گُزارشِ منابعِ معتبر ، وی به سالِ 441 هـ . ق . در غَزّه زاده شُد . پس همان «441» که در متنِ الکشکولِ چاپی آورده اند ، صحیح است .
در اینجا دامانِ سخن را دربارۀ این شاعِرِ بلندآوازه نمی گُستَرانم . پیش از اینها در گفتاری که در مجلّۀ کتابِ هفتۀ خبر ( ش 17 ، 20/10/1393هـ . ش . ، صص 34 ـ 39 ) به چاپ رَسیده است ـ و سپس بر صفحۀ اینترنتیِ یادگارستان نیز نقش بَسته ـ ، با عنوانِ "میهمانی عزیز از «غَزّه» در «خُراسانِ» هزار سال پیش" از او سخن گفته ام .
منابع و مصادرِ أَحوالش نیز همانجا مذکور است . خواهندگان خود بدان فُرو خواهَند نگریست .
« إِبراهیم بن عثمان العمري ، ولد سنة 441 و هو جیّد الشعر و من شعره :
إنَّـمَـا هٰـذِهِ الْـحَـيَـاةُ مَـتَــاعٌ
وَ السَّفِيهُ الغَوِيُّ مَن يَصْطَفِيهَا
مَا مَضَىٰ فَاتَ وَ المُؤَمَّل غيبٌ
وَ لَكَ السَّاعَةُ الَّتِي أَنْتَ فِيهَا»
( الکشکول ، الشَّیخ [ بهاء الدّین ] محمّد بن الحُسَین بن عَبدالصَّمَد الحارِثیّ العامِلیّ المشهور بـ : الشَّیخ البَهائی ـ فـ : 1030 هـ . ق . ـ ، تَحقیق : السَّیِّد محمَّد السَّیِّد حُسَین مُعَلِّم ، ط : 1 ، قُم : المَکتَبَة الحَیْدَریَّة ، 1427هـ . ق . / 1385 هـ . ش . ، 3 / 1340 ، ش 4210 ) .
طابِع در حاشیه ، ذیلِ « العمري » نوشته است : « في بعض النسخ : المقري ، و لم أعثر له علی ترجمة . » .
ذیلِ « 441 » هم نوشته است : « في بعض النسخ : 448، و في غیرها غیره . » .
می نویسَم :
سَرایَندۀ این دو بیتِ اندرزیِ ساده 1
حاصلِ مَعنایِ این دو بیت را توان گُفت که از این قرار است :
« این زندگانی ، جُز بهره و برخورداریی ناچیز و اندک نیست . و نابِخردِ گمراه کسی است که آن را خوش و هَموار و دِلخواه و مُصَفّا و بی شائبۀ کُدورَتها بخواهد .
آنچه گذشت ، از دست رفته است ، و آنچه به آن امید بَسته ای ، نهان است و ناپیدا ؛ و تو را ، جُز همین یک دَم که در آن هستی ، نیست ! ».
« این زندگانی ، جُز بهره و برخورداریی ناچیز و اندک نیست . و نابِخردِ گمراه کسی است که آن را خوش و هَموار و دِلخواه و مُصَفّا و بی شائبۀ کُدورَتها بخواهد .
آنچه گذشت ، از دست رفته است ، و آنچه به آن امید بَسته ای ، نهان است و ناپیدا ؛ و تو را ، جُز همین یک دَم که در آن هستی ، نیست ! ».
إبراهيم بن عثمان ـ آنگونه که بسیاری آورده اند ـ ، یا ـ دقیق تر بگوئیم ـ : إِبراهیم بنِ یَحْییٰ بن عثمانِ غَزّی ، از سَرایَندگانِ والامَقامِ أَدَبِ عَرَبی در سَدۀ پنجمِ هجری است که بهرۀ مُعتَنابهی از عُمرِ خود را در ایران ، بویژه در خُراسان ، به سَر بُرده و در ایران هم از جهان رفته است .
این سُرودۀ او را ـ ولو با بَعضِ تفاوتهایِ جُزئی در ضبطِ برخی کَلِمات ـ ، در تاریخ مدینة دِمَشقِ ابنِ عَساکر ( ط . علی شیری ، 7 / 53 ) و المنتظمِ ابنِ جوزی ( دراسَة وتحقيق : محمّد عبد القادر عطا ـ و ـ مصطفىٰ عبد القادر عطا ، راجَعَه وصحَّحَه : نعيم زرزور ، 17 / 258 ) و الکامل فی التّاریخِ ابنِ أَثیر ( بيروت : دار صادر ـ و ـ دار بيروت ، 1386 هـ . ق . ، 10/667 ) ، ذیلِ شرحِ حالِ او ، می توان دید .
بِنا بر گُزارشِ منابعِ معتبر ، وی به سالِ 441 هـ . ق . در غَزّه زاده شُد . پس همان «441» که در متنِ الکشکولِ چاپی آورده اند ، صحیح است .
در اینجا دامانِ سخن را دربارۀ این شاعِرِ بلندآوازه نمی گُستَرانم . پیش از اینها در گفتاری که در مجلّۀ کتابِ هفتۀ خبر ( ش 17 ، 20/10/1393هـ . ش . ، صص 34 ـ 39 ) به چاپ رَسیده است ـ و سپس بر صفحۀ اینترنتیِ یادگارستان نیز نقش بَسته ـ ، با عنوانِ "میهمانی عزیز از «غَزّه» در «خُراسانِ» هزار سال پیش" از او سخن گفته ام .
منابع و مصادرِ أَحوالش نیز همانجا مذکور است . خواهندگان خود بدان فُرو خواهَند نگریست .
- حاصلِ مَعنایِ این دو بیت را توان گُفت که از این قرار است :
« این زندگانی ، جُز بهره و برخورداریی ناچیز و اندک نیست . و نابِخردِ گمراه کسی است که آن را خوش و هَموار و دِلخواه و مُصَفّا و بی شائبۀ کُدورَتها بخواهد .
آنچه گذشت ، از دست رفته است ، و آنچه به آن امید بَسته ای ، نهان است و ناپیدا ؛ و تو را ، جُز همین یک دَم که در آن هستی ، نیست ! ».
سه شنبه ۳۰ تير ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۷