(به مُناسَبَتِ نَشرِ کِتابی دیگَر دَربارۀ آبشخورهایِ سَرایِشها و نگَرِشهایِ مُتَنَبّی)


۞ تَنبیهُ ذَوِی‌ال۟هِمَم عَلیٰ مَآخِذِ أَبِی‌الطَّیِّب مِنَ الشِّعرِ و الحِکَم، عَبدالعَزیز بن مُحَمَّد بن داود البَی۟ضاوی الشّیرازیّ‌الأَصل الزّمزمیّ المَکّی (فـ: 1078 هـ.ق.)، تَحقیق: الدّکتور صادِق خورشا ـ و ـ الدّکتور عَلی گَنجیان خناری ـ و ـ الدّکتور زُهره قُربانی مادوانی، چ: 1، تِهران: کِتابخانه، موزه و مَرکزِ أَسنادِ مَجلسِ شورایِ إِسلامی، 1397 هـ.ش. / 1440 هـ.ق.

أَبوالطَّیِّبِ مُتَنَبّی (303 ـ 354 هـ.ق.)، یکی از گُفت‌وگوخیزتَرین فَرهَنگ‌آفَرینانِ زَبانِ تازی و تَمَدُّنِ شُکوه۟مَندِ إِسلامی است. از آن روز باز که مُتَنَبّی خَلّاقیَّتِ شِعری و اَندیشگی و هُنَری‌اش را آغازیده است، هَمواره کَسانی سُخَنِ او را موردِ بَحث و بَررَسی و کاوِش قَرار داده و دَر ستایِش یا نِکوهِشِ وی سُخَنها گُفته‌اند و گُفته‌هایِ او را با آنِ دیگَران سَنجیده و به داوری و تَحسین یا تَقبیح نِشَسته‌اند. گویا هیچ سَرایَنده‌ای اَز سَرایَندگانِ أَدَبِ فَراخ۟‌دامنۀ تازی نیست که شِعرِ او به اَندازۀ شِعرِ مُتَنَبّی موردِ بَح۟ث و فَح۟ص و شَرح و نَقد بوده باشَد. جانِ کَلام هَمان است که ابنِ رَشیقِ قَی۟رَوانی دَر ال۟عُمدَه دَربارۀ او گُفته است: «جاءَ ال۟مُتَنَبّی فَمَلَأَ الدُّن۟یا وَ شَغَلَ النَّاسَ!» 1
نگَر: مِن۟ مُعجَمِ المُتَنَبّی (دراسَة لُغَویَّة تاریخیَّة)، إِبراهیم السّامرّائیّ، بَغداد: وزارة الإِعلام، 1977 م.، ص 8.
.
سِرِّ این اِشتِغالِ پایان۟‌ناپَذیر نیز هَمان است که عَبدالرَّحیم بنِ عَلیِّ بَی۟سانی مَعروف به "القاضی الفاضِل" به ابنُ‌الأَثیر صاحِبِ المَثَل السّائِر گُفته است و او دَر کتابِ الوشی المَرقومِ خویش مَرقوم داشته:
«إِنَّ أَبَالطَّیِّب یَنطِقُ عَن خَواطِرِ النّاسِ» 2
نگَر: همان، ص 9 و 10.
.
طُرفه آنست که با دَهها شَرح و صَدها کِتاب و رِسالۀ پَراگَندۀ پیرامونی که حولِ شِعر و شَخصیَّتِ أَبوالطَّیِّبِ مُتَنَبّی پَدید آمَده است، هَنوز ناگُفته‌ها بسیار است و دَربارۀ مُتَنَبّی و سُروده‌هایش، حَرفهایِ تازه فَراوان می‌تَوان زَد؛ چُنان که أَمثالِ شی۟خُ‌العَرَبیَّه أَبوفِه۟ر مَحمود مُحَمَّد شاکِر دَر کِتابِ المُتَنَبّی 3
المُتَنَبّی ـ و ـ رِسالَةٌ فِی الطَّریقِ إِلَی ثَقافَتِنَا، أَبوفِه۟ر مَحمود مُحَمَّد شاکِر، ط: 2، القاهِرَة: مَکتَبَة الخانجی ـ و ـ جُدّة: دار المَدَنی، 1407 هـ.ق.
و دکتر إِبراهیم سامرّائیّ دَر مِن۟ مُعجَمِ المُتَنَبّی 4
مُشَخَّصاتِ آن بیامَد.
زده‌اند. البَتّه کارِ نو کَردَن و سُخَنِ تازه گُفتَن، دَر هَر عِلم و فَن، أَهلِ خود را می‌خواهَد؛ و "لِکُلِّ عَمَلٍ رِجالٌ".
باری، از بِهتَرین و کَردَنیٖ‌تَرین کارها دربابِ مُتَنَبّی و نام۟وَرانِ فَرهَنگ‌آفَرینی چون او، و از بایسته‌تَرین گامهایِ مُقَدَّماتی دَر جَمیعِ چُنین مُطالَعات و بَررَسیهایِ تُراثی، کَندوکاو و غَوررَسیِ مَجموعِ آن چیزهاست که گُذَشتگان دَربارۀ شِعر و اَندیشه و خَلّاقیَّتِ این بُزُرگ گُفته‌اند، و تَحقیق و تَدقیقِ آنچه از این جُمله، هنوز مَخطوط مانده است.
خَبَرِ اِنتِشارِ کِتابِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم عَلیٰ مَآخِذِ أَبِی‌الطَّیِّب مِنَ الشِّعرِ و الحِکَم، از هَمین چَشم‌انداز، بسیار مَسَرَّت۟‌بَخش می‌نمود، و این دوستدارِ تُراث و أَدَبِ کهن را بَرآغالانید تا ـ عَلیٰ رَغمِ تَزاحُمِ أَف۟واجِ أَش۟غال و تَلاطُمِ أَمواجِ اِشتغالاتِ غیرِ قابِلِ اِستِبدال ـ بکوشَد و کتاب را فَرا چَنگ آرَد و دَر خواندَن گیرَد. ... دِریغا که "مَن۟ظَر" به از "مَخ۟بَر" بود.
٭٭٭
کِتابِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم عَلیٰ مَآخِذِ أَبِی‌الطَّیِّب مِنَ الشِّعرِ و الحِکَم نوشتۀ عَبدالعَزیز بنِ مُحَمَّد بنِ داودِ بَی۟ضاویِ شیرازیّ‌الأَصلِ زمزمیِ مَکّی (فـ: 1078 هـ.ق.)، دَر واقِع، از نُسخه‌هایِ خَطّیِ کِتابخانۀ مَجلسِ شورایِ إِسلامی بوده است که اَکنون به هَمَّت و هَمدَستیِ سه تَن از اُستادانِ دانِشگاه دَر قالِبِ چاپِ حُروفی عَرضه گَردیده.
بَحث دَر آبشخورهایِ نگَرِشها و سَرایِشهایِ مُتَنَبّی پیشینه‌ای دراز دارَد. دَر این باره از دیرباز نام۟وَرانی خامه بَر نامه نِهاده و کِتابها و رَسائِلی پَدید آورده‌اند. کارِ قیل‌وقال‌ها دَر این باره چَندان بالا گرفته بوده است که هَمان قُدَما از یک۟‌سو آثاری چون الإِبانَة عَن سَرِقاتِ ال۟مُتَنَبّی و الکَش۟ف عَن مَساوِئ ال۟مُتَنَبّی را رَقَم زَده‌اند و از دیگرسو الوَساطَة بَینَ المُتَنَبّی و خُصومِه را و ... و ... ؛ و بسیاری از این مَأ۟خَذجویی‌ها و اِستِکشافِ مُشابَهات و نمایان۟‌سازیِ مانَندگیها نیز، البَتّه بیجا بوده است و سَخت آلوده به تَکَلّف و أَح۟یانًا تَصَلُّفِ خَصمانه، و بَعضًا ناشی از دَسته‌بَندی‌هایِ أَدَبی و سیاسی و ...ای که عَوارِضِ آن ارزِشِ سُخَن و شِعرِ مُتَنَبّی را آماجِ داوَریهایِ تُند ساخته است 5
سَنج: مِن۟ مُعجَمِ المُتَنَبّی، صص 10 ـ 11.
. ... . دَر این۟‌ هَنگامۀ تَضارُبِ آراء و أَقوال و رَدّ و إیرادها و نَقدهایِ عَنیف و مُدافَعات، آنچه دَر اینگونه مَکتوبها به کارِ جویَندگانِ أَدَب و فَرهَنگ می‌آیَد، هَمانا بیشتَرَک اَنبوهِ مَوادِّ فَراهَم‌آمَده از بَرایِ مُطالعۀ گُستَرده دَر نَقدِ أَدَبی و أَدَبیّاتِ تَطبیقی است، تا تَحقیق دَر این که براستی شَخصِ مُتَنَبّی دَر سُرودَنِ فُلان بی۟تِ خاص تا چه اَندازه از یک بی۟تِ بخُصوصِ بَه۟مان شاعِرِ مَش۟هور یا مَغ۟مورِ مُتَقَدِّم أَثَر پَذیرُفته است یا نَپَذیرُفته؛ چیزی که دَر بیشترینۀ مَوارِد نیز از مَرحَلۀ حَدس و ظَن پای۟ فَراتَر نَمی‌تَوانَد نِهاد.
به هَر روی۟، کِتابِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم عَلیٰ مَآخِذِ أَبِی‌الطَّیِّب مِنَ الشِّعرِ و الحِکَمِ عَبدالعَزیز بنِ مُحَمَّد بنِ داودِ بَی۟ضاویِ مَکّی، حَلقه‌ایست از یک زنجیره مَکتوبات که دَر این زَمینه فَراهَم آمده و به دَستِ ما رَسیده است. خودِ عَبدالعَزیزِ بَی۟ضاوی هَم دَر کارِ خود از أَقوال و مَکتوباتِ پیشینگان بَهره بُرده و دَر تَهیّه و تَأ۟لیفِ این کِتاب بَر خوانِ شارِحان و نُقّادِ پیشینِ شِعرِ مُتَنَبّی نِشَسته است. نامِ شارِحانِ شِعرِ مُتَنَبّی چون عُکبَری و واحِدی و مَعَرّی، به هَمین مُناسَبَت دَر تَضاعیفِ کِتاب مُکَرَّر می‌گَردَد.
عَبدالعَزیزِ بَی۟ضاوی، آنسان که دَر دیباجۀ کِتابش (نگر: ص 11 ، و 19 و 20) توضیح می‌دِهَد، ناگُزیر بوده است با بَعضِ بَرادرانِ دینی دیوانِ مُتَنَبّی را بخوانَد. روشَن نَمی‌گویَد ولی گویا مَقصودش این است که مَأ۟مور بوده است برایِ کَسانی این دیوان را تَدریس کُنَد. عَلیٰ أَیِّ حال، به هَمین مُناسَبَت، پاره‌ای از شُروح و حَواشیِ دیوانِ مُتَنَبّی را دَر قی۟دِ مُطالَعَت می‌آرَد و می‌بینَد که شارِحان و مُحَشّیان، به تَحقیقِ "مَآخِذِ" شِعرِ متنبّی پرداخته و بسا نیز بنارَوا بر او خُرده‌ها گرفته و اینجا و آنجا دَر کتابهاشان مَذکور و مَسطور داشته‌اند. عَبدالعَزیزِ بَی۟ضاوی رَغبَت می‌کُنَد که این مُتَفَرِّقات را یک جا گِرد آوَرَد و به‌اِصطِلاح "یک۟‌کاسه کُنَد" و عاقِبَت پس از مُدَّتی تَردید و دودِلی بدین کار دَست می‌یازَد که حاصِلش هَمین کِتابِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم عَلیٰ مَآخِذِ أَبِی‌الطَّیِّب مِنَ الشِّعرِ و الحِکَم است.
بَی۟ضاوی، این تَأ۟لیف را به یکی از "شُرَفا " 6
به اِصطِلاحِ ما: سادات.
یِ مَکّۀ مُکَرَّمه که از أَهلِ فَض۟ل و أَدَب بوده است و از سُلالۀ أُمَرایِ حَرَمَی۟نِ شَریفَی۟ن، پیشکَش کَرده است: "سی۟ف‌الدّین بن أَبی‌نمیّ بن برکات" (نگر: ص 9 و 10 و 12 و 20 و 21). به حَدس می‌گویَم: شایَد آن کَسانی هَم که بَی۟ضاوی، دیوانِ مُتَنَبّی را با ایشان قِرائت می‌کَرده است، فَرزَندان و کَسانِ همین أَمیرزادۀ فاضِل (مُهدیٰ‌إِلَی۟ه) بوده باشَند.
عَبدالعَزیزِ بَی۟ضاوی، دَر آغازِ کِتابِ خود (صص 22 ـ 29)، شَرحِ حالی از مُتَنَبّی به دَست داده؛ صَد البَتّه به هَمان شیوۀ سُنَّتی و جَم۟عِ‌أَقوالی که بیشینۀ گُذَشتگان داشتَند (و نَه مَثَلًا با آن خوانِشِ انتقادی و تَحلیلی که دَر عَصرِ ما، شی۟خ مَحمود شاکِر، دَر کِتابِ المُتَنَبّی مُتَجَلّی گَردانیده است). پَس از آن (از ص 29)، بَحثِ أَصلی و پَرداختن به موضوعِ بُنیادینِ کِتاب آغاز می‌شَوَد؛ سرنویسِ «حرف الهمزه» می‌آیَد؛ و أَشعاری از مُتَنَبّی که قافیۀ هَمزه دارَد و مَحَلِّ بَحثِ نویسَنده است آوَرده می‌شَوَد و ذی۟لِ هر کُدام آبشخورِ مُحتَمَلِ یکایکِ این سُروده‌ها در شِعرِ این و سُخنِ آن مذکور می‌گَردَد.
بیشینۀ آن آبشخورها که در کِتابِ عَبدالعَزیزِ بَی۟ضاوی از بَرایِ شِعرِ مُتَنَبّی نشان داده شُده است، أَشعارِ دیگَر شاعِران است. دَر مَواردی نیز، نُصوصِ مَنثوری است از آیتِ قرآنی و حَدیثِ نَبَوی (نمونه را، نگَر: ص 39 و 69) بگیرید تا قولِ «حَکیم» (که غالِبًا دَر هامِش تَذَکُّر داده شُده است که مَقصود، "أَرَسطو"ست).
بَی۟ضاوی گاه تَعالیق و توضیحاتی هم بر شِعرها می‌اَفزایَد یا از دیگَر عالِمان و شارِحان سُخَنی إیضاحی می‌آرَد (سَنج: ص 13).
دَر اَرزیابیِ کُلّی، و چُنان که از چُنین مَتنها بَیوسیده هَمین است، کِتابِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم کِتابِ فوقَ‌العاده‌ای نیست و آگاهی‌هایِ موجود را دَر بابِ شِعرِ مُتَنَبّی زیر و زَبَر نَمی‌کُنَد؛ ولی کِتابی است سودمند دَر کنارِ کِتابهایِ دیگَر که به خوب چاپ۟‌کَردَن می‌اَرزیده است؛ لیک اَفسوس که چاپِ کُنونیِ آن دِلخواه و مَرغوب نیست!
طابِعانِ کِتاب ـ چُنان که گُفتیم ـ تَنبیهُ ذَوِی‌ال۟هِمَم را بَر بُنیادِ نُسخه‌ای خَطّی مُتَعَلِّق به کِتابخانۀ مَجلسِ شورایِ إِسلامی چاپ کَرده‌اند؛ لیک این نُسخه، تَمام نیست؛ از آغازَش یک صَفحه و از پایانش مَعلوم نیست چَند صَفحه اُفتاده است. نُسخه‌ای از این کِتاب دَر دار الکتب القومیّة دَر مِصر موجود است، وَلی طابِعانِ کِتابِ ما، تَنها تَصاویرِ صَفَحاتِ آغازینِ آن را به دَست آورده‌اند؛ و لِذا اُفتادگیِ آغازِ کِتاب را با اِستمداد از نُسخۀ مِصری تَدارُک کَرده‌اند ولی نَقصِ پایانِ کِتاب هَمچُنان باقی است؛ و طابعان تَرجیح داده‌اند کِتاب را با همین وَضع و حال و بَر أَساسِ دَستنوشتِ ناقِصِ کِتابخانۀ مَجلسِ شورایِ إِسلامی مُنتشِر سازَند!!! (سَنج: ص 10 و 17).
مَرسوم است طابِعان، دَر چُنین کِتابها، أَبیات و شَواهِد مَتن را مَش۟کول ‌و مُعرَب۟ ‌سازَند و به مَصدَریابی و تَخریجِ یکایکِ آنها اِهتِمام وَرزَند تا مَثَلًا اَگَر نویسَنده می‌گویَد که فُلان قولِ مُتَنَبّی از بَهمان سُرودۀ أَبوتَمّام أَخذ گَردیده است، خوانَنده بدانَد آن بَهمان سُرودۀ أَبوتَمّام دَر کُدام صَفحۀ دیوانِ اوست. دَر تَحقیقِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم عَلیٰ مَآخِذِ أَبِی‌الطَّیِّب مِنَ الشِّعرِ و الحِکَم، از چُنین مَصدَریابی و تَخریجیِ خَبَری نیست و البَتّه یک پیوستِ کوتاه دَر آخِرِ کِتاب افزوده و دَر آن شَخصیَّتهائی چون ابن‌الرّومی و ابنِ‌جنی و أَبوتمّام و أَبونواس و أَرَسطوطالیس و حَلّاج و ... را بَر پایۀ مُعجَم الشُّعَراء المُخَضرَمین و الأمَویّین و مُعجَم الشُّعَراء العَبّاسیّین و الأَعلامِ زِرِک۟لی و أَماکِنی چون خُراسان و دج۟له و دِمَشق و طوس و مِصر و ... را بَر أَساسِ مُعجَم البُلدان مُعَرِّفی کَرده‌اند؛ که صَد البَتّه بیش از آن که مایۀ اِمتِنان باشَد، جایِ شگفتی است!
دَر آماده‌سازیِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم بَرایِ چاپ، نه تَنها به شَک۟ل و إِعرابِ مَرسوم و تَخریج و تَحشیۀ مُتَعارَفِ مَتن اِهتِمامی نَرَفته است، دَر نمونه‌خوانی و تَصحیحِ نَصِّ حُروفنگاریٖ‌شُده و زُدایِشِ بی‌اِنضِباطی‌هایِ موجود دَر تَعیینِ موضعِ تشدید و ... نیز، مُسامَحه کرده‌اند. نمونه را، نگر:
ص 21: سمهرّیاته (به‌جایِ: سمهریّاته)/ الّدین (به‌جایِ: الدّین) / ص 147: المعّری (به‌جایِ: المعرّی) / ص 87 و 93: الـ جـ سیفیه (؟! / به‌جایِ: السیفیه) / ص 137: قول الحکیم :«أرسطوطالیس ... (به‌جایِ: قول الحکیم أرسطوطالیس:« ...) / ... .
حوصَله‌تان را سَر نَمی‌بَرَم؛ که نه مَن و نه شُما، وَظیفۀ "نمونه‌خوانیِ" این حُروف۟نگاریِ نابسامان را بَر عُهده نداریم.
قَضیّه البَتّه ـ چُنان که دانِستید ـ تَنها حُروف۟نگاریِ نابسامان نیست. با این۟‌همه، ما فَرض می‌کُنیم حَتّیٰ آنجا هَم که نویسَندۀ بَیضاویِ کِتاب با «الشّٰان» و «المیدان» سَجع پَرداخته است (ص 11 و 19) ولی طابِعان دَر مَتنِ چاپیِ کُنونی «الشّٰان» را که ریختِ دیگَرِ صَرفیِ «الشَّأن» است، با إِظهارِ همزه (: الشأن) چاپ کَرده‌اند و بالنَّتیجه سَجعِ عبارَت را بَر باد داده‌، باز إِشکال از حُروف۟نگاری است. فَرض می‌کُنیم طابِعان بی‌تَردید مَتن را دُرُست خوانده‌اند. اَگَر هَم دَر شَک۟ل و إِعرابِ مَرسوم و تَخریج و تَحشیۀ مُتَعارَفِ مَتن سَعیِ سَزَنده‌ای مَبذول نَداشته‌اند، لابُد از غایَتِ اِستِغنایِ عِلمیِ خودشان بوده است و این که أَب۟جَد۟خوانانی چون مَرا نیز مانَندِ خود أَه۟لیَّت۟مَند و مُستَغ۟نی از شَک۟ل و إِعراب و ... پنداشته‌اند. ... ... آری، "إِن۟ شاءَ الله گُربه است"!
از قَضا، طَرزِ تَحقیقِ کِتاب با تَرازِ آرایشِ دَرونیِ آن سَخت سازگار اُفتاده است.
ناشِرِ کِتاب، نمونه‌ای چشمگیر و کَم۟‌نَظیر از سَهل‌اِنگاری، بَل شَلَخ۟تگی و بی‌مُبالاتی را دَر آرایِشِ مَتن و چینِشِ آن فَرا رویِ خوانَندگان نِهاده است. این که حَتّیٰ حُروفِ عَناوین و سَرنویس‌هایِ دَرونِ مَتن را مُتَمایِز نَساخته‌اند و مَتن را بی آن که فَواصِلِ دَرونیِ فُصول و أَبوابش نمایان گَردَد، یک۟‌قَلَم حُروفنگاری و عَرضه کَرده‌اند، بی‌هُنَریی است که غالِبًا از خام۟دَست۟‌تَرین ناشِران و چاپ۟‌کُنَندگانِ روزگارِ ما نیز سَر نَمی‌زَنَد؛ وَلی از "کِتابخانه، موزه و مَرکزِ أَسنادِ مَجلسِ شورایِ إِسلامی" با کَمالِ تأسُّف سَر زَده است.
چینِش و آرایِشِ غیرِ فَنّیِ صَفَحاتِ کِتاب، مُطالعۀ آن را دُشوار کَرده است و مُراجعه به مَتن و یافتَنِ مطلوب دَر تَضاعیفِ سُطوری که سَرفَصل۟‌ها و عَناوینِ آن متمایز نشُده، مُحتاجِ صَرفِ وَقتِ بیهوده‌ای شُده است که دَر نَظائِرِ این مُتون دامنگیرِ خوانَنده نَمی‌گَردَد.
مَثلًا شُما باید همین طور کِتاب را وَرَق بزنید تا دَر میانۀ سُطورِ صَفحۀ 172 به سَرنویسِ "حرف الضّاد" بازبخورید و دَر میانۀ سُطورِ صَفحۀ 135 به "حرف الرّاء" و دَر میانۀ سُطورِ صَفحۀ 161 به "حرف الزاء" و دَر میانۀ سُطورِ صَفحۀ 202 به "حرف القاف" و دَر میانۀ سُطورِ صَفحۀ 87 به "حرف الجیم" و "حرف الحاء"؛ و هَلُمَّ جَرّا!
لاأَقَل اَگَر تَنها فِهرِستی از أَبیاتِ خودِ مُتَنَبّی ضَمیمۀ مَتن می‌ساختَند تا خوانَنده مَطلوبِ خود را دَر مَتن، از رَهگُذَرِ آن فِهرِست بیابَد، کار قَدرَکی سَهل شُده بود؛ که چُنین نیز نَکَرده‌اند.
کاتِبِ دَستنوشتِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم عَلیٰ مَآخِذِ أَبِی‌الطَّیِّب مِنَ الشِّعرِ و الحِکَم، به گُواهیِ عَکسی که از دو صَفحۀ آن دَر کِتاب چاپ کَرده‌اند (ص 411 و 412)، بیش از ناشِرِ اِمروزینِ کِتاب، به تَسهیلِ قِرائَتِ مَتن و تَیسیرِ کارِ خوانَنده اِهتِمام و عِنایَت داشته است و از این روی۟، دَر کِتابَتِ سَرنویس‌هایِ جُزئی و نامِ سَرایَندگانِ أَشعار نیز از أُسلوبِ مُتَمایِز و رَنگِ مُتَفاوِتِ مُرَکَّب یاری جُسته است تا أَصنافِ مَعلومات، پیشِ چشمِ خوانَنده، بَرجَسته‌تَر و زودیاب۟‌تَر نمایان گَردَند.
با تَوَجُّه۟ بدین که دَر ضَبطِ نَص نیز، بَر خِلافِ شیوۀ مَرسوم دَر چاپِ چُنین مَت۟نها، نَه از مَش۟کول۟‌ومُعرَب۟‌سازیِ أَبیات و شَواهِد خَبَری هَست، و نَه از حَواشیِ تَخریجیِ مَبسوط، و دَر واقع مَتنِ چاپ۟‌شُده، رونوشتی است لُخت و عُریان از دَستنوشتِ ناقِصِ مَبنا با تَصحیحات و تَصَرُّفاتِ جُزئی دَر هَر صَفحه، هَمانا شایَنده‌تَر این بود که از خی۟رِ این اِستِنساخِ حُروف۟نگارانه بُگذَرَند و تَصویرِ أَصلِ دَستنوشت را که بمراتِب مَق۟روء۟تَر و خوشآیَن۟د‌تَر از مَتنِ کُنونی می‌بود، و لاأَقَل: مُعتَمَدتَر، چاپِ عَکسی کُنَند و آنگاه سیاهۀ تَصَرُّفاتِ تَصحیحیِ خود را دَر آخرِ تَصویرِ دَستنوشت با ذِکرِ شُمارۀ صَفحه و سَطر إِلحاق نمایَند. دَر آن صورَت ناشِر و مُحَقِّقانِ کتاب ما را بیش از اِمروز رَهینِ مِه۟ر و لُطفِ خویش ساخته بودَند!
به هر حال، تَرجیح داده‌اند چُنین کُنَند که کَرده‌اند و جهدِ خویش را مُصِرّانه بَرین مَعطوف داشته‌اند که تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم بدین ریخت اِنتِشار یابَد و موردِ "اِستِفاده" قَرار گیرَد (سَنج: ص 17)!!! ... "چرا"یش را نَمی‌دانَم. ... وَلی خُلاصه، ـ به تَعبیرِ زَبانزَدِ عَوام (که مَن۟‌بَنده نیز مَعدود دَر زُم۟رۀ ایشانَم): ـ "هَمین است که هَست"!
٭٭٭
چاپِ کُنونیِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم، به دو مَعنیٰ براستی، مایۀ "تَن۟بیهِ" ذَوِی‌ال۟هِمَم است! ... "تَن۟بیهِ" نَخُست، آگاهانیدَنِ صاحِب۟‌هِمَّتان است؛ تا بدانَند که چُنین کِتابی هَست وَلی بدین صورَتِ ناقِص و نادَرخور به چاپ رَسیده؛ بل که صاحِب۟‌هِمَّتی آستینِ اِهتِمام بَرزَند و تَصویری از نُسخۀ مِصریِ کِتاب نیز تَهیّه کُنَد و با بَذلِ وَقت و دِقَّت و حوصَله چاپِ دُرُستِ کارآمَدی از آن إِرائه دِهَد؛ چاپی نابَسَنده‌گَرانه به نُسخۀ ناقِصِ کِتابخانۀ مَجلِس، مُتَّکی به نُسخۀ مِصری و مُتَحَلّی به أُسلوبِ عَصری! ... أَمّا "تَن۟بیهِ" دُوُم، هَمان تَن۟بیه۟ است که دَر عُرفِ فارسیٖ‌گویان به مَعنایِ عُقوبَت و مُجازات و کی۟فَر به کار می‌رَوَد. طابِعانِ کِتابِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم، با این شیوۀ چاپ و نَش۟رِ سَه۟ل‌اِنگارانۀ مَتن، بحَقیقَت صاحِب۟‌هِمَّتانِ دوستدارِ تُراث و بویژه مُتَنَبّی را "تَن۟بیه" فَرموده و کیفَر داده و عُقوبَت و مُجازات کَرده‌اند!؛ تا اینان باشَند کارِ إِحیایِ تُراثِ سَلَف را مُه۟مَل نَگُذارَند و إِجازه نَدِهَند کارها آن قَدر بَر زَمین بمانَد که مُستَعجِلان از راه دَررَسَند و چُنین کِتابِ "نیم۟‌بَند"ی را به عنوانِ "تَحقیق" روانۀ بازارِ نَشر و پیٖش۟خانِ کتابفُروشی‌ها سازَند!!!
با دیدَن و بَررَسیدَنِ تَنبیه ذَوِی‌ال۟هِمَم، از بابِ "تُع۟رَفُ الأَش۟یاءُ بأَض۟دادِها"، دُرودِ نامَعدودِ خویش را نثارِ أَرواحِ کَسانی ساختَم که اَگَر کِتاب۟‌چاپ۟‌کَردَن بَلَد نیستَند، دَستِ کَم کِتاب۟‌چاپ۟‌نَکَردَن را بَلَدند! ... لِلّٰهِ دَرُّهُم!

  • نگَر: مِن۟ مُعجَمِ المُتَنَبّی (دراسَة لُغَویَّة تاریخیَّة)، إِبراهیم السّامرّائیّ، بَغداد: وزارة الإِعلام، 1977 م.، ص 8.
  • نگَر: همان، ص 9 و 10.
  • المُتَنَبّی ـ و ـ رِسالَةٌ فِی الطَّریقِ إِلَی ثَقافَتِنَا، أَبوفِه۟ر مَحمود مُحَمَّد شاکِر، ط: 2، القاهِرَة: مَکتَبَة الخانجی ـ و ـ جُدّة: دار المَدَنی، 1407 هـ.ق.
  • مُشَخَّصاتِ آن بیامَد.
  • سَنج: مِن۟ مُعجَمِ المُتَنَبّی، صص 10 ـ 11.
  • به اِصطِلاحِ ما: سادات.
دوشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۸ ساعت ۵:۵۲