«اِستِخاره»، دَر نُصوصِ دینی و مَرویّات، شُؤون و آدابی دارَد. با این۟هَمه، در نَظَرِ بَرخی، ظاهِرًا این آداب و شُؤون قابِلِ هَمه گونه مُسامحه است. مَعَالأَسَف گاه بروشَنی میبینیم که پارهای از این مُسامَحاتِ بَرخاسته از قِلَّتِ بَصیرَت یا فِقدانِ تَقویٰ، به مَرزِ تَلاعُبِ با "اِستِخاره" و اِستِهزایِ اِستِخارهجویان رَسیده است.
● آقایِ دکتر سَیِّد یَحییٰ یَثرِبی دَر مُصاحبهای گُفتهاند:
«... به یک کتابخانه [یِ] ... عُمومی رَفته بودَم که یک حاجآقایی مَسؤولِ آنجا بود که مُراجعاتِ زیادی بَرایِ اِستِخاره داشت. دو خانمِ جوان پایِ تلفُن نشسته بودَند، حاجآقا بَرایِ اِستِراحَت رفته و به آنها گُفته بود: هرکسی زنگ زد، قُرآن را باز کُنید و اگر خوب بود، بگویید: خوب، و اگر میانه و بَد بود، بگویید که: میانه یا بَد است. تلفُن پُشتِ سَرِ هَم زنگ میخور۟د و اِستِخاره میخواستَند. آن خانمِ جوان هم قُرآن را باز میکرد و بَعد پایِ تلفُن میگُفت: حاجآقا میگویَد: بَد است یا خوب است، و بَعد از قَطعکردنِ تلفُن، غشغش با هَم میخَندیدند!
گُفتَم: خُدایا! مَردُم چرا بایَد اینجور باشَند؟ شایَد طَرَف میخواست تَصمیمِ بُزُرگی بگیرَد که خی۟رش به هزار نَفَر برسَد ولی اینها به او گُفتند که اِستِخارۀ شُما بَد است.
... دَر فَرهَنگِ جامعه تابِعِ عَوام نَباشیم؛ باسَوادهایِ جامعه بایَد راهنمایِ عَوام باشَند، نه تابعِ عَوام، و به قولِ شَهید مُطَهَّری، عَوام۟زَده نَباشَند. دَستِ عَوام را بگیرَند، نه این که پُشتِ سَرِ عَوام راه بروَند.» (ماهنامۀ خی۟مه، س 15، ش 122، تیر و مُردادِ 1396 هـ.ش.، ص 65).
● یکی از أَجِلّۀ أَساتِذَۀ ما ـ دامَ إِجلالُه ـ میفَرمودَند که:
نَزدِ آیَةالله ... [ـ وَفَّقَهُ اللهُ لِطَلَبِ مَرضَاتِه ـ] بودَم. تلفُن مُرَتَّبًا زَنگ میخور۟د و ایشان بَرمیداشتَند و قُرآن را میگُشودَند و جَواب میدادَند که: خوب است، یا: بَد است ... . تَعَجُّب کَردَم و گُفتَم که: حَضرَتِ عالی با چه سُرعَتی اِستِخاره میفَرمایید! آخِر ذِک۟رَش را کی۟ میخوانید؟! پاسُخ دادَند: مَن صُبح که از خانه بیرون میآیَم یک ذِک۟ر میخوانَم بَرایِ هَمۀ اِستِخارهها. گُفتَم: آخِر هَر بار اِستِخاره، یک بار ذِک۟رخواندَن هَم میخواهَد. پاسُخ دادَند: مَردُم به هَمین اِعتِقاد دارَند (یا: قَبول دارَند)!!
● یکی از اُستادانِ فَقیدمان ـ أَس۟کَنَهُ اللهُ رَو۟ضَات جَنّاتِه ـ حِکایَت میفَرمودند که:
نَزدِ آیَةالله ... [ـ تَغَمَّدَهُ اللهُ بِغُف۟رانِه ـ] بودَم. کسالَت داشتَند و دراز کشیده بودَند. خادِم آمَد و گُفت: آقا! دو تا اِستِخاره میخواهَند! آقا هَمین طور که دراز کشیده بودند، فَرمودَند: أَوَّلیش خوب است، دُوُمیش بَد است!!!
دوشنبه ۳ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۲:۱۴