سَیِّد مُحَمَّدعَلیِ جَمالزاده، جایی نوشته است:
«آیا در زمانِ نِظامیِ گَنجَوی هم در مدارس و مکاتب، تختهسیاه معمول بوده است؟ نظامی در وصفِ بهرام و بسر بردن بهرام با نعمان در قصر خورنق چنین گفته است:
"از یکی تخته حرف خواندندی
در یکی بزم دُر فشاندندی"
آیا از مضمونِ این بیت چنان برنمیآید که در زمان نظامی هم در مکاتب تختهسیاه چنان که امروز در مدارس معمول است متداول بوده؟»
( کَشکولِ جَمالی، سَیِّد مُحَمَّدعَلیِ جَمالزاده، بهکوشِشِ: عَلیِ دِهباشی، چ: 1، تِهران: اِنتِشاراتِ سُخَن، 1384 هـ.ش.، ص 312، ش 209).
مینویسَم:
خیر! ... بَرنمیآید!
جَمالزاده تا اینجا را که سُخَنِ سَرایَنده از هَمدَرس بودَنِ بهرام و نُعمان است، نیک دَریافته؛ لیک آن «تَخته» که حَکیم نِظامیِ گَنجهای از آن سُخَن رانده است، ـ آنسان که از بَیانِ بَعضِ شارِحانِ شِعرِ نظامی نیز بَرمیآیَد (نگر: هَفتپیکَر ـ مَتنِ عِلمی و اِنتِقادی ـ، نِظامیِ گَن۟جَوی، به تَصحیحِ: دکتر بَراتِ زَنجانی، چ: 2، تِهران: مُؤَسَّسۀ اِنتِشارات و چاپِ دانِشگاهِ تهران، 1380 هـ.ش.، ص 272) ـ هَمانا «لوحِ» شاگِردِ مَکتَب۟خانه است و تَختۀ مَش۟قِ أَطفال که أَلِفبا و دیگَر چیزها بَر آن مینوشتَند ، نه تَختهسیاهِ تَدریس که جَمالزاده گُمان بُرده.
این لوح، هَمان است که خاقانیِ شَروانی از فَرهَنگِ رایجِ زَمانۀ خویش وام میکَرد و با آن، اینسان مَضمون میآفَرید:
دَر دَبِستانِ روزگار مَرا
روز و شب لوحِ آرزو به بَر است!
و حافِظ، اینسان:
نیست بر لوحِ دِلَم جز أَلِفِ قامتِ دوست (نُسخهبَدَل: یار)
چه کُنَم؟! حَرفِ دِگَر یاد نَداد استادَم!
چُنین لوحها را که غالِبًا از چوب یا فِلِز بود، گُذَشتگان «سِلَم» و «پَل۟مه» نیز خواندهاند (به کُتُبِ لُغَت ذی۟لِ «سِلَم» و «پَل۟مه» رُجوع فَرمایَند).
باری، دَر لُغَت۟نامۀ دِهخُدا نیز بدُرُست آن بیتِ هَفت پیکَرِ نِظامی را ذی۟لِ «تَخته» به مَعنایِ "لوحِ کودکانِ دبستان، تختۀ تعلیم مشق" آوردهاند.
گویا مَقصودِ حَکیم نِظامی آن است که این دو تَن «هَم۟لوح» بودند.
تَعبیرِ «هَم۟لوح» را خودِ نِظامیِ گَنجهای دَر أَوائِلِ داستانِ لی۟لی و مَج۟نون به کار بُرده است و گُفته:
هَر کودَکی از اُمید و از بیم
مَش۟غول شُده به دَرس و تَعلیم
با آن پسرانِ خُردپی۟وَند
هَم۟لوح نشسته دُختَری چَند
هَریک ز قَبیلهای و جائی
جَمع آمَده دَر أَدَبسَرائی
( لی۟لی و مَج۟نون، حَکیم نِظامیِ گَن۟جَوی، با حَواشی و شَرحِ لُغات و أَبیات و مُقابله با سی نُسخۀ کُهَن۟سال بهاِهتِمامِ: وَحیدِ دستگردی، چ: 1، طهران: مَطبَعۀ اَرمَغان، 1313 هـ.ش.، ص 60).
چُنین مینمایَد که «هَم۟لوح»، کودَکانی را گویَند که لوحِ مَکتَب دارَند و کنارِ هَم نِشینَند و چیزی فَراگیرَند، و نه آن که لُزومًا ـ آنسان که بَعضِ شارِحان اِنگاشتهاند (سَنج: لی۟لی و مَج۟نون، نِظامیِ گَنجهای، تَصحیحِ: دکتر بِهروزِ ثَروَتیان، چ: 3، تِهران: مُؤَسَّسَۀ اِنتِشاراتِ أَمیرکَبیر، 1391 هـ.ش.، ص 367) ـ هَمگی از رویِ لوحِ واحِد بخوانَند؛ وَ ال۟عِلمُ عِندَ الله.
«آیا در زمانِ نِظامیِ گَنجَوی هم در مدارس و مکاتب، تختهسیاه معمول بوده است؟ نظامی در وصفِ بهرام و بسر بردن بهرام با نعمان در قصر خورنق چنین گفته است:
"از یکی تخته حرف خواندندی
در یکی بزم دُر فشاندندی"
آیا از مضمونِ این بیت چنان برنمیآید که در زمان نظامی هم در مکاتب تختهسیاه چنان که امروز در مدارس معمول است متداول بوده؟»
( کَشکولِ جَمالی، سَیِّد مُحَمَّدعَلیِ جَمالزاده، بهکوشِشِ: عَلیِ دِهباشی، چ: 1، تِهران: اِنتِشاراتِ سُخَن، 1384 هـ.ش.، ص 312، ش 209).
مینویسَم:
خیر! ... بَرنمیآید!
جَمالزاده تا اینجا را که سُخَنِ سَرایَنده از هَمدَرس بودَنِ بهرام و نُعمان است، نیک دَریافته؛ لیک آن «تَخته» که حَکیم نِظامیِ گَنجهای از آن سُخَن رانده است، ـ آنسان که از بَیانِ بَعضِ شارِحانِ شِعرِ نظامی نیز بَرمیآیَد (نگر: هَفتپیکَر ـ مَتنِ عِلمی و اِنتِقادی ـ، نِظامیِ گَن۟جَوی، به تَصحیحِ: دکتر بَراتِ زَنجانی، چ: 2، تِهران: مُؤَسَّسۀ اِنتِشارات و چاپِ دانِشگاهِ تهران، 1380 هـ.ش.، ص 272) ـ هَمانا «لوحِ» شاگِردِ مَکتَب۟خانه است و تَختۀ مَش۟قِ أَطفال که أَلِفبا و دیگَر چیزها بَر آن مینوشتَند ، نه تَختهسیاهِ تَدریس که جَمالزاده گُمان بُرده.
این لوح، هَمان است که خاقانیِ شَروانی از فَرهَنگِ رایجِ زَمانۀ خویش وام میکَرد و با آن، اینسان مَضمون میآفَرید:
دَر دَبِستانِ روزگار مَرا
روز و شب لوحِ آرزو به بَر است!
و حافِظ، اینسان:
نیست بر لوحِ دِلَم جز أَلِفِ قامتِ دوست (نُسخهبَدَل: یار)
چه کُنَم؟! حَرفِ دِگَر یاد نَداد استادَم!
چُنین لوحها را که غالِبًا از چوب یا فِلِز بود، گُذَشتگان «سِلَم» و «پَل۟مه» نیز خواندهاند (به کُتُبِ لُغَت ذی۟لِ «سِلَم» و «پَل۟مه» رُجوع فَرمایَند).
باری، دَر لُغَت۟نامۀ دِهخُدا نیز بدُرُست آن بیتِ هَفت پیکَرِ نِظامی را ذی۟لِ «تَخته» به مَعنایِ "لوحِ کودکانِ دبستان، تختۀ تعلیم مشق" آوردهاند.
گویا مَقصودِ حَکیم نِظامی آن است که این دو تَن «هَم۟لوح» بودند.
تَعبیرِ «هَم۟لوح» را خودِ نِظامیِ گَنجهای دَر أَوائِلِ داستانِ لی۟لی و مَج۟نون به کار بُرده است و گُفته:
هَر کودَکی از اُمید و از بیم
مَش۟غول شُده به دَرس و تَعلیم
با آن پسرانِ خُردپی۟وَند
هَم۟لوح نشسته دُختَری چَند
هَریک ز قَبیلهای و جائی
جَمع آمَده دَر أَدَبسَرائی
( لی۟لی و مَج۟نون، حَکیم نِظامیِ گَن۟جَوی، با حَواشی و شَرحِ لُغات و أَبیات و مُقابله با سی نُسخۀ کُهَن۟سال بهاِهتِمامِ: وَحیدِ دستگردی، چ: 1، طهران: مَطبَعۀ اَرمَغان، 1313 هـ.ش.، ص 60).
چُنین مینمایَد که «هَم۟لوح»، کودَکانی را گویَند که لوحِ مَکتَب دارَند و کنارِ هَم نِشینَند و چیزی فَراگیرَند، و نه آن که لُزومًا ـ آنسان که بَعضِ شارِحان اِنگاشتهاند (سَنج: لی۟لی و مَج۟نون، نِظامیِ گَنجهای، تَصحیحِ: دکتر بِهروزِ ثَروَتیان، چ: 3، تِهران: مُؤَسَّسَۀ اِنتِشاراتِ أَمیرکَبیر، 1391 هـ.ش.، ص 367) ـ هَمگی از رویِ لوحِ واحِد بخوانَند؛ وَ ال۟عِلمُ عِندَ الله.
دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۹:۴۴