سِوُمین دَفتَرِ کتابِ اَختَرانِ فَضیلَت از تألیفاتِ اُستاد ناصِرالدّینِ أَنصاریِ قُمی از چاپ بَرآمد:
● اَختَرانِ فَضیلَت(زندگی و دَرگُذَشتِ عُلَمایِ مُعاصِرِ شیعه)، ناصِرالدّینِ أَنصاریِ قُمی، ج 3، چ: 1، [قُم:] مُؤَلِّف، زمستانِ 1397 هـ.ش.
أَصلِ تَقریظی را که بَر آن کِتاب نوشتهام و دَر این دَفتَر (صص 23 ـ 26) به چاپ رَسیده است، به شادمانگی و شادباشِ اِنتِشارِ آن دَر اینجا میآوَرَم:
«
بِس۟مِ اللهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحِيم
ال۟حَم۟دُ لِلّٰهِ الَّذِی مَنَّ عَلَی۟نَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ ـ صَلَّی اللهُ عَلَی۟هِ وَ آلِهِ ـ دُونَ ال۟أُمَمِ ال۟مَاضِیَةِ وَ ال۟قُرُونِ السَّالِفَة
سُخَنی حَق۟گُزارانه
سرگُذَشتنامهنگاری، از فُنونِ اَرجآوَر و ریشهدارِ إِسلامی است، و فُضَلایِ أُمَّتِ مَرحومه را، دَر أَدوارِ گوناگون، و به دَواعی و بَواعِثِ مُختَلِف، دَر این قَلَمرو، تَگاپوهایِ نمایان و سُتودنیِ بسیار بوده است. دَر عَصرِ ما، این فَنِّ عَتیق، رونقی دوچَندان یافته و هِمَّتهایِ بُلَند و کوشِشهایِ تَحسین۟بَرانگیزِ اَرجمَندی بدان مَع۟طوف گردیده است؛ که افزون۟تَر و مَی۟مون۟تَر باد!
جَنابِ حُجّةالإِسلاموالمُسلِمین ناصِرالدّینِ أَنصاریِ قُمی ـ سَدَّدَ اللهُ قَلَمَه و ثَبَّتَ عَلَیٰ مَه۟یَعِ الصَّوَابِ قَدَمَه ـ، یکی از پویَندگانِ گَرم۟روِ این طَریق و از کوشَندگانِ جَمع و تَرتیبِ تَراجِمِ أَهلِ عِل۟م و فَضیلت بشُمار اند که مَکتوبات و مَرقوماتِ فَراوانشان در این أَبواب مَعروفِ حُضورِ أَهلِ نَظَر است.
مُسَوِّدِ این سَطرها ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه ـ، از سالها پیش، بَسی پیش از آن که به دَرس و بَحثِ طَلَبگیِ مُص۟طَلَح اِش۟تِغالی یابَد، و از آنجا که دوستدار و پی۟گیرِ این عَوالِم بود، نوشتارهایِ تَراجِم۟پِژوهانۀ جَنابِ أَنصاری را اینجا و آنجا میدید و میخوان۟د، و اَگَرچه تا سالها بَعد، شَرَفِ زیارَتِ این برادرِ إِیمانی را حاصل نَکَرده بود، دَر آشنائی با تَفاصیلِ سَرگُذَشتِ عِدّهای از عُلَما و فُقَهایِ مُعاصِر، خود را وام۟دارِ إِق۟دام و اِهتِمامِ فاضِلِ مُشارٌإِلَیه ـ زِیدَ عِزُّهُ العَالِی ـ میدانِسته و میدانَد.
سِلسِلۀ «اَختَرانِ فَضیلت»، تَنها دَربَردارَندۀ گوشهای از کوشِشهایِ تَراجِم۟پِژوهانۀ جَنابِ أَنصاری است.
سودِ حَقیقیِ اینگونه کِتابها، پیشِ نَظَرِ کَسانی هویداست که به مُناسَبَتی رَنجِ طَلَبِ آگاهیهایِ تَراجِمی را دَر بابِ یکی از مُعاصِران بر خود هَموار کرده، و در بازجُستنِ تاریخِ ولادَت یا وَفات یا دیگر مُشَخّصَهای سرگذشت۟نگاشتی، ساعَتها تَصَفُّح و تَفَحُّص نموده باشَند، آنگاه دَرمیتَوانَند یافت که دَسترَس به سَرگُذَشت۟نامهای هَرچَند إِج۟مالی که خُطوطِ بَرجَستۀ زندگیِ دانِشوری از دانشوَرانِ این روزگار را روشَن تَوانَد داشت، گاه چه اندازه سود۟بَخش و گِرِه۟گُشاست، و دَر صورَتِ نَبودِ چُنین کِتابها، بغایَت۟ مُتَعَذِّر.
اینگونه تَراجِم۟نامهها، اَفزون بر فَوائِدِ پِژوهشیّ و مُراجَعاتیِ خاصّ و دَستگیری از جویَندگانِ فُلان تاریخِ وَفات یا طَبَقۀ صاحِبِ تَرجَمه، از برایِ عامّۀ خوانَندگان نیز سودمَند و لَذَّتبَخش و حتّیٰ دَرسآموز و بَصیرَت۟فَزا توانَد بود؛ عَلَیالخُصوص، از برایِ ما این۟روزگاریان که میکوشیم با اِستِغ۟راق در خواندَنیهائی چُنین، خود را از مَلالَتهایِ عَصر و روز۟مَرّگیهایِ بی ثَمَرش برَهانیم، و به نَحوِ أَخَص، طالِبانِ نورَسِ عُلومِ دینی که گاه و بیگاه در گِردابی از سَرگَشتگی و نومیدی یا تَعارضِ أَهواء و کَشاکَشِ أَمیال و أَغراض دَست و پا میزَنَند.
طالِبانِ عُلومِ دینی، با خواندَن و بازخواندَنِ تَراجِم۟نامهها، و آشنائی با سَرگُذَشتِ کَسانی که پیش از ایشان گام دَر این راه نِهادهاند، و آگاه شُدَن از رازِ کامیابیها و ناکامیهایِ ایشان، میتَوانند لَختی هُشیارتَر شَوَند و مُدَّعَیاتِ باطِلِ خَیالاندیشانِ بیحاصِل را از قولِ راه۟روانِ راه۟شناس بازشناسَند؛ نه از رَعد و بَرقِ بی بارانِ مُشتی بیهودهگویِ هَرزهپوی که سُنَّتهایِ دَرسی و عِلمیِ عَریق و عَمیقِ کارآمَد را به نامِ "تجدید" و "نوسازی" و چه و چه ها به بازیچه میگیرَند، مَرعوب و مَغرور گَردَند (چه، به قولِ شاعِرِ مَعَرّه، أَبوالعَلاءِ رَهین المَح۟بَسَی۟ن،: «و مَا لِأَقوالِهِم إِذَا کُشِفَت / حَقَائِقٌ بَل۟ جَمیعُهَا شُبَهُ»)؛ نه ایستایانِ جُموداندیش و سٰادِنانِ هَیاکِلِ أَوهام را که بی وُقوف بر مَعالمِ تُراثِ تَوانگرِ گُذَشتگان، و تَنها از بابِ اِستِغراق در تَوَهُّماتِ بیکَران و تَقدیسِ مُردهریگِ این و آن، در مُقابله با هَر إِصلاح و تَغییر، سخت می کوشَند، باوَر دارَند و به راه۟بَری و پیشوائی بَردارَند!
خواندَن و بازخواندَنِ سَرگُذَشتِ سالِکانِ این طَریق، دَر بازشناختَنِ راهی که رَه۟روان رَفتهاند و فَراز و فُرودهایِ آن، و مَشقِ شَکیبائی دَر مُواجَهَت با ناهَمواریها و دُرُشت۟ناکیها، بسیار مُؤَثِّر است.
بازشناختَنِ مُدَّعیان و آنان که خود را بر «عِلم» میبَندَند هم، از «أَهلِ عِلمِ» راستین، جُز با دِرَنگیدن و ژَرف۟ نگریستن دَر سیرَت و سیمایِ هَریک از این دو گُروه، شُدَنی نیست. دانِشوَرانِ راستین را أَح۟وال و نشانههائی است و مُدَّعیانِ دروغین را أَط۟وار و بهانههائی، که تَمییزِ آن از این، جُز به مَدَدِ تَوَغُّل در سیرَتِ هَریک إِمکان ندارَد؛ و از این بازشناختَن نیز، گُزیری نه؛ چه، در همۀ روزگاران و خاصّه در این روزگارِ پُر بانگ و رَنگ و نیرَنگی که ما در آن به سَر می بَریم، بسیاری از أَصحابِ أَط۟ماع خود را به «عِلم» تَحمیل کردهاند؛ و البتّه به تعبیرِ بَعضِ دیرینهروزان، « ... إِنَّ فَسَادَ کُلِّ صِنَاعَةٍ مِن۟ کَث۟رَةِ الأَد۟عِیَاءِ و قِلَّةِ الصُّرَحَاءِ ... »!
فائِدَتِ دیگری که راقِمِ این سُطور از مُطالَعَۀ وَفَیاتِ مُعاصران بَرگرفته است، جَنبۀ اندَرزی و أَخلاقی و تَنَبُّهی دارَد. بویژه دَر وَفَیاتِ شُمارههایِ أَخیرِ آینۀ پِژوهش که إِحساس کردهام گویا فاصلۀ رَدۀ دَرگُذَشتگان با نَسلِ ما اندَک اندَک زیاده کَم میشَوَد!
کیست که صَفَحاتی چون وَفَیاتِ مُعاصران را بخوانَد و اگر نه عی۟نِ این بیتِ مَسعودِ سَعدِ سَلمان، دَستِ کَم مَضمونِ آن را با خود واگویه نَکُنَد؟!:
امروز بر یَقین و گُمانم ز عُم۟رِ خویش!
دانَم که چَند رَفت و ندانَم که چَند مان۟د!!
یَقین دارَم که مؤلّفِ گرامیِ اَختَرانِ فَضیلَت، خود۟ مَزۀ بسیاری از اینگونه إِحساسات را در پویههایِ تَراجِم۟نگارانهاش چَشیده و دَر هَنگامِ تَدوین و جَم۟ع و تَألیفِ بَسی سَرگُذَشتها، خواه ناخواه، با غَم و شادیِ صاحِبانِ تَرجَمه هَنباز گَشته، بَصیرتها اَندوخته و دَیدهوَریها یافته، و بسیار چیزها را به تَرازویِ عِیارسَنجی بَرکَشیده و به مِحَکِّ بازاندیشی آشنا گردانیده؛ ... و کیست که چُنین کارها کُنَد و چُنان نگَردَد؟!
بَر هِمَّتِ مؤلّفِ کوشایِ اَختَرانِ فَضیلَت آفَرین میخوانَم و از خُدایِ کارسازِ بندهنَواز به دُعا میخواهَم تا دَرهایِ بَخشایشِ خویش را بر این أُمَّت گُشودهتَر دارَد و هَمۀ ما را دَر گُزاردِ حقِّ سَلَفِ صالِح و اِقتِدا به شایستگانِ گُذَشته، کام۟یاب و کام۟گار سازَد؛ بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَم۟جَاد!
کمین۟ خادِمِ کِتاب و سُنَّت: جویا جهانبخش
ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه و عَن وَالِدَی۟ه ـ
اصفهان / فَصلِ سَردِ 1394 هـ. ش.»
● اَختَرانِ فَضیلَت(زندگی و دَرگُذَشتِ عُلَمایِ مُعاصِرِ شیعه)، ناصِرالدّینِ أَنصاریِ قُمی، ج 3، چ: 1، [قُم:] مُؤَلِّف، زمستانِ 1397 هـ.ش.
أَصلِ تَقریظی را که بَر آن کِتاب نوشتهام و دَر این دَفتَر (صص 23 ـ 26) به چاپ رَسیده است، به شادمانگی و شادباشِ اِنتِشارِ آن دَر اینجا میآوَرَم:
«
بِس۟مِ اللهِ الرَّح۟مٰنِ الرَّحِيم
ال۟حَم۟دُ لِلّٰهِ الَّذِی مَنَّ عَلَی۟نَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ ـ صَلَّی اللهُ عَلَی۟هِ وَ آلِهِ ـ دُونَ ال۟أُمَمِ ال۟مَاضِیَةِ وَ ال۟قُرُونِ السَّالِفَة
سُخَنی حَق۟گُزارانه
سرگُذَشتنامهنگاری، از فُنونِ اَرجآوَر و ریشهدارِ إِسلامی است، و فُضَلایِ أُمَّتِ مَرحومه را، دَر أَدوارِ گوناگون، و به دَواعی و بَواعِثِ مُختَلِف، دَر این قَلَمرو، تَگاپوهایِ نمایان و سُتودنیِ بسیار بوده است. دَر عَصرِ ما، این فَنِّ عَتیق، رونقی دوچَندان یافته و هِمَّتهایِ بُلَند و کوشِشهایِ تَحسین۟بَرانگیزِ اَرجمَندی بدان مَع۟طوف گردیده است؛ که افزون۟تَر و مَی۟مون۟تَر باد!
جَنابِ حُجّةالإِسلاموالمُسلِمین ناصِرالدّینِ أَنصاریِ قُمی ـ سَدَّدَ اللهُ قَلَمَه و ثَبَّتَ عَلَیٰ مَه۟یَعِ الصَّوَابِ قَدَمَه ـ، یکی از پویَندگانِ گَرم۟روِ این طَریق و از کوشَندگانِ جَمع و تَرتیبِ تَراجِمِ أَهلِ عِل۟م و فَضیلت بشُمار اند که مَکتوبات و مَرقوماتِ فَراوانشان در این أَبواب مَعروفِ حُضورِ أَهلِ نَظَر است.
مُسَوِّدِ این سَطرها ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه ـ، از سالها پیش، بَسی پیش از آن که به دَرس و بَحثِ طَلَبگیِ مُص۟طَلَح اِش۟تِغالی یابَد، و از آنجا که دوستدار و پی۟گیرِ این عَوالِم بود، نوشتارهایِ تَراجِم۟پِژوهانۀ جَنابِ أَنصاری را اینجا و آنجا میدید و میخوان۟د، و اَگَرچه تا سالها بَعد، شَرَفِ زیارَتِ این برادرِ إِیمانی را حاصل نَکَرده بود، دَر آشنائی با تَفاصیلِ سَرگُذَشتِ عِدّهای از عُلَما و فُقَهایِ مُعاصِر، خود را وام۟دارِ إِق۟دام و اِهتِمامِ فاضِلِ مُشارٌإِلَیه ـ زِیدَ عِزُّهُ العَالِی ـ میدانِسته و میدانَد.
سِلسِلۀ «اَختَرانِ فَضیلت»، تَنها دَربَردارَندۀ گوشهای از کوشِشهایِ تَراجِم۟پِژوهانۀ جَنابِ أَنصاری است.
سودِ حَقیقیِ اینگونه کِتابها، پیشِ نَظَرِ کَسانی هویداست که به مُناسَبَتی رَنجِ طَلَبِ آگاهیهایِ تَراجِمی را دَر بابِ یکی از مُعاصِران بر خود هَموار کرده، و در بازجُستنِ تاریخِ ولادَت یا وَفات یا دیگر مُشَخّصَهای سرگذشت۟نگاشتی، ساعَتها تَصَفُّح و تَفَحُّص نموده باشَند، آنگاه دَرمیتَوانَند یافت که دَسترَس به سَرگُذَشت۟نامهای هَرچَند إِج۟مالی که خُطوطِ بَرجَستۀ زندگیِ دانِشوری از دانشوَرانِ این روزگار را روشَن تَوانَد داشت، گاه چه اندازه سود۟بَخش و گِرِه۟گُشاست، و دَر صورَتِ نَبودِ چُنین کِتابها، بغایَت۟ مُتَعَذِّر.
اینگونه تَراجِم۟نامهها، اَفزون بر فَوائِدِ پِژوهشیّ و مُراجَعاتیِ خاصّ و دَستگیری از جویَندگانِ فُلان تاریخِ وَفات یا طَبَقۀ صاحِبِ تَرجَمه، از برایِ عامّۀ خوانَندگان نیز سودمَند و لَذَّتبَخش و حتّیٰ دَرسآموز و بَصیرَت۟فَزا توانَد بود؛ عَلَیالخُصوص، از برایِ ما این۟روزگاریان که میکوشیم با اِستِغ۟راق در خواندَنیهائی چُنین، خود را از مَلالَتهایِ عَصر و روز۟مَرّگیهایِ بی ثَمَرش برَهانیم، و به نَحوِ أَخَص، طالِبانِ نورَسِ عُلومِ دینی که گاه و بیگاه در گِردابی از سَرگَشتگی و نومیدی یا تَعارضِ أَهواء و کَشاکَشِ أَمیال و أَغراض دَست و پا میزَنَند.
طالِبانِ عُلومِ دینی، با خواندَن و بازخواندَنِ تَراجِم۟نامهها، و آشنائی با سَرگُذَشتِ کَسانی که پیش از ایشان گام دَر این راه نِهادهاند، و آگاه شُدَن از رازِ کامیابیها و ناکامیهایِ ایشان، میتَوانند لَختی هُشیارتَر شَوَند و مُدَّعَیاتِ باطِلِ خَیالاندیشانِ بیحاصِل را از قولِ راه۟روانِ راه۟شناس بازشناسَند؛ نه از رَعد و بَرقِ بی بارانِ مُشتی بیهودهگویِ هَرزهپوی که سُنَّتهایِ دَرسی و عِلمیِ عَریق و عَمیقِ کارآمَد را به نامِ "تجدید" و "نوسازی" و چه و چه ها به بازیچه میگیرَند، مَرعوب و مَغرور گَردَند (چه، به قولِ شاعِرِ مَعَرّه، أَبوالعَلاءِ رَهین المَح۟بَسَی۟ن،: «و مَا لِأَقوالِهِم إِذَا کُشِفَت / حَقَائِقٌ بَل۟ جَمیعُهَا شُبَهُ»)؛ نه ایستایانِ جُموداندیش و سٰادِنانِ هَیاکِلِ أَوهام را که بی وُقوف بر مَعالمِ تُراثِ تَوانگرِ گُذَشتگان، و تَنها از بابِ اِستِغراق در تَوَهُّماتِ بیکَران و تَقدیسِ مُردهریگِ این و آن، در مُقابله با هَر إِصلاح و تَغییر، سخت می کوشَند، باوَر دارَند و به راه۟بَری و پیشوائی بَردارَند!
خواندَن و بازخواندَنِ سَرگُذَشتِ سالِکانِ این طَریق، دَر بازشناختَنِ راهی که رَه۟روان رَفتهاند و فَراز و فُرودهایِ آن، و مَشقِ شَکیبائی دَر مُواجَهَت با ناهَمواریها و دُرُشت۟ناکیها، بسیار مُؤَثِّر است.
بازشناختَنِ مُدَّعیان و آنان که خود را بر «عِلم» میبَندَند هم، از «أَهلِ عِلمِ» راستین، جُز با دِرَنگیدن و ژَرف۟ نگریستن دَر سیرَت و سیمایِ هَریک از این دو گُروه، شُدَنی نیست. دانِشوَرانِ راستین را أَح۟وال و نشانههائی است و مُدَّعیانِ دروغین را أَط۟وار و بهانههائی، که تَمییزِ آن از این، جُز به مَدَدِ تَوَغُّل در سیرَتِ هَریک إِمکان ندارَد؛ و از این بازشناختَن نیز، گُزیری نه؛ چه، در همۀ روزگاران و خاصّه در این روزگارِ پُر بانگ و رَنگ و نیرَنگی که ما در آن به سَر می بَریم، بسیاری از أَصحابِ أَط۟ماع خود را به «عِلم» تَحمیل کردهاند؛ و البتّه به تعبیرِ بَعضِ دیرینهروزان، « ... إِنَّ فَسَادَ کُلِّ صِنَاعَةٍ مِن۟ کَث۟رَةِ الأَد۟عِیَاءِ و قِلَّةِ الصُّرَحَاءِ ... »!
فائِدَتِ دیگری که راقِمِ این سُطور از مُطالَعَۀ وَفَیاتِ مُعاصران بَرگرفته است، جَنبۀ اندَرزی و أَخلاقی و تَنَبُّهی دارَد. بویژه دَر وَفَیاتِ شُمارههایِ أَخیرِ آینۀ پِژوهش که إِحساس کردهام گویا فاصلۀ رَدۀ دَرگُذَشتگان با نَسلِ ما اندَک اندَک زیاده کَم میشَوَد!
کیست که صَفَحاتی چون وَفَیاتِ مُعاصران را بخوانَد و اگر نه عی۟نِ این بیتِ مَسعودِ سَعدِ سَلمان، دَستِ کَم مَضمونِ آن را با خود واگویه نَکُنَد؟!:
امروز بر یَقین و گُمانم ز عُم۟رِ خویش!
دانَم که چَند رَفت و ندانَم که چَند مان۟د!!
یَقین دارَم که مؤلّفِ گرامیِ اَختَرانِ فَضیلَت، خود۟ مَزۀ بسیاری از اینگونه إِحساسات را در پویههایِ تَراجِم۟نگارانهاش چَشیده و دَر هَنگامِ تَدوین و جَم۟ع و تَألیفِ بَسی سَرگُذَشتها، خواه ناخواه، با غَم و شادیِ صاحِبانِ تَرجَمه هَنباز گَشته، بَصیرتها اَندوخته و دَیدهوَریها یافته، و بسیار چیزها را به تَرازویِ عِیارسَنجی بَرکَشیده و به مِحَکِّ بازاندیشی آشنا گردانیده؛ ... و کیست که چُنین کارها کُنَد و چُنان نگَردَد؟!
بَر هِمَّتِ مؤلّفِ کوشایِ اَختَرانِ فَضیلَت آفَرین میخوانَم و از خُدایِ کارسازِ بندهنَواز به دُعا میخواهَم تا دَرهایِ بَخشایشِ خویش را بر این أُمَّت گُشودهتَر دارَد و هَمۀ ما را دَر گُزاردِ حقِّ سَلَفِ صالِح و اِقتِدا به شایستگانِ گُذَشته، کام۟یاب و کام۟گار سازَد؛ بِحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَم۟جَاد!
کمین۟ خادِمِ کِتاب و سُنَّت: جویا جهانبخش
ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه و عَن وَالِدَی۟ه ـ
اصفهان / فَصلِ سَردِ 1394 هـ. ش.»
پنجشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۹:۰۱