شیخِ شیراز در گُلِستان فرموده است:
«در جامعِ بَع۟لبَک وَقتی کَلِمَه ای همی گُفتم به طَریقِ وَعظ با جَماعَتی اَفسُردۀ دِل۟مُردۀ رَه۟ از عالَمِ صورَت به عالَمِ مَعنی نَبُرده. دیدَم که نَفَسَم دَرنمی گیرَد و آتَشم در هیزُمِ تَر أَثَر نمی کُنَد. دِریغ آمدم تَربیَتِ سُتوران و آینه داری در مَحَلَّتِ کوران؛ و لیکِن درِ معنی باز بود و سِلسِلۀ سُخَن دراز. در مَعانیِ این آیت که ﴿وَ نَح۟نُ أَق۟رَبُ إِلَی۟هِ مِنْ حَب۟لِ ال۟وَرِید﴾، سُخَن به جایی رسانیده که گُفتَم:
دوست۟ نزدیک تر از مَن به مَن است
ویٖن۟ت۟ مُشکل۟ که مَن از وی دورَم
چه کُنَم؟! با که توان گُفت که او
در کنارِ مَن و مَن مَه۟جورَم ؟!
مَن از شَرابِ این سُخَن مَست و فُضالَۀ قَدَح در دَست، که رَوَنده ای بر کنارِ مَجلِس گُذَر کرد و دورِ آخر درو أَثَر کرد و نَعره ای زد که دیگران به مُوافَقَتِ او در خُروش آمدند و خامانِ مَجلِس به جوش. گفتم: ای سُبحانَ الله! دورانِ باخَبَر در حُضور و نَزدیکانِ بی بَصَر دور!
فهمِ سُخَن چون نَکُنَد مُستَمِع۟
قوَّتِ طَب۟ع۟ از مُتَکَلِّم مَجوی۟
فُس۟حَتِ مَی۟دانِ إِرادَت بیار
تا بزَنَد مَردِ سُخَنگوی۟ گوی۟»
( کلّیّاتِ سَعدی، چ أَمیرکبیر، ص 75 و76 ).
در عبارتِ «رَوَنده ای بر کنارِ مَجلِس گُذَر کرد و دورِ آخر درو أَثَر کرد و نَعره ای زد که دیگران به مُوافَقَتِ او در خُروش آمدند و خامانِ مَجلِس به جوش»، در استخدامِ لفظِ «رَوَنده»، نمونه ای ساده ولی مؤثِّر از حُسنِ انتخابِ سخن۟ شناسانۀ سَعدی را می توان دید.
«رَوَنده» یک معنایِ لُغَویِ ساده دارد؛ یک معنایِ اِصطِلاحی هم دارَد؛ مُعادِلِ اِصطِلاحِ عِرفانیِ «سالِک» است، و پارسیگویان و پارسی دانان بفَراوانی «رَوَنده» را در معنایِ «سالِک» به کار بُرده اند.
وقتی شیخِ شیراز می گویَد: «رَوَنده ای بر کنارِ مَجلِس گُذَر کرد و دورِ آخر درو أَثَر کرد و نَعره ای زد که دیگران به مُوافَقَتِ او در خُروش آمدند و خامانِ مَجلِس به جوش»، از یک۟ سوی۟، از "رَهگُذَر"ی سخن می دارَد که بر کنارِ مَجلِس گُذَر می کند و از دیگرسوی۟، از یک "سالِک"، از مَردی آشنا به عَوالِمِ عارِفانه و رازشناسانه، از پُخته ای که سخنانِ عارفانه در او أَثَر می کند و دَمِ گَرمِ آن که از دوست سخن می دارَد او را بَرمی شورانَد.
سَعدی با به کار گرفتنِ «رَوَنده»، هردو معنی را به خاطِرِ خوانندگانِ خویش إِلقاء می کُنَد و با گُزینِشی ساده وَلی هُنَریٖن شیرۀ جانِ لَفظِ «رَوَنده» را می کَشَد و کامِ خواننده را شیرین می سازد.
همین چیزها را می دیدند که می گُفتند: سخنِ سَعدی، مصداقِ «سَهلِ مُمتَنِع» است!
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۷:۵۳