در کتابِ مَجالِس الأَدب فی بَغداد ( حُسَین حاتِم الکَرخیّ ، ط : ۱ ، بیروت : المؤسَّسة العَرَبیَّة للدِّراسَةِ و النَّشر ، ۲۰۰۳ م . ، ص ۸۶ ) ، آمده است :
« در نشستی أَدَبی که جَمیل صِدقی زَهاوی [ ۱۸۶۳ ـ ۱۹۳۶ م . ]، شاعِر و اندیشه وَرِ نامیِ عِراقی، و حسینِ ظَریفی یِ شاعِر و حُقوقدان و عبدالأمیر ناهِض [ فـ : ۱۹۵۴ م . ]، صاحبِ جَریدۀ عَندَلیب، در آن حُضور داشتند، زَهاوی، از شاعِرِ ایرانی، حافِظِ شیرازی، می گفت و از دو بیت شِعرِ او سخن در میان آورد که می پنداشت ترجَمَۀ آن به زبانِ عَرَبی به واسِطَۀ خَیالِ بلند و معنایِ ژرفش دُشوار می نمایَد. ظَریفی که خود شاعِر بود و با ظَرائفِ زبانِ فارسی آشنا، در صَدَدِ ترجمۀ این دو بیت برآمده، به زَهاوی گفت : اُستاد! اندکی مهلت می دِهید ؟! ... سپس قَلَم و کاغذی برداشت و از جمع کناره گرفت . پس از اندکْ زمانی این تَرجَمَۀ منظوم را برایِ حاضران خواند :
و بُلبُل رَوضٍ قال للوَردِ لاتتهْ
عَلَینا فکَم فی الرَّوضِ مِثلک مِن وَردِ
فقالَ له : قَد قلتَ حقًّا و إِنَّما
مقالُکَ هذا لا یلیقُ بِذی وُدِّ
اُستاد زَهاوی هنگامی که این تَرجَمَه را شنید کَفْ زَنان بَر پای خاست و می گُفت : طُرفه سُخَنی آوردی، ظَریفی ! براستی که این تَرجَمَه از أَصلش بهتر است !!» ( پایانِ حاصِلِ معنایِ گُفتار ) .
آن دو بیتِ حافظ که این أَدیبانِ عَرَبی زبان بر سَر آن گُفت و شُنود کرده اند، بر خوانندۀ تیزْویرِ این سَطرها مَجهول نیست :
صُبحدَم مُرغِ چمن با گُلِ نوخاسته گُفت
ناز کم کُن که دَرین باغ بَسی چون تو شکُفت
گُل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشِق سخنِ سخت به مَعشوق نگفت
باری، آیا آن تَرجَمَۀ البتّه مُتَسامِحانۀ عَرَبی، از أَصلِ فارسی اش بهتر است ؟! ... من چه عرض کُنَم ؟!
جَمیل صِدقی زَهاوی یِ کُردْتَبار، مَردی بود فارسی دان و دوستدارِ ایران و شیفتۀ فردوسی که به فارسی شِعر هم می سُرود. آیا با هَموَطَنِ شاعِرِ خود، آن هم در مجلِسی که لابُد بایَد مُراعاتِ بَعضِ آداب کرد، تَعارُف نکرده است ؟! ... ... وَاللهُ أَعلَمُ بِحَقائِقِ الأُمور !
سه شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۴۹