-نظر شما دربارۀ موج پرورش نقالهای کودک و نوجوان –که اخیرا شدت گرفته- چیست؟ تربیت اصولی و صحیح نسل جوان را زیر سایۀ مفاهیم شاهنامه با کدام هدف و با چه راهبردی پیشنهاد میکنید؟
پاسُخ: اَگَر بخواهَم رایِ راستینَم را بی پَردهپوشی و بی لِفافَهای از صَراحَتْگریزیِ "دیپلماتیک" بَیان کُنَم، واقِع آنَست که بدین رَوَند خوشْبین و باوَرمَنْد نیستَم. نَه از آن رویْ که دَر نَفْسِ این کارها، به خودیِ خود، عَیْب و عَواری هَست. ... نَه! ... بَلکه بَعضِ مَصادیقِ این مَعنی که دیدهام، مرا ناخوشْبین ساخته است. دَر این کارها، بیشتَرَک نوعی سویْگیریِ غَلیظ و برگَزافِ نمایِشی (و أَحیانًا: جلوهفُروشانه) دیدهام تا چیزی که نمودارِ شناخْتِ بآیین و باَنْدام از فَرهَنگ و میراثْهایِ پیشینیان باشَد.
البَتّه پُرتَوَقُّع نیز نَباید بود؛ تَفْریح و تَفَنُّن با شاهنامه هَم ـ اَگَر به لوسْبازی نَیَنْجامَد (که أَغْلَب میاَنجامَد!!!) ـ بَد نیست؛ لیک به هَر رویْ شاهنامهخوانْدَن دیگر است و شاهنامهبازی دیگر.
دوستْتَر میدارَم جوانانِ ما به شاهنامهخوانْدَن تَرغیب شَوَند و دَر اَنْجُمَنهائی که دُرُستْخواندَن و فَهْمْکردَنِ این مَتن را بیاموزانَد، آمَد و شُد کُنَند. ای کاش چُنین اَنْجُمَنها بسیار شَوَد و أَسبابِ رَغْبَتِ جَوانان به آموزِشْیافتَن دَر آنها فَراهَم آیَد! ای کاش شاهنامهخوانْدَن، نَه شاهنامهبازی، به مَدارِسِ ما راه یابَد!
-برخی پژوهشگران غربی از جمله دیک دیویس و الگا دیویدسن، نظریۀ منبع شفاهی شاهنامه را بر پایۀ مرجعیت آثار غربی مطرح کردهاند. پاسخ شما به این دیدگاه چیست؟ (برای اینکه پژوهشهای ایرانی به سمتی برود که به جای اینکه ادامۀ پژوهشهای مستشرقین باشد و بر پایۀ آن پژوهشها بنا شود، دادههای ادبی را از نو بکاوند و بدون در نظر گرفتن گفتهها و باورهای غربیان که بر اساس ادبیات مغربزمین طرح شدهاند به نظریهپردازی بپردازند، چه باید کرد؟) به بیان دیگر: چنانکه امیدسالار (در کتاب بوطیقا و سیاست در شاهنامه) اعتقاد دارد، بر این باورید که ما نباید یافتههای غربیها بر اساس ادبیات غرب را به ادبیات فارسی تعمیم دهیم؟ یا خیر، همان روش را پیگیری میکنید و مرزی برای آن قائل نیستید؟
پاسُخ: در این باب بسیار با اُستاد اُمیدسالار هَمْسوی و هَمْزَبانَم و عَمیقًا مُعتَقِدَم نگَرهپردازانِ باخْتَری، دَر آنچه گُفتهاند، به ویژگیهایِ فَرهَنگی و تاریخیِ زایِشِ شاهنامه تَوَجُّهْ نداشتهاند و آن سُنَّتِ فَرهَنگی و اِجتِماعی را که شاهنامه دَر آن پَدید آمَده است نیک مَلْحوظ نَساختهاند.
باخْتَریان، زیٖنْپیش، هَمین إِصْرار بَر مشافَهَتیٖدیدَنِ اِنْتِقالِ مَواریثِ سَلَف را به خَلَف، دَر خُصوصِ مَواریثِ حَدیثیِ مُسَلمانان و دَر بابِ عِلْمِ حَدیث داشتَند، لیک امروز بیپایگیاش هویدا شُده و چُنان إِصْراری دَر میانِ پِژوهَندگانِ باخْتَری نیز کَمتَر دیده میشَوَد.
اَکنون هَمان خَیالاتِ خام را را به عالَمِ أَدبیات آوَردهاند و دربارۀ نَحوۀ سَرایِشِ شاهنامه و آبِشخورهایِ آن پندارگُستَری دَرگِرِفتهاند.
دیک دیْویس و الگا دیْویدسن که جایِ خود دارَند. پِژوهِشگرِ بُزُرگ و بَرجَستهای چون تِئودور نولْدکه نیز، چه دَر تَحقیقاتش دَر بابِ ساسانیان و چه دَر بابِ حَماسۀ مِلّیِ ایران، به واسِطۀ مَفْروضاتِ کَژ و کوژی که دارَد، گاه بِجِد خوانَندۀ سُخَنْسَنجِ باریکْبین را نومید و مَلول میگَردانَد.
البَتّه أَمْر مُشتَبهْ نَشَوَد! حَق این است که بسیاری از هَمْوَطَنانِ عَزیزِ خودمان، دَر نادیدهگرفتَن و نابَررَسیدهنِهادَنِ ظُروفِ مَکانی و زَمانیِ وقایِع کَم از باخْتَریان نَدارَند!
چه بسیار گُفتهها و نوشتهها دربارۀ اَندیشهها و اَنگیزههایِ مِلّیِ فِردوسی و هَمْروزگارانش که بیش از آن که نمودارِ أَفکار و أَحوالِ راستینِ مَردُمانِ سَدههایِ چهارُم و پَنجُمِ هِجری باشَد، إِحساساتِ ناسیونالیستیِ پَس از مَشْروطیَّت را آینگی میکُنَد!
پُر دور نَیُفتیم:
به گُمانِ این دانِشآموز، اُستاد اُمیدسالار، چون از سویی باخْتَریان و چون و چندِ نگاهشان را نیک شناخته و خوب و بَدِ کارِ آنها را از نَزدیک وارَسیده است، و از سویِ دیگَر دَر تاریخ و فَرهَنگِ خودمان مُطالَعاتِ عَمیقی کَرده و به آبِشخورهایِ أَصلی سَرزَده و به جایِ تَسلیمْشُدَن دَر بَرابَرِ مَشْهوراتْ، مَنابِعِ بُنیادین را موردِ بازخوانی قَرار داده است، تَوانِسته مَرعوبِ نگَرههایِ باخْتَریان نَباشَد. این، هَم به جوهَرۀ شَخْصیَّتیِ او راجِع است، و هَم به دامَنۀ مُطالَعاتش. بَرایِ پَروَرِشِ چُنین مُحَقِّقانی بایَد دَر نِظامِ آموزِشی و پِژوهِشیِ کُنونی بازنگری کَرد تا از هَمین دو جَنبه، دانِشآموختگان را بِهْ از این بپَروَرَد که تاکُنون پَروَرده. تَربیَتِ نگَرهپَردازِ مُستَقِلِّ شناسنامهدار که مَرعوبِ نامْها و تَبلیغات و ... نَباشَد، با این رَوالِ کُنونیِ کَمّیَّتْمِحْوَری و رَوَندِ تَحْصیلاتِ اِسْتِعْجالیِ سانْدویچی و شتابَنْدگی دَر مَدرَکْگرفتَن و مُنافَسَت بَر سَرِ بهرهوَری از مَزایایِ پولیِ آن، مُتَعَذِّر است؛ تَعارُف هَم نَدارَد!
پاسُخ: اَگَر بخواهَم رایِ راستینَم را بی پَردهپوشی و بی لِفافَهای از صَراحَتْگریزیِ "دیپلماتیک" بَیان کُنَم، واقِع آنَست که بدین رَوَند خوشْبین و باوَرمَنْد نیستَم. نَه از آن رویْ که دَر نَفْسِ این کارها، به خودیِ خود، عَیْب و عَواری هَست. ... نَه! ... بَلکه بَعضِ مَصادیقِ این مَعنی که دیدهام، مرا ناخوشْبین ساخته است. دَر این کارها، بیشتَرَک نوعی سویْگیریِ غَلیظ و برگَزافِ نمایِشی (و أَحیانًا: جلوهفُروشانه) دیدهام تا چیزی که نمودارِ شناخْتِ بآیین و باَنْدام از فَرهَنگ و میراثْهایِ پیشینیان باشَد.
البَتّه پُرتَوَقُّع نیز نَباید بود؛ تَفْریح و تَفَنُّن با شاهنامه هَم ـ اَگَر به لوسْبازی نَیَنْجامَد (که أَغْلَب میاَنجامَد!!!) ـ بَد نیست؛ لیک به هَر رویْ شاهنامهخوانْدَن دیگر است و شاهنامهبازی دیگر.
دوستْتَر میدارَم جوانانِ ما به شاهنامهخوانْدَن تَرغیب شَوَند و دَر اَنْجُمَنهائی که دُرُستْخواندَن و فَهْمْکردَنِ این مَتن را بیاموزانَد، آمَد و شُد کُنَند. ای کاش چُنین اَنْجُمَنها بسیار شَوَد و أَسبابِ رَغْبَتِ جَوانان به آموزِشْیافتَن دَر آنها فَراهَم آیَد! ای کاش شاهنامهخوانْدَن، نَه شاهنامهبازی، به مَدارِسِ ما راه یابَد!
-برخی پژوهشگران غربی از جمله دیک دیویس و الگا دیویدسن، نظریۀ منبع شفاهی شاهنامه را بر پایۀ مرجعیت آثار غربی مطرح کردهاند. پاسخ شما به این دیدگاه چیست؟ (برای اینکه پژوهشهای ایرانی به سمتی برود که به جای اینکه ادامۀ پژوهشهای مستشرقین باشد و بر پایۀ آن پژوهشها بنا شود، دادههای ادبی را از نو بکاوند و بدون در نظر گرفتن گفتهها و باورهای غربیان که بر اساس ادبیات مغربزمین طرح شدهاند به نظریهپردازی بپردازند، چه باید کرد؟) به بیان دیگر: چنانکه امیدسالار (در کتاب بوطیقا و سیاست در شاهنامه) اعتقاد دارد، بر این باورید که ما نباید یافتههای غربیها بر اساس ادبیات غرب را به ادبیات فارسی تعمیم دهیم؟ یا خیر، همان روش را پیگیری میکنید و مرزی برای آن قائل نیستید؟
پاسُخ: در این باب بسیار با اُستاد اُمیدسالار هَمْسوی و هَمْزَبانَم و عَمیقًا مُعتَقِدَم نگَرهپردازانِ باخْتَری، دَر آنچه گُفتهاند، به ویژگیهایِ فَرهَنگی و تاریخیِ زایِشِ شاهنامه تَوَجُّهْ نداشتهاند و آن سُنَّتِ فَرهَنگی و اِجتِماعی را که شاهنامه دَر آن پَدید آمَده است نیک مَلْحوظ نَساختهاند.
باخْتَریان، زیٖنْپیش، هَمین إِصْرار بَر مشافَهَتیٖدیدَنِ اِنْتِقالِ مَواریثِ سَلَف را به خَلَف، دَر خُصوصِ مَواریثِ حَدیثیِ مُسَلمانان و دَر بابِ عِلْمِ حَدیث داشتَند، لیک امروز بیپایگیاش هویدا شُده و چُنان إِصْراری دَر میانِ پِژوهَندگانِ باخْتَری نیز کَمتَر دیده میشَوَد.
اَکنون هَمان خَیالاتِ خام را را به عالَمِ أَدبیات آوَردهاند و دربارۀ نَحوۀ سَرایِشِ شاهنامه و آبِشخورهایِ آن پندارگُستَری دَرگِرِفتهاند.
دیک دیْویس و الگا دیْویدسن که جایِ خود دارَند. پِژوهِشگرِ بُزُرگ و بَرجَستهای چون تِئودور نولْدکه نیز، چه دَر تَحقیقاتش دَر بابِ ساسانیان و چه دَر بابِ حَماسۀ مِلّیِ ایران، به واسِطۀ مَفْروضاتِ کَژ و کوژی که دارَد، گاه بِجِد خوانَندۀ سُخَنْسَنجِ باریکْبین را نومید و مَلول میگَردانَد.
البَتّه أَمْر مُشتَبهْ نَشَوَد! حَق این است که بسیاری از هَمْوَطَنانِ عَزیزِ خودمان، دَر نادیدهگرفتَن و نابَررَسیدهنِهادَنِ ظُروفِ مَکانی و زَمانیِ وقایِع کَم از باخْتَریان نَدارَند!
چه بسیار گُفتهها و نوشتهها دربارۀ اَندیشهها و اَنگیزههایِ مِلّیِ فِردوسی و هَمْروزگارانش که بیش از آن که نمودارِ أَفکار و أَحوالِ راستینِ مَردُمانِ سَدههایِ چهارُم و پَنجُمِ هِجری باشَد، إِحساساتِ ناسیونالیستیِ پَس از مَشْروطیَّت را آینگی میکُنَد!
پُر دور نَیُفتیم:
به گُمانِ این دانِشآموز، اُستاد اُمیدسالار، چون از سویی باخْتَریان و چون و چندِ نگاهشان را نیک شناخته و خوب و بَدِ کارِ آنها را از نَزدیک وارَسیده است، و از سویِ دیگَر دَر تاریخ و فَرهَنگِ خودمان مُطالَعاتِ عَمیقی کَرده و به آبِشخورهایِ أَصلی سَرزَده و به جایِ تَسلیمْشُدَن دَر بَرابَرِ مَشْهوراتْ، مَنابِعِ بُنیادین را موردِ بازخوانی قَرار داده است، تَوانِسته مَرعوبِ نگَرههایِ باخْتَریان نَباشَد. این، هَم به جوهَرۀ شَخْصیَّتیِ او راجِع است، و هَم به دامَنۀ مُطالَعاتش. بَرایِ پَروَرِشِ چُنین مُحَقِّقانی بایَد دَر نِظامِ آموزِشی و پِژوهِشیِ کُنونی بازنگری کَرد تا از هَمین دو جَنبه، دانِشآموختگان را بِهْ از این بپَروَرَد که تاکُنون پَروَرده. تَربیَتِ نگَرهپَردازِ مُستَقِلِّ شناسنامهدار که مَرعوبِ نامْها و تَبلیغات و ... نَباشَد، با این رَوالِ کُنونیِ کَمّیَّتْمِحْوَری و رَوَندِ تَحْصیلاتِ اِسْتِعْجالیِ سانْدویچی و شتابَنْدگی دَر مَدرَکْگرفتَن و مُنافَسَت بَر سَرِ بهرهوَری از مَزایایِ پولیِ آن، مُتَعَذِّر است؛ تَعارُف هَم نَدارَد!
سه شنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۲:۱۳