یادداشتی را که زیرِ نامِ «گاف خبرگان» نوشته بودم، شُماری از رای۟مَندان و أَربابِ نَظَر به عَینِ عنایَت نگریستَند؛ وَ لِلّٰهِ الحَم۟د.
آقایِ شهابِ رویانیان که از فُضَلایِ نُکته سَنج و موی۟ بیٖنِ روزگارِ ما بشُمار اند و گَهگاه از "نوشهر" مَرا به فی۟ضِ إِفاداتِ قَلَمیِ خویش می رَسانَند، ناظِر به یادداشتِ یادشُده نیز قَلَم رَنجه فرموده و نکته هائی را از بابِ تَنبیه و إِیضاحِ بیشتر قَلَمی کرده اند که برایِ آگاهیِ خوانندگانِ گرامیِ آن یادداشت، در اینجا، به نَقل از رَقیمۀ کَریمۀ نوروزیِ فاضِلِ مُشارٌ إِلیه ـ دامَت إِفاضاتُه العالیَة ـ، می آورَم:
"1- داوری قطعی دربارهٔ اینکه تبدیل «ه» [یِ] غیر ملفوظِ انتهای کلمات به «گ» در واژههایی همچون خانگی و جامگی و دیگر لغات ذکر شده در یادداشت، برای سهولت در تلفّظ است و یا به دلیل بازگشت به ریخت فارسی میانه/پهلوی آن، پس از بررسی بیشتر و توجّه به همهٔ نکات ریشهشناختی و دستوری معلوم میشود. ولی حدس بنده این است که گویا ترکیبی از هر دو دلیل موجب ظهور «گ» در این حالات شده است. یعنی واژهای مانند خانه که در زبان فارسی میانه خانَک/خانَگ تلفّظ میشد، در حالت اضافه شدن «ی»، به ریخت قدیمی خود یعنی خانگی تلفّظ و «ه» به «گ» تبدیل شده است. همین طور است واژهٔ «پله» که امروزه جمع آن مانند فارسی میانه به صورت پلکان/پلگان ذکر میشود (نگ: فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، محمّد حسندوست، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چ 1، 1393، 2/719-720).
امّا ابهام از آنجا آغاز شد که لغات غیر فارسی که به «ه» غیر ملفوظ ختم میشدند و شکل ظاهریشان مانند لغات فارسی بود، به دلیل همین شباهت، مشمول این قاعده شدند و لغاتی همچون سفلگی و خبرگی پدید آمد. نمونهٔ چنین مواردی دربارهٔ دیگر قواعد نیز رخ داده است. برای مثال اسمهایی که از عربی وارد فارسی شده و به «ه» [یِ] غیر ملفوظ ختم میشود، با حذف این «ه» و اضافه شدن علامت جمع «ات» جمع بسته میشود. بر این اساس، لغاتی همچون کلمه و اداره و نغمه به صورت کلمات و ادارات و نَغَمات جمع بسته میشوند. بدیهی است نمیتوان لغات غیر عربی را با این نشانهٔ جمع عربی به کار برد و برای مثال آزمایش و تلگراف را نمیتوان به صورت آزمایشات و تلگرافات جمع بست (نگ: غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، چ 5، 1372، ص 135-136؛ فرهنگ درستنویسی سخن، حسن انوری، یوسف عالی عباس آباد، سخن، چ 3، 1390، ص 103-105). امّا میبینیم که در زبان فارسی، واژهٔ نمره که از واژهٔ ایتالیایی numero به عربی و سپس به فارسی راه یافته است نیز به صورت نُمَرات جمع بسته میشود در حالی که خود عربها آن را به صورت نُمَر و نِمار جمع میبندند و نمرات نمیگویند (نگ: فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوری، سخن، چ 2، 1382، 8/7975؛ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، عبدالنّبی قیّم، فرهنگ معاصر، چ 1، 1393، 2/2063؛ فرهنگ جدید عربی ـ فارسی، محمّد بندرریگی، اسلامی، چ 7، 1370، ص 611؛ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، آذرتاش آذرنوش، نی۟، چ 1، 1379، ص 716). به عبارت دیگر، به دلیل شباهت «ه» [یِ] پایانی واژهٔ نمره به «ه» [یِ] پایانی لغاتی همچون «کلمه» که به صورت «کلمات» جمع بسته میشود، این واژه نیز با حذف «ه» و اضافه شدن نشانهٔ جمع «ات» مانند لغات عربی جمع بسته و تبدیل به «نمرات» شده است.
همچنین است واژهٔ خانات که به صورت جمع خان/خانه و به معنای کاروانسراها به کار برده شده است (نگ: لغتنامهٔ دهخدا، ذیل خانات).
اگر این حدس، صائب باشد، میتوان گفت آنچه دربارهٔ لغات فارسی رخ داده، اغلب به دلیل توجّه به تلفّظ قدیم آن بوده ولی دربارهٔ لغات غیر فارسی، تبدیل «ه» [یِ] غیر ملفوظ به «گ» به دلیل سهولت در تلفّظ و همچنین مشابهت برخی لغات غیر فارسی با لغات فارسی مختوم به «ه» [یِ] غیر ملفوظ بوده است.
بزرگان دستور زبان فارسی نیز در بیان ریختهای گونهگون صفت نسبی آوردهاند: «اگر [کلمه] به های بیان حرکت ختم شده باشد به جای «ـ ی» به کلمه، «ای» میافزایند: ساوهای، حرفهای، کینهای، عقدهای، پردهای و.... و گاهی «گی»: خانگی، هفتگی، پردگی و....» (دستور زبان فارسی 2، حسن انوری، حسن احمدی گیوی، فاطمی، ویرایش چهارم، چ 4، 1393، ص 154). که از آن، نوعی سهولت در تلفظ برداشت میشود.
2- نوشتهاید: "«فارسی نو (/ فارسی دری)» را زادۀ «فارسی میانه(/ پَه۟لَوی)» دانستن۟، جای لِمَ و لانُسَلِّم است، و دُرُست۟ تر، آن است که «فارسی نو (/ فارسی دری)» در روزگارِ ساسانیان، هَم۟عَرض و هم۟دوشِ «فارسی میانه(/ پَه۟لَوی)» می زیسته است و پَسان۟ تر فراگیرتر گردیده، و هرچند میانِ این دو زبان نِسبَتِ خویشاوندی است، "مولود" و "والِد" ، یا "فرع" و "أَصلِ" یکدیگر نیستند."
با وجود شهرت نظری که بیان کردید، یعنی اعتقاد به وجود رابطهٔ پدر و فرزندی بین زبانهای فارسی میانه و فارسی دری، برخی از بزرگان ادب فارسی نیز به ریشهدارتر بودن فارسی دری اشاره کردهاند. از جمله مرحوم دکتر محمّد معین نوشته است:
«معمولاً عقیده دارند که پس از حملهٔ عرب به ایران، زبان پهلوی تغییراتی یافت و بهتدریج به زبان فارسی کنونی تبدیل شد. امّا درین اواخر عقیدهای دیگر میان دانشمندان ظهور کرد و آن مبتنی بر این است که زبان پارسی در دورههای پیش از اسلام نیز در عرض زبان پهلوی وجود داشته. دلایلی که بر این امر میتوان اقامه کرد از این قرار است: تدوین و تألیف کتب نثر مانند شاهنامهٔ ابومنصوری که مقدّمهٔ آن در دست است و تاریخ تحریر آن سال 346هـ است؛ ترجمهٔ تفسیر طبری توسّط دانشمندان ماوراءالنّهر به امر منصور بن نوح سامانی (350-365)؛ ترجمهٔ تاریخ طبری توسّط ابوعلی محمّد بن محمّد بلعمی وزیر منصور بن نوح در سال 356؛ تألیف حدود العالم من المشرق الی المغرب که به سال 372 برای امیر ابوالحارث محمّد بن احمد بن فریقون در گوزگانان (خراسان) نوشته شده؛ عجائب البلدان تألیف ابوالمؤیّد بلخی به نام ابوالقاسم نوح بن منصور سامانی (356-387)؛ کتاب الابنیه عن حقائق الادویه تألیف ابومنصور موفّق هروی که اسدی به سال 448 آن را استکتاب کرده؛ و همچنین اشعار شاعرانی مانند ابوشکور بلخی معاصر نوح بن نصر سامانی (321-343)، شهید بلخی (متوفّی 325؟)، رودکی سمرقندی (متوفّی 329)، کسایی مروزی (قرن چهارم)، دقیقی طوسی (متوفّی در حدود 367-370)، و حتّیٰ منظومهٔ بزرگ فردوسی، شاهنامه، که در سال 400 تجدید نظر و تکمیل شده، همه به زبان فصیح و پخته و محکم دری یا پارسی نوشته و گفته شده است. در ظرف دو سه قرن بعید است زبانی به این مرحله از استحکام و انسجام و بدین پایه از فصاحت و بلاغت رسد. از سوی دیگر بیشتر عبارات و جملاتی که در کتب عربی از قول شاهنشاهان ساسانی و بزرگان دورهٔ ایشان و اوایل عهد اسلام نقل شده به زبان پارسی است و اندکی به زبان پهلوی.» (پارسی یا دری، محمّد معین، نگین، 31 اردیبهشت 1355، ش 132، ص 3-4؛ ...)."
دِریغ بود بهره مَندی از یادداشتِ جَنابِ رویانیان بدین دانش آموز منحصر بمانَد؛ و اللهُ مِن وَراءِ القَصد.
آقایِ شهابِ رویانیان که از فُضَلایِ نُکته سَنج و موی۟ بیٖنِ روزگارِ ما بشُمار اند و گَهگاه از "نوشهر" مَرا به فی۟ضِ إِفاداتِ قَلَمیِ خویش می رَسانَند، ناظِر به یادداشتِ یادشُده نیز قَلَم رَنجه فرموده و نکته هائی را از بابِ تَنبیه و إِیضاحِ بیشتر قَلَمی کرده اند که برایِ آگاهیِ خوانندگانِ گرامیِ آن یادداشت، در اینجا، به نَقل از رَقیمۀ کَریمۀ نوروزیِ فاضِلِ مُشارٌ إِلیه ـ دامَت إِفاضاتُه العالیَة ـ، می آورَم:
"1- داوری قطعی دربارهٔ اینکه تبدیل «ه» [یِ] غیر ملفوظِ انتهای کلمات به «گ» در واژههایی همچون خانگی و جامگی و دیگر لغات ذکر شده در یادداشت، برای سهولت در تلفّظ است و یا به دلیل بازگشت به ریخت فارسی میانه/پهلوی آن، پس از بررسی بیشتر و توجّه به همهٔ نکات ریشهشناختی و دستوری معلوم میشود. ولی حدس بنده این است که گویا ترکیبی از هر دو دلیل موجب ظهور «گ» در این حالات شده است. یعنی واژهای مانند خانه که در زبان فارسی میانه خانَک/خانَگ تلفّظ میشد، در حالت اضافه شدن «ی»، به ریخت قدیمی خود یعنی خانگی تلفّظ و «ه» به «گ» تبدیل شده است. همین طور است واژهٔ «پله» که امروزه جمع آن مانند فارسی میانه به صورت پلکان/پلگان ذکر میشود (نگ: فرهنگ ریشهشناختی زبان فارسی، محمّد حسندوست، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چ 1، 1393، 2/719-720).
امّا ابهام از آنجا آغاز شد که لغات غیر فارسی که به «ه» غیر ملفوظ ختم میشدند و شکل ظاهریشان مانند لغات فارسی بود، به دلیل همین شباهت، مشمول این قاعده شدند و لغاتی همچون سفلگی و خبرگی پدید آمد. نمونهٔ چنین مواردی دربارهٔ دیگر قواعد نیز رخ داده است. برای مثال اسمهایی که از عربی وارد فارسی شده و به «ه» [یِ] غیر ملفوظ ختم میشود، با حذف این «ه» و اضافه شدن علامت جمع «ات» جمع بسته میشود. بر این اساس، لغاتی همچون کلمه و اداره و نغمه به صورت کلمات و ادارات و نَغَمات جمع بسته میشوند. بدیهی است نمیتوان لغات غیر عربی را با این نشانهٔ جمع عربی به کار برد و برای مثال آزمایش و تلگراف را نمیتوان به صورت آزمایشات و تلگرافات جمع بست (نگ: غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، چ 5، 1372، ص 135-136؛ فرهنگ درستنویسی سخن، حسن انوری، یوسف عالی عباس آباد، سخن، چ 3، 1390، ص 103-105). امّا میبینیم که در زبان فارسی، واژهٔ نمره که از واژهٔ ایتالیایی numero به عربی و سپس به فارسی راه یافته است نیز به صورت نُمَرات جمع بسته میشود در حالی که خود عربها آن را به صورت نُمَر و نِمار جمع میبندند و نمرات نمیگویند (نگ: فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوری، سخن، چ 2، 1382، 8/7975؛ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، عبدالنّبی قیّم، فرهنگ معاصر، چ 1، 1393، 2/2063؛ فرهنگ جدید عربی ـ فارسی، محمّد بندرریگی، اسلامی، چ 7، 1370، ص 611؛ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، آذرتاش آذرنوش، نی۟، چ 1، 1379، ص 716). به عبارت دیگر، به دلیل شباهت «ه» [یِ] پایانی واژهٔ نمره به «ه» [یِ] پایانی لغاتی همچون «کلمه» که به صورت «کلمات» جمع بسته میشود، این واژه نیز با حذف «ه» و اضافه شدن نشانهٔ جمع «ات» مانند لغات عربی جمع بسته و تبدیل به «نمرات» شده است.
همچنین است واژهٔ خانات که به صورت جمع خان/خانه و به معنای کاروانسراها به کار برده شده است (نگ: لغتنامهٔ دهخدا، ذیل خانات).
اگر این حدس، صائب باشد، میتوان گفت آنچه دربارهٔ لغات فارسی رخ داده، اغلب به دلیل توجّه به تلفّظ قدیم آن بوده ولی دربارهٔ لغات غیر فارسی، تبدیل «ه» [یِ] غیر ملفوظ به «گ» به دلیل سهولت در تلفّظ و همچنین مشابهت برخی لغات غیر فارسی با لغات فارسی مختوم به «ه» [یِ] غیر ملفوظ بوده است.
بزرگان دستور زبان فارسی نیز در بیان ریختهای گونهگون صفت نسبی آوردهاند: «اگر [کلمه] به های بیان حرکت ختم شده باشد به جای «ـ ی» به کلمه، «ای» میافزایند: ساوهای، حرفهای، کینهای، عقدهای، پردهای و.... و گاهی «گی»: خانگی، هفتگی، پردگی و....» (دستور زبان فارسی 2، حسن انوری، حسن احمدی گیوی، فاطمی، ویرایش چهارم، چ 4، 1393، ص 154). که از آن، نوعی سهولت در تلفظ برداشت میشود.
2- نوشتهاید: "«فارسی نو (/ فارسی دری)» را زادۀ «فارسی میانه(/ پَه۟لَوی)» دانستن۟، جای لِمَ و لانُسَلِّم است، و دُرُست۟ تر، آن است که «فارسی نو (/ فارسی دری)» در روزگارِ ساسانیان، هَم۟عَرض و هم۟دوشِ «فارسی میانه(/ پَه۟لَوی)» می زیسته است و پَسان۟ تر فراگیرتر گردیده، و هرچند میانِ این دو زبان نِسبَتِ خویشاوندی است، "مولود" و "والِد" ، یا "فرع" و "أَصلِ" یکدیگر نیستند."
با وجود شهرت نظری که بیان کردید، یعنی اعتقاد به وجود رابطهٔ پدر و فرزندی بین زبانهای فارسی میانه و فارسی دری، برخی از بزرگان ادب فارسی نیز به ریشهدارتر بودن فارسی دری اشاره کردهاند. از جمله مرحوم دکتر محمّد معین نوشته است:
«معمولاً عقیده دارند که پس از حملهٔ عرب به ایران، زبان پهلوی تغییراتی یافت و بهتدریج به زبان فارسی کنونی تبدیل شد. امّا درین اواخر عقیدهای دیگر میان دانشمندان ظهور کرد و آن مبتنی بر این است که زبان پارسی در دورههای پیش از اسلام نیز در عرض زبان پهلوی وجود داشته. دلایلی که بر این امر میتوان اقامه کرد از این قرار است: تدوین و تألیف کتب نثر مانند شاهنامهٔ ابومنصوری که مقدّمهٔ آن در دست است و تاریخ تحریر آن سال 346هـ است؛ ترجمهٔ تفسیر طبری توسّط دانشمندان ماوراءالنّهر به امر منصور بن نوح سامانی (350-365)؛ ترجمهٔ تاریخ طبری توسّط ابوعلی محمّد بن محمّد بلعمی وزیر منصور بن نوح در سال 356؛ تألیف حدود العالم من المشرق الی المغرب که به سال 372 برای امیر ابوالحارث محمّد بن احمد بن فریقون در گوزگانان (خراسان) نوشته شده؛ عجائب البلدان تألیف ابوالمؤیّد بلخی به نام ابوالقاسم نوح بن منصور سامانی (356-387)؛ کتاب الابنیه عن حقائق الادویه تألیف ابومنصور موفّق هروی که اسدی به سال 448 آن را استکتاب کرده؛ و همچنین اشعار شاعرانی مانند ابوشکور بلخی معاصر نوح بن نصر سامانی (321-343)، شهید بلخی (متوفّی 325؟)، رودکی سمرقندی (متوفّی 329)، کسایی مروزی (قرن چهارم)، دقیقی طوسی (متوفّی در حدود 367-370)، و حتّیٰ منظومهٔ بزرگ فردوسی، شاهنامه، که در سال 400 تجدید نظر و تکمیل شده، همه به زبان فصیح و پخته و محکم دری یا پارسی نوشته و گفته شده است. در ظرف دو سه قرن بعید است زبانی به این مرحله از استحکام و انسجام و بدین پایه از فصاحت و بلاغت رسد. از سوی دیگر بیشتر عبارات و جملاتی که در کتب عربی از قول شاهنشاهان ساسانی و بزرگان دورهٔ ایشان و اوایل عهد اسلام نقل شده به زبان پارسی است و اندکی به زبان پهلوی.» (پارسی یا دری، محمّد معین، نگین، 31 اردیبهشت 1355، ش 132، ص 3-4؛ ...)."
دِریغ بود بهره مَندی از یادداشتِ جَنابِ رویانیان بدین دانش آموز منحصر بمانَد؛ و اللهُ مِن وَراءِ القَصد.
چهارشنبه ۲۵ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۵۵