شَرحی جَدیدال۟ان۟تشار بر «خُطبۀ شِقشِقیّه» را تَصَفُّح می کَردَم 1
. شَکوائیّۀ أَمیرِمؤمنان ـ عَلَیهِ السَّلام ـ (شَرحِ خُطبۀ شِقشِقیّه)، عَبّاسِ ولی نژادِ سارَوی، تَحقیق و تَدوین: حُسَینِ غَفّاریِ سارَوی ـ و ـ سَیِّد حُسَینِ تقیان، چ: 1، ساری: اِنتِشاراتِ شوق، 1395 هـ. ش.
که از حیثِ روی۟کَرد و مایه و ساختار با بسیاری از آنچه در سالهایِ أَخیر در قَلَمروِ مَطبوعاتِ دینی دیده و بَررَسیده ام، چَندان تَفاوُت نَدارَد. برداشتهایِ سَطحیِ شوریده و روی۟کَردهایِ إِف۟راطیِ بَشولیده و اِستِناداتِ سُستِ ناتَندُرُست و گُفتآوَردهایِ ناسَختۀ نادَرخور، و در یک کَلام: حَشویگَری، از نمودهایِ بسیاری از مَطبوعاتِ دینی ماست؛ که در این شَرحِ جَدیدال۟ان۟تشارِ "خُطبۀ شِقشِقیّه" نیز اینجا و آنجا به چشم می خورَد و خود می نمایَد؛ و آنچه هَمچُنان بر قَرارِ پیش و بر حالِ خویش است، مَظلومیَّتِ سَروَرِ یگانه پَرَستان، أَمیرِمؤمنان عَلیّ بنِ أَبی طالِب ـ صَلَواتُ اللهِ و سَلامُهُ عَلَیه ـ، است، و مَهجوریَّتِ نَهج البَلاغَه یِ عَزیزِ شَریف که از آن بسیار سُخَن می رَوَد، لیک در گُزاردِ حقِّ آن قُصور و تَقصیر بیشتر است از أَدایِ راستینِ آنچه بر ذِمّۀ ماست.
در همین شَرحِ جَدیدِ «خُطبۀ شِقشِقیّه»، نَظَر به مَوارِدی چونان: آن رِوایَتِ قِصَصیِ جنازۀ بی سَرِ مَردی که با لِباسِ زَنانه در مِحرابِ عُمَر اُفتاده بوده است 2
. صص 170 ـ 176.
و حکایَتَش پاک۟ به افسانه هایِ أَل۟ف لَی۟لَه و لَی۟لَه می مانَد! (ولی در این کتاب آن را به مَثابَتِ گُزارِشی تاریخی و حَدیثی مَنقَبَت۟ گُزارانه بَرگِرِفته اند)، یا خاطرۀ مَنسوب به یکی از دانِشوَرانِ بزرگ 3
. صص 394 ـ 398.
که باوَرداشتنش با آن تَفاصیل و کی۟فیّاتِ مَسطور، فوقِ طاقَت و بِضاعتِ أَمثالِ بنده است (و گویا عُقولِ سَلیم۟ تَری می خواهَد که به همان عَوالِمِ أَل۟ف لَی۟لَه و لَی۟لَه ای مأنوس تر باشَد!!!)، و ...، بَسَنده است تا فَرا نمایَد آنچه در این شَرح آمده، از حال و هوایِ همان مَطبوعاتِ کَذائیِ حَشویانۀ پیشگُفته دور نیست، و چیزی است از سِنخِ همان "طِبقِ مَعمول۟"ها. ... بلکه حَق به دَستِ شارِح است که این کار و شَرحِ چُنین خُطبه ای را «مافوقِ توان و قدرتِ» خویش قَلَم داده است 4
. ص 25.
.
مَقصودَم از یادکَردِ این کتاب، نَقدِ آن و وارَسیِ پای تا سَرَش نیست؛ چه، کتابِ ناپُخته و ناموزونِ نَقدکَردَنی در این روزگار بسیار است؛ و من هم کارهایِ دیگر دارَم. نه داروغۀ شَهرَم و نه شِحنۀ دَهر، و نه "رایگان۟ خوارِ بالانشین" 5
. به اِصطِلاحِ قُدَما
و نه مَواجِب۟ ستانِ "حوزه" یا راتِبه گیرِ "دانِشگاه" و نه نانخورِ دیگر نِهادهایِ فربِهِ "تولیدِ عِلم"(؟!)، که رَسیدگی به این أوضاعِ دَرهَم و بَرهَم را تکلیفِ مَفروضِ خویش بشمارَم و حَلال۟ شُدَنِ نانِ شَبَم را در گروِ تَفتیشِ این آشفته بازار بدانَم! ... همانها که این "آش" را پُخته اند، البتّه اگر کارهایِ فَریضه تر نداشته باشَند!، لابُد روزی، آری! روزی، به حسابِ این۟ همه نابسامانی خواهَند رَسید. ... لابُد!!!
باری، در تَصَفُّحِ این شَرحِ جَدیدال۟ان۟تشارِ "خُطبۀ شِقشِقیّه"، تَعبیری دیدم که بسیار غَریب به نَظَر رَسید و خالی از تازگی نبود؛ و همین مَرا برانگیخت تا از آن یادی کُنَم.
در این شَرح، با استفاده از مِنهاج البَراعَة ــ که به آن إِرجاع داده اند ــ مرقوم فرموده اند:
« ... سید مرتضی رحمه الله در کتاب "محکی الشافی" این گونه پاسخ می دهد ... » (ص 95).
آیا سیِّدِ مرتضیٰ ـ رَحِمَهُ الله ـ در کتابی به نامِ "محکی الشافی" چُنین و چُنان گُفته است؟! ... خیر! «مَحکیّ الشّافی» اسمِ کتاب نیست.
تَعبیرِ «مَحکیّ الشّافی»، بارها در مِنهاج البَراعَة به کار رفته است 6
. بازبُردها همه به چاپِ حُروفیِ تهران راجِع است.
:
« ... فقد أجاب عنه السيّد ( ره ) فی مَحكیّ الشّافی بأنّه ليس ذلك ...» ( 3 / 38).
«وقال السيّد المرتضى ( قده ) فی مَحكیّ الشّافی: روى الواقدی باسناده ...» (3/ 98).
«قال المرتضى فی مَحكیّ الشّافی: قد روى كلّ من روى السّيرة على اختلاف طرقهم أنّ ... » (4 / 220).
«قال المرتضى فی مَحكیّ الشّافی: ضرب عمّار ممّا لم يختلف فيه الرّواة وَ إن اختلفوا فی سببه ...» (4 / 221 ).
«فقد رواه العامّة و الخاصّة قال الشّارح المعتزلیّ و علم الهدى فی مَحكیّ الشّافی و اللَّفظ للثّانی: إنّ عثمان لمّا أعطى مروان بن الحكم ما أعطاه ... » (8 / 242).
«مَح۟کیّ»، اسمِ مفعولِ «حکی» / «حکایَة» است 7
. «(حَكَىٰ) عَنهُ ال۟حَديثَ يَح۟كِی حِكايَةً: نَقَلَهُ كَمَا هُو؛ فَهُوَ حَاكٍ لِل۟حَديثِ، وَ ال۟حَديثُ مَح۟كِیٌّ وَ مَح۟كُوٌّ» ( مُعجَم الأَفعالِ المُتَعَدّيَةِ بحَرف، مُوسَى بن محمَّد بن المليانی الأَحمَدی ـ نوَيوات ـ، ط: 1، بَي۟روت: دار العِلم لِلمَلایین، 1979م.، ص 63).
، یعنی: حکایَت۟ شُده، بازگفته شده، نقل۟ شده، مَنقول، گُفتآورد؛ و مَقصود از «مَحکیِّ» فُلان کتاب، چیزی است که از فُلان کتاب نقل شُده. فَرض بفرمایید کتابِ بُرهانِ قاطِع دَمِ دَستِ من نباشَد و قولِ صاحِبِ بُرهانِ قاطِع را از لُغت۟ نامه یِ دِهخدا ببینم. می گویم: در «مَحکیِّ» بُرهانِ قاطِع، کذا و کذا آمده است. ... . 8
. واژۀ «مَح۟کیّ»، مُصطَلَحِ نَحوی نیز هست (نگر: مَوسوعَة عُلوم اللُّغَةِ العَرَبیَّة، الدُّکتور إِمیل بَدیع یَعقوب، ط: 1، بَي۟روت: دار الکُتب العِلمیَّة، 1427 ه‍ـ. ق.، 8 / 202)؛ که بنَق۟د۟ با ما نَحنُ فیه پیوَندی ندارَد.

تَعابیری چون «محكیّ المنتهى و التذكرة» و «محكیّ الجواهر» و «محكیّ الخلاف» و «محكیّ المبسوط والنهاية» و «محكیّ الذخيرة والكفاية» و « محكیّ التحرير» و «محكیّ الايضاح والموجز والكشف وجامع المقاصد» و «محكیّ السرائر» و «محكیّ الغنية» و ... در نوشتارهایِ فَقیهانی چون صاحبِ جواهر و شیخِ أَنصاری و آقا رضا هَمَدانی و ... ـ رِضوانُ اللهِ عَلَیهِم أَجمَعین ـ بفراوانی دیده می شود.
آری! «مَحکیّ الشّافی» اسمِ کتاب نیست و سَیِّدِ مرتضیٰ ـ رَحِمَهُ الله ـ نیز در کتابی به نامِ "محکی الشافی" چُنین و چُنان نَگُفته است.

  • . شَکوائیّۀ أَمیرِمؤمنان ـ عَلَیهِ السَّلام ـ (شَرحِ خُطبۀ شِقشِقیّه)، عَبّاسِ ولی نژادِ سارَوی، تَحقیق و تَدوین: حُسَینِ غَفّاریِ سارَوی ـ و ـ سَیِّد حُسَینِ تقیان، چ: 1، ساری: اِنتِشاراتِ شوق، 1395 هـ. ش.
  • . صص 170 ـ 176.
  • . صص 394 ـ 398.
  • . ص 25.
  • . به اِصطِلاحِ قُدَما
  • . بازبُردها همه به چاپِ حُروفیِ تهران راجِع است.
  • . «(حَكَىٰ) عَنهُ ال۟حَديثَ يَح۟كِی حِكايَةً: نَقَلَهُ كَمَا هُو؛ فَهُوَ حَاكٍ لِل۟حَديثِ، وَ ال۟حَديثُ مَح۟كِیٌّ وَ مَح۟كُوٌّ» ( مُعجَم الأَفعالِ المُتَعَدّيَةِ بحَرف، مُوسَى بن محمَّد بن المليانی الأَحمَدی ـ نوَيوات ـ، ط: 1، بَي۟روت: دار العِلم لِلمَلایین، 1979م.، ص 63).
  • . واژۀ «مَح۟کیّ»، مُصطَلَحِ نَحوی نیز هست (نگر: مَوسوعَة عُلوم اللُّغَةِ العَرَبیَّة، الدُّکتور إِمیل بَدیع یَعقوب، ط: 1، بَي۟روت: دار الکُتب العِلمیَّة، 1427 ه‍ـ. ق.، 8 / 202)؛ که بنَق۟د۟ با ما نَحنُ فیه پیوَندی ندارَد.
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۸:۰۲