ناظِر به "تَعلیقۀ «هَمْریشـ»ـیّه" که به همین قَلَم و در همین سلسله یادداشتها انتشار یافت، فاضِلی نُکته بین به نامِ «یاسرِ شفیق» تَذکاری نوشته بودند از این قَرار:
"چرا در برابر «هم پاچه» علامت تعجّب گذاشتید؟ گویا آگاه نیستید که «باجه» در زبان دری به معنی «داماد» است و «هم باجه» یعنی «هم داماد» در متعارف شما. حالا اگر شما «هم باجه» را «هم پاچه» می گویید «گناه بخت تو است این ، گناه دریا نیست». اگر سند و مدرک مطالبه می کنید و فرهنگ زبان فارسی افغانستان را پیش رو ندارید بسم الله این اعلامیه علماء مذهب امام ابوحنیفه در فراه:
http://darulefta-e-al-ahnaf.loxblog.com/post/2
ذیل فتوای شماره یک در ترجمه فرمایش امام که اهل تسنّن آن کس است که «یفضّل الشیخین و یحبّ الختنین» می فرماید: «... و حُبّ دو باجه ها را دارد یعنی عثمان و علی رضی الله عنهما». اگر همین یکتا مورد بسنده است خطای خویش تصحیح فرموده و دیگران از خوانندگان را نیز ارشاد کنید که «بیدار کنش زود که در خواب نماند». و ان ارید الّا الاصلاح مااستطعت."
مَنْ بَنده، جویا جهانبخش ـ عَفَا اللهُ عَنه! ـ، به آن برادر و دوستِ نادیدۀ عزیز یادآور شُدَم که: "«هم پاچه» را ـــــ چُنان که نوشته ام ــــ از لغتنامه یِ دهخدا نقل کرده ام. ... "؛ و دربارۀ دُرُستی یا نادُرُستیِ نَظَرِ ایشان سُخنی نگفتم؛ چون عِجالَةً فَحصی نکرده ام و نَظَری تَحقیقی در این باره ندارم.
دوستی مِفْضال که گاهگاه از نوشَهر به من مَکتوبی می نویسند و مرا به مُطالعۀ مَرقوماتِ خویش مُفتَخِر می سازند، أَعنی: آقایِ شهاب رویانیان ـ دامَ عُلاه! ـ، در همین باره تَتَبُّع و إِظهارِ نَظَری کرده اند که تَعمیمًا للفائِده در اینجا می آورم:
"... در ذیل یادداشت اخیرتان با نام "تَعلیقهٔ «هَم۟ریشـ»ـیّه"، یکی از خوانندگان مطلبی نوشته و با ذکر اینکه واژهٔ «باجه» در فارسی دری (به عبارت صحیحتر: فارسی افغانستان)، به معنای «داماد» و بر این اساس، «همباجه» به معنای «همداماد» است، اعتراض کرده که چرا در جلو «همپاچه» علامت تعجّب گذاشتهاید. ... .
«همپاچه» مرکّب از دو واژهٔ «هم» (پیشوند اشتراک) و «پاچه» (پای کوچک، یکی از دو پای شلوار...) و به معنای باجناق/باجناغ است (نگ: لغتنامهٔ دهخدا، ذیل همپاچه؛ فرهنگ فارسی، محمد معین، امیرکبیر، 1371، ذیل «هم» و «پاچه»).
گویا استعمال همپاچه به معنای باجناق/باجناغ بیشتر در زبان کاشی تداول دارد. در خاطرات عینالسلطنه، برادرزادهٔ ناصرالدین شاه قاجار آمده است:
«من از مؤيد السلطنه شنيدم که چوبدارها نزد سيد علی آقا رفته بودند که ما خودمان انحصار و کنترات گوشت را قبول داريم و اگر به ما بدهند پنج هزار تومان به شما تقديم می کنيم. او هم نزد سپهسالار رفته بود. با هم باجناق و به قول کاشيها همپاچه و همريشند» (روزنامه خاطرات عين السلطنه، قهرمان ميرزا سالور عين السلطنه، محقق/مصحح: مسعود سالور و ايرج افشار، اساطير، تهران، چ 1، 10 جلد، 1374، 3/2249).
«من اگر می خواستم دخترها و دامادهای خودم را با برادرهای خودم مهمان کنم اقلا دو مجلس می بايست تشکيل داده و دو خرج کنم. امروز خير همه را می توانم در سر يک سفره غذا بدهم. يا داماد من مى خواست به قول کاشيها همپاچه های (باجناق) خود را با خانمشان مهمان کند در يک مجلس ممکن نبود و حالا ممکن است» (همان، 10/7704).
همچنانکه در یادداشت خود به نقل از لغتنامهٔ دهخدا ذکر کردهاید، به باجناق، «همدامن» هم گفته میشود. شاید به این دلیل که باجناقها با دخترانی که در دامن «یک زن» پرورش یافتهاند ازدواج کردهاند. بر این اساس، «همریش» و «همپاچه» هم ناظر به پدر آن دختران میشود که دارای ریش است و با فعالیت اقتصادی که «پا» یکی از مهمترین نمادهای آن است، آن دختران را در کنف حمایت خود بزرگ کرده است.
نخست این سؤال مطرح میشود که آیا «پاچه» در «همپاچه»، همان «باجه» است و میتوان «همباجه» هم گفت؟ پاسخ آن است که در فرهنگهای معتبر دیده نشد که «پاچه» و «باجه» را ریختهای نایکسان یک واژه معرفی کرده باشند (نگ: فرهنگ معین، لغتنامهٔ دهخدا، ذیل پاچه).
سؤال دیگر اینکه آیا واژهٔ باجه به معنای داماد است و اصالت فارسی دارد؟
در فرهنگ ترکمنی ـ فارسی دری، واژههای «باجا» و «باجه»، معادل هم و به معنای باجاناق (باجناق/باجناغ) و نه داماد آمده است (فرهنگ راسخ، ترکمنی ـ فارسی دری، پوهَندوی [=دانشیار درجه دوم] محمد صالح راسخ یلدرم، ناشر؟، 1388، ذیل «باجا» و «باجاناق»).
در آن صفحهٔ اینترنتی که حاوی قطعنامهٔ علمای احناف است و خوانندهٔ یادداشت معرفی کرده، مقصود از عبارت «و حُبّ دو باجهها را دارد یعنی عثمان و علی [علیهالسلام]» این است که عثمان و علی (علیهالسلام) باجناق هم هستند نه آنکه داماد پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله و سلم، هستند که از آن نتیجه گرفته شود واژهٔ باجه به معنای «داماد» است.
گویا عبارت عربی ذکر شده در ذیل متن فارسی یعنی «یفضّل الشیخین و یحبّ الختنین» که در آن واژهٔ خَتَن، به معنای داماد، آمده باعث این اشتباه شده است. در حالی که متن عربی و فارسی فقط اشتراک محتوا دارند نه آنکه ترجمهٔ دقیق یکدیگر باشند.
بنابراین «باجه» به معنای «باجناق» است ولی اینکه از نظر ریشه، تغییر شکل یافتهٔ واژهٔ ترکمنی «باجا» است و یا ریشهٔ فارسی دارد با تحقیق بیشتر معلوم میشود.". (پایانِ إِفاداتِ آقایِ شهاب رویانیان).
من، هم از آقایِ یاسرِ شفیق، و هم از آقایِ شهاب رویانیان، بسیار سپاسگُزارم که نَقلِ قولِ مَرا از لغت نامه به دیدۀ تَدقیق نگریسته و بابِ نَقدِ روشَنگَر و إِفاداتِ سودمندی را گُشوده اند که النِّهایَه به سودِ متنْ خوانی و متنْ خوانان و لُغَویان است.
همه می دانیم که پَروندۀ این تأمُّلات همچُنان مَفتوح است و هنوز جایِ پیچیدن به پَر و پاچۀ این نَقلها و اِحتِمالات هست!
چهارشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۵ ساعت ۲:۰۶