-بهترین اثر پژوهشی و بهترین پژوهشگر/ پژوهشگران حال حاضر در حوزۀ شاهنامه و ادب حماسی از نظر شما کداماند؟
پاسُخ: پُرسِشی است بسیار دُشْوار و دُشْواریآفَرین! ... از "أَثَرآفَرینان" میآغازَم و اَز هَمین رَهگُذَر به "آثار" إِشارَتی میدارَم. فَرمودهاید: «حالِ حاضر»؛ پَس به أَحْیاء بَسَنْده میکُنَم و از رَفْتگان یاد نَمیآرَم.
با اَرْجْگُذاری به هَمۀ کوشَندگان و پویَندگانِ راهِ شاهنامهشناسی، دَر فَهْمِ باریکیهایِ زَبانِ شاهنامه و مَتنْشناسیِ آن، اُستادِ واژهشناسِ مِفْضالْ "دکتر عَلیِ رِواقی" را پیشْتاز میدانَم. اُستاد دکتر رِواقی، آنسان که بَعضِ مُعاصِران تَعبیر کَردهاند، "مُجْتَهِدِ جامِعُالشَّرائِطِ" این زَمینه بشُمار میرَوَند.
دَر زَمینۀ تَحلیلِ تاریخی و مُحتَوائی (خاصّه: نگَرِشِ واقعْبینانه به جایگاهِ فِردوسی و شاهنامهاش در فَراخنایِ فَرهَنگِ ایرانی و جهانی)، اُستاد "دکتر مَحمودِ اُمیدسالار" را بسیار میپَسَندَم.
دَر کوشِشِ پیْگیر و بیوَقْفه دَر زَمینۀ شاهنامهپِژوهی و سَعیِ بَلیغ دَر إِحاطه بَر جَوانِبِ گوناگونِ هَر آنچه بدین رِشْتۀ پُردامَنه راجِع باشَد، اَگَر از دوستِ جوانِ اُمیدآفَرینم، "دکتر سَجّادِ آیْدِنْلو" یاد نَکُنَم، بَر خویشتَن نَخواهَم بَخْشود.
طَبیعی است که آثارِ هَمین عَزیزان را که نمودارِ دانِش و کوشِشِهایِ عِلمیِ ایشان است بسیار عَزیز بدارَم؛ و نمونه را، فَرهَنگِ شاهنامهیِ اُستاد رِواقی را ـ با هَمۀ جایْهایِ تَکمیل و تَجدیدِنَظَر که دَر آن میشناسیم و با آن که میدانیم بازْویٖرایی و تَکمیلِ آن موردِ نَظَر و اِهتمامِ خودِ اُستاد نیز هَست ـ کِتابِ بالینی و بایِسته از بَرایِ هَر خوانَندۀ شاهنامه میشمارَم. شُما هَر نُسخهای از شاهنامه را به خواندَن گیرید، به این فَرهَنگ که به هَمین صورَتِ موجود کامِلْترین و کاراتَرین فَرهَنگِ موجودِ شاهنامه است، نیازْمَنْدید. از این چَشمانداز، فَرقی نَمیکُنَد کدام تَصحیحِ شاهنامه را تَرجیح میدِهید. خواهْ از کَسانی باشید که شاهنامهیِ ویراستۀ اُستاد دکتر جَلالِ خالِقیِ مُطْلَق را بِهْتَرین ویراستِ شاهنامه میدانَند؛ خواه از کَسانی باشید که ـ چون این کَمتَرین ـ دَر عینِ بَهرهوری از نَتایجِ زَحماتِ دکتر خالِقیِ مُطْلَق و اَرْجْگُذاری به خدماتِ ایشان، ویراستهائی را میپسَندَند که مَثَلًا اتّکایِ بیشتَری بَر دَستنوشتِ موزۀ بریتانیایِ (عَلَیالمَشْهور) مُوَرَّخِ 675 هـ.ق. دارَند و از تَصَرُّفات و اِجتِهاداتِ شَخصیِ مُصَحِّح بیشتَرَک مَصون مانْدهاند؛ به هَر حالْ، نیازْمَنْدِ فَرهَنگِ شاهنامهاید و تا این لَحظه، بِهْتَرین و کارآمَدتَرین فَرهَنگِ شاهنامه، هَمانَست که اُستاد دکتر رِواقی پَدید آوردهاند.
از کارهایِ تَحلیلیِ مُعاصِران، یکی از مایهوَرتَرینها، بوطیقا و سیاسَت دَر شاهنامهیِ اُستاد دکتر اُمیدسالار است. خواندَنِ این کِتابِ اَرزَنده را نه تَنها به شاهنامهپِژوهان، که به همۀ کَسانی که دَستی دَر مُطالعه دَر أَبوابِ گوناگونِ گُذَشتۀ تَمَدُّنِ إِسلامی دارَند، پیشنِهاد میکُنَم.
به هَمین صفَت، نمونه را، تَنها پیشگُفتارِ درَخشان و درازْدامانِ دکتر آیْدِنْلو بر دَفتَرِ خُسروان، عُصارۀ تَحقیقاتِ فِردوسیشناختیِ سَدۀ أَخیر است و پس از سالها خواندَن و بیشْخواندَن فَراهَمآوریِ آن مُیَسَّر گردیده است. غَفْلَت از آن رَوا نیست.
دَر اینجا، بمُناسَبَت، تَنها از سه تَن، عَلیٰ مَراتِبِهِم، یادکَردَم؛ لیک اَنْدَکْشُمار نیستَند کَسانی از أَحْیاء ـ مَتَّعَنَا اللهُ بِطُولِ بَقائِهِم ـ که هَرگونه مُطالعۀ جِدّی دَر بابِ شاهنامه بدونِ مُراجعه به آثارِ ایشان ناتَمام خواهَد بود و اَگَر بخواهَم فِهرِستی از نامهایِ بُلَندشان فَراهَم آرَم، بیمْناکَم که سُخَن دراز شَوَد بی آن که اِستِقْصایِ تامّی صورَت پَذیرُفته باشَد.
-بهترین اثر شما (مقاله/ کتاب/ تألیف/ ترجمه) دربارۀ شاهنامه و فردوسی از نظر خودتان کدام است؟ (لطفا این پرسش را از سر فروتنی –که بیگمان از ویژگیهای شماست- بیپاسخ نگذارید)
پاسُخ: نَمیدانَم فُروتَنی از ویژگیهایِ مَن هَست یا نَه. ... ای کاش باشَد! ... البَتّه نَه "تَظاهُر به فُروتنی" که خویی است زِشْت و رَذیلَتی است مُهَوِّع و مَعَالأَسَف دَر روزگارِ ما بسیار شایِع. ... باری، از میانِ آنچه دَربارۀ فِردوسی و شاهنامه نوشتهام و چاپ هَم شُده است، نوعِ مَقالاتی را میپَسَندَم که به حَلِّ دُشواریِ بیْتی یا واژهای میپَردازَد یا راه به تَصحیحِ خوانِشِ عِبارَتی میگُشایَد؛ از آن رویْ که به دُرُستْخوانی و بِهْفَهمیِ شاهنامه یاری میتَوانَد رَسانید. وانْگَهی، دَر اینجا دوست دارَم نَه از دیدگاهِ خویش، که از چَشماندازِ مَردی دانادِل و دیدهوَر و صاحِبْنَظَر به نوشتههایِ شاهنامهپِژوهانهام بنْگَرَم و پَسَندِ او را بَر پَسَندِ خویشتَن مُقَدَّم دارَم؛ چه براستی او دَر این أُمور صاحِبِ سَلیقه و بَصیرَت بود. ... زندهیاد اُستاد "ایرَجِ اَفْشار" را میگویَم.
سالها پیش مَقالهای نوشتم زیرِ عنوانِ «فُروغی و خُلاصۀ شاهنامه» که دَر دَفتَرِ سِوُمِ مَزدَکْنامه به چاپ رَسید. شنیدَم که زندهیاد اُستاد ایرَجِ اَفْشار چَندی پیش از وَفاتِ دَردانگیزِ دِریغآمیزَش آن را دَر قیْدِ مُطالَعَت آوَرده و بسیار پَسَندیده و بَر آن آفَرین خوانْده بود. بدین پَسَند و آفَرینْخوانی سَرفَراز شُدَم. آن مَقاله با عِشْق و إِرادَت و عاطِفۀ عَمیق نوشته شُده است و نَزدِ مَردی که از حَرّافانِ حِرفهای و تَعارُفْپیشگانِ مَجیٖزْباره بشُمار نَبود، مَقْبول اُفتاده. ... خُدایْ را سپاس! ... پَس ـ هَرچَند مَکْتوباتی دیگَر هَست که ای بَسا نوآوَرانهتَر باشَد و دَر جایِ خود به پَسَندِ شُماری از أَهلِ نَظَر مُفْتَخِر گَردیده ـ إِجازَت فَرمایید تا دَر پاسُخِ شُما، از هَمان مَقالۀ «فُروغی و خُلاصۀ شاهنامه» یاد کَرده باشَم و بَس!
-کدام استادان و چه کتابهایی به فکر شما جهت و افق دادهاند؟ شخصیت (علمی) که اکنون دارید تحت تأثیر چه کسانی شکل گرفته است؟
پاسُخ: طَبعًا پُرسِشِ شُما به زَمینۀ شاهنامهپِژوهی راجِع است.
دَر این زَمینه، نَخُستین اُستادِ راستینِ مَن که خاطِرۀ مِهْربانیها و شوقانگیزیهایَش هَنوز و از پَسِ سالیانْ کامِ جانم را شیرین میگَردانَد، اُستاد دکتر جَلیلِ دوستخواه است؛ مَردی آزاده و اُفتاده و بَرخوردار از مَنِشِ عِلْمی و روشَنْبینیِ فَرهَنگی که آرزو دارَم دَر پارهای از مَشْیْهایِ نِگَرِشی و نِگارِشیام بَر مَمْشایِ او سُلوک کُنَم و به خَصْلَتهایِ سُتودۀ وی آراسته گَردَم.
دَر میانِ شاهنامهپِژوهانی که سَعادَتِ إِدراکِ مَحضَرشان را نَیافتهام، اُستادِ علّامۀ بیهَمال مُجتَبیٰ مینُوی ـ تَغَمَّدَهُ اللهُ بغُفْرانِه ـ دَر عُمومِ تَحقیقاتِ مَتنْشناسی و خُصوصِ شاهنامهپِژوهی، قُدْوهای است که هیچگاه از او غَفْلَت نَداشتهام. گُمان میکُنَم تَأَثُّرِ گُستَردهدامَنم از أَنظار و مَنْظَرِ او چیزی است که دَر بسیاری از مَکتوباتَم نیز هویْداست.
دَر میانِ شاهنامهپِژوهانی که مَحضَرشان را إِدراک کَردهام، خود را زیرِ تَأْثیرِ عَمیقِ نِگاهِ اِنْتِقادیِ اُستادِ لُغَویِ بسیاردان، دکتر عَلیِ رِواقی، میدانَم؛ بی آن که سَرِ سوزنی دائِرۀ تَنگِ مُطالَعاتِ خود را با دامَنۀ فَراخِ تَتَبُّعاتِ مَتْنی و لُغَویِ اُستاد شایِستۀ مُقایسه بدانَم. اَگَر چیزی از نُکتهسَنجیِ لُغَوی میفَهمَم و باریکیِ آن را باوَر کَردهام، بیشَک زیرِ تَأْثیرِ نِگاهِ اُستاد دکتر رِواقی است.
رَوا نیست از اوستادِ درگُذَشتهام، اُستاد جَمشیدِ مَظاهِری (سُروشیار)، نیز یاد نَکُنَم. با آن بُزُرگ بیست و هَشت سال اِفْتِخارِ مُعاشَرَت داشتم و بَخشِ مُعْتَنابِهی از گُفتوشُنودهایِ ما راجِع به شاهنامه بوده است. اُستاد مَظاهِری دَر جهاتِ مُخْتَلِف بَر تَکَوُّنِ شَخْصیَّتِ مَنْبَنْده تَأْثیر داشته است؛ از جُمْله دَر این جهَت.
-اگر قرار باشد شما پرسشی را به این پرسشنامه اضافه کنید، آن پرسش کدام است؟
پاسُخ: پُرسِشهایِ بسیاری را میتَوان بدین پُرسِشنامه بَرافزود؛ لیک آنچه دَر این دَم مَرا دَر دِل میآیَد، آن است که یکی از بِهتَرین پُرسیدَنیها دَر چُنین پُرسِشنامهای این پُرسِش خواهَد بود:
«برایِ کسی که خواندَنِ شاهنامه را هَماکنون میخواهَد آغازید و هیچ تَجرِبهای دَر این زَمینه نَدارَد، چه سفارِشی دارید؟ (/ از کُجا بیاغازَد؟ چه کِتابی را دَر خواندَن گیرَد؟ چگونه بخوانَد؟)».
این پُرسِشی است ضَرور و از بَرایِ بسیاری از دوستْدارانِ شاهنامه سودْبَخْش. وانْگَهی، دَر پاسُخِ آن بایَد بشَرْحْ سُخَن گُفت و زَمینههایِ گوناگونی را به کاوِش گرفْت که از گُنْجایی پُرسِش و پاسُخی از این دَست بیرون میاُفتَد.
خُدایْ را سپاس میگُزارَم که دَر میانِ پُرسِشهایِ شُما، با این پُرسِش رویاروی نَشُدَم و بدینْسان از پاسُخْگُفتَن بدان ناگُزیر نیستَم!!
٭٭٭
دامنۀ موضوعاتی که پُرسِشهایِ شُما بدان میپَرداخت فَراخ بود و مَجالِ مَن اَندَک و بِضاعَتَم ناچیزتَر از آن که خِدمَتی بسَزا از دَستَم بَر تَوانَد آمَد. اَرجِ فِردوسی و اَرزِ شاهنامه بَسی بیش از آن است که دَر خِدمَتگُزاریِ آن، چون مَنی وامِ خویشْتَن تَوانَد توخْت و دادِ اَرْجْگُذاری تَوانَد داد. گُمانی نَتوان داشت که حَتّیٰ اَگَر هَمۀ توش و هوشِ خود را در کارِ پاسُخْگُزاری آوَرده باشَم، باز حَقِّ پُرسِش و پُرسَنده و خوانَنْدگانِ این پاسُخها را نَگُزاردهام. کَریمانه بَر مَن ببخشایید!
پایَنده و سَرزنْده و خُرَّمْدِل و پیروز باشید!
به فَرمودۀ خودِ فِردوسیِ بُزُرگ: «هَمه بِهْتَری باد و نیکاخْتَری»!
پاسُخ: پُرسِشی است بسیار دُشْوار و دُشْواریآفَرین! ... از "أَثَرآفَرینان" میآغازَم و اَز هَمین رَهگُذَر به "آثار" إِشارَتی میدارَم. فَرمودهاید: «حالِ حاضر»؛ پَس به أَحْیاء بَسَنْده میکُنَم و از رَفْتگان یاد نَمیآرَم.
با اَرْجْگُذاری به هَمۀ کوشَندگان و پویَندگانِ راهِ شاهنامهشناسی، دَر فَهْمِ باریکیهایِ زَبانِ شاهنامه و مَتنْشناسیِ آن، اُستادِ واژهشناسِ مِفْضالْ "دکتر عَلیِ رِواقی" را پیشْتاز میدانَم. اُستاد دکتر رِواقی، آنسان که بَعضِ مُعاصِران تَعبیر کَردهاند، "مُجْتَهِدِ جامِعُالشَّرائِطِ" این زَمینه بشُمار میرَوَند.
دَر زَمینۀ تَحلیلِ تاریخی و مُحتَوائی (خاصّه: نگَرِشِ واقعْبینانه به جایگاهِ فِردوسی و شاهنامهاش در فَراخنایِ فَرهَنگِ ایرانی و جهانی)، اُستاد "دکتر مَحمودِ اُمیدسالار" را بسیار میپَسَندَم.
دَر کوشِشِ پیْگیر و بیوَقْفه دَر زَمینۀ شاهنامهپِژوهی و سَعیِ بَلیغ دَر إِحاطه بَر جَوانِبِ گوناگونِ هَر آنچه بدین رِشْتۀ پُردامَنه راجِع باشَد، اَگَر از دوستِ جوانِ اُمیدآفَرینم، "دکتر سَجّادِ آیْدِنْلو" یاد نَکُنَم، بَر خویشتَن نَخواهَم بَخْشود.
طَبیعی است که آثارِ هَمین عَزیزان را که نمودارِ دانِش و کوشِشِهایِ عِلمیِ ایشان است بسیار عَزیز بدارَم؛ و نمونه را، فَرهَنگِ شاهنامهیِ اُستاد رِواقی را ـ با هَمۀ جایْهایِ تَکمیل و تَجدیدِنَظَر که دَر آن میشناسیم و با آن که میدانیم بازْویٖرایی و تَکمیلِ آن موردِ نَظَر و اِهتمامِ خودِ اُستاد نیز هَست ـ کِتابِ بالینی و بایِسته از بَرایِ هَر خوانَندۀ شاهنامه میشمارَم. شُما هَر نُسخهای از شاهنامه را به خواندَن گیرید، به این فَرهَنگ که به هَمین صورَتِ موجود کامِلْترین و کاراتَرین فَرهَنگِ موجودِ شاهنامه است، نیازْمَنْدید. از این چَشمانداز، فَرقی نَمیکُنَد کدام تَصحیحِ شاهنامه را تَرجیح میدِهید. خواهْ از کَسانی باشید که شاهنامهیِ ویراستۀ اُستاد دکتر جَلالِ خالِقیِ مُطْلَق را بِهْتَرین ویراستِ شاهنامه میدانَند؛ خواه از کَسانی باشید که ـ چون این کَمتَرین ـ دَر عینِ بَهرهوری از نَتایجِ زَحماتِ دکتر خالِقیِ مُطْلَق و اَرْجْگُذاری به خدماتِ ایشان، ویراستهائی را میپسَندَند که مَثَلًا اتّکایِ بیشتَری بَر دَستنوشتِ موزۀ بریتانیایِ (عَلَیالمَشْهور) مُوَرَّخِ 675 هـ.ق. دارَند و از تَصَرُّفات و اِجتِهاداتِ شَخصیِ مُصَحِّح بیشتَرَک مَصون مانْدهاند؛ به هَر حالْ، نیازْمَنْدِ فَرهَنگِ شاهنامهاید و تا این لَحظه، بِهْتَرین و کارآمَدتَرین فَرهَنگِ شاهنامه، هَمانَست که اُستاد دکتر رِواقی پَدید آوردهاند.
از کارهایِ تَحلیلیِ مُعاصِران، یکی از مایهوَرتَرینها، بوطیقا و سیاسَت دَر شاهنامهیِ اُستاد دکتر اُمیدسالار است. خواندَنِ این کِتابِ اَرزَنده را نه تَنها به شاهنامهپِژوهان، که به همۀ کَسانی که دَستی دَر مُطالعه دَر أَبوابِ گوناگونِ گُذَشتۀ تَمَدُّنِ إِسلامی دارَند، پیشنِهاد میکُنَم.
به هَمین صفَت، نمونه را، تَنها پیشگُفتارِ درَخشان و درازْدامانِ دکتر آیْدِنْلو بر دَفتَرِ خُسروان، عُصارۀ تَحقیقاتِ فِردوسیشناختیِ سَدۀ أَخیر است و پس از سالها خواندَن و بیشْخواندَن فَراهَمآوریِ آن مُیَسَّر گردیده است. غَفْلَت از آن رَوا نیست.
دَر اینجا، بمُناسَبَت، تَنها از سه تَن، عَلیٰ مَراتِبِهِم، یادکَردَم؛ لیک اَنْدَکْشُمار نیستَند کَسانی از أَحْیاء ـ مَتَّعَنَا اللهُ بِطُولِ بَقائِهِم ـ که هَرگونه مُطالعۀ جِدّی دَر بابِ شاهنامه بدونِ مُراجعه به آثارِ ایشان ناتَمام خواهَد بود و اَگَر بخواهَم فِهرِستی از نامهایِ بُلَندشان فَراهَم آرَم، بیمْناکَم که سُخَن دراز شَوَد بی آن که اِستِقْصایِ تامّی صورَت پَذیرُفته باشَد.
-بهترین اثر شما (مقاله/ کتاب/ تألیف/ ترجمه) دربارۀ شاهنامه و فردوسی از نظر خودتان کدام است؟ (لطفا این پرسش را از سر فروتنی –که بیگمان از ویژگیهای شماست- بیپاسخ نگذارید)
پاسُخ: نَمیدانَم فُروتَنی از ویژگیهایِ مَن هَست یا نَه. ... ای کاش باشَد! ... البَتّه نَه "تَظاهُر به فُروتنی" که خویی است زِشْت و رَذیلَتی است مُهَوِّع و مَعَالأَسَف دَر روزگارِ ما بسیار شایِع. ... باری، از میانِ آنچه دَربارۀ فِردوسی و شاهنامه نوشتهام و چاپ هَم شُده است، نوعِ مَقالاتی را میپَسَندَم که به حَلِّ دُشواریِ بیْتی یا واژهای میپَردازَد یا راه به تَصحیحِ خوانِشِ عِبارَتی میگُشایَد؛ از آن رویْ که به دُرُستْخوانی و بِهْفَهمیِ شاهنامه یاری میتَوانَد رَسانید. وانْگَهی، دَر اینجا دوست دارَم نَه از دیدگاهِ خویش، که از چَشماندازِ مَردی دانادِل و دیدهوَر و صاحِبْنَظَر به نوشتههایِ شاهنامهپِژوهانهام بنْگَرَم و پَسَندِ او را بَر پَسَندِ خویشتَن مُقَدَّم دارَم؛ چه براستی او دَر این أُمور صاحِبِ سَلیقه و بَصیرَت بود. ... زندهیاد اُستاد "ایرَجِ اَفْشار" را میگویَم.
سالها پیش مَقالهای نوشتم زیرِ عنوانِ «فُروغی و خُلاصۀ شاهنامه» که دَر دَفتَرِ سِوُمِ مَزدَکْنامه به چاپ رَسید. شنیدَم که زندهیاد اُستاد ایرَجِ اَفْشار چَندی پیش از وَفاتِ دَردانگیزِ دِریغآمیزَش آن را دَر قیْدِ مُطالَعَت آوَرده و بسیار پَسَندیده و بَر آن آفَرین خوانْده بود. بدین پَسَند و آفَرینْخوانی سَرفَراز شُدَم. آن مَقاله با عِشْق و إِرادَت و عاطِفۀ عَمیق نوشته شُده است و نَزدِ مَردی که از حَرّافانِ حِرفهای و تَعارُفْپیشگانِ مَجیٖزْباره بشُمار نَبود، مَقْبول اُفتاده. ... خُدایْ را سپاس! ... پَس ـ هَرچَند مَکْتوباتی دیگَر هَست که ای بَسا نوآوَرانهتَر باشَد و دَر جایِ خود به پَسَندِ شُماری از أَهلِ نَظَر مُفْتَخِر گَردیده ـ إِجازَت فَرمایید تا دَر پاسُخِ شُما، از هَمان مَقالۀ «فُروغی و خُلاصۀ شاهنامه» یاد کَرده باشَم و بَس!
-کدام استادان و چه کتابهایی به فکر شما جهت و افق دادهاند؟ شخصیت (علمی) که اکنون دارید تحت تأثیر چه کسانی شکل گرفته است؟
پاسُخ: طَبعًا پُرسِشِ شُما به زَمینۀ شاهنامهپِژوهی راجِع است.
دَر این زَمینه، نَخُستین اُستادِ راستینِ مَن که خاطِرۀ مِهْربانیها و شوقانگیزیهایَش هَنوز و از پَسِ سالیانْ کامِ جانم را شیرین میگَردانَد، اُستاد دکتر جَلیلِ دوستخواه است؛ مَردی آزاده و اُفتاده و بَرخوردار از مَنِشِ عِلْمی و روشَنْبینیِ فَرهَنگی که آرزو دارَم دَر پارهای از مَشْیْهایِ نِگَرِشی و نِگارِشیام بَر مَمْشایِ او سُلوک کُنَم و به خَصْلَتهایِ سُتودۀ وی آراسته گَردَم.
دَر میانِ شاهنامهپِژوهانی که سَعادَتِ إِدراکِ مَحضَرشان را نَیافتهام، اُستادِ علّامۀ بیهَمال مُجتَبیٰ مینُوی ـ تَغَمَّدَهُ اللهُ بغُفْرانِه ـ دَر عُمومِ تَحقیقاتِ مَتنْشناسی و خُصوصِ شاهنامهپِژوهی، قُدْوهای است که هیچگاه از او غَفْلَت نَداشتهام. گُمان میکُنَم تَأَثُّرِ گُستَردهدامَنم از أَنظار و مَنْظَرِ او چیزی است که دَر بسیاری از مَکتوباتَم نیز هویْداست.
دَر میانِ شاهنامهپِژوهانی که مَحضَرشان را إِدراک کَردهام، خود را زیرِ تَأْثیرِ عَمیقِ نِگاهِ اِنْتِقادیِ اُستادِ لُغَویِ بسیاردان، دکتر عَلیِ رِواقی، میدانَم؛ بی آن که سَرِ سوزنی دائِرۀ تَنگِ مُطالَعاتِ خود را با دامَنۀ فَراخِ تَتَبُّعاتِ مَتْنی و لُغَویِ اُستاد شایِستۀ مُقایسه بدانَم. اَگَر چیزی از نُکتهسَنجیِ لُغَوی میفَهمَم و باریکیِ آن را باوَر کَردهام، بیشَک زیرِ تَأْثیرِ نِگاهِ اُستاد دکتر رِواقی است.
رَوا نیست از اوستادِ درگُذَشتهام، اُستاد جَمشیدِ مَظاهِری (سُروشیار)، نیز یاد نَکُنَم. با آن بُزُرگ بیست و هَشت سال اِفْتِخارِ مُعاشَرَت داشتم و بَخشِ مُعْتَنابِهی از گُفتوشُنودهایِ ما راجِع به شاهنامه بوده است. اُستاد مَظاهِری دَر جهاتِ مُخْتَلِف بَر تَکَوُّنِ شَخْصیَّتِ مَنْبَنْده تَأْثیر داشته است؛ از جُمْله دَر این جهَت.
-اگر قرار باشد شما پرسشی را به این پرسشنامه اضافه کنید، آن پرسش کدام است؟
پاسُخ: پُرسِشهایِ بسیاری را میتَوان بدین پُرسِشنامه بَرافزود؛ لیک آنچه دَر این دَم مَرا دَر دِل میآیَد، آن است که یکی از بِهتَرین پُرسیدَنیها دَر چُنین پُرسِشنامهای این پُرسِش خواهَد بود:
«برایِ کسی که خواندَنِ شاهنامه را هَماکنون میخواهَد آغازید و هیچ تَجرِبهای دَر این زَمینه نَدارَد، چه سفارِشی دارید؟ (/ از کُجا بیاغازَد؟ چه کِتابی را دَر خواندَن گیرَد؟ چگونه بخوانَد؟)».
این پُرسِشی است ضَرور و از بَرایِ بسیاری از دوستْدارانِ شاهنامه سودْبَخْش. وانْگَهی، دَر پاسُخِ آن بایَد بشَرْحْ سُخَن گُفت و زَمینههایِ گوناگونی را به کاوِش گرفْت که از گُنْجایی پُرسِش و پاسُخی از این دَست بیرون میاُفتَد.
خُدایْ را سپاس میگُزارَم که دَر میانِ پُرسِشهایِ شُما، با این پُرسِش رویاروی نَشُدَم و بدینْسان از پاسُخْگُفتَن بدان ناگُزیر نیستَم!!
٭٭٭
دامنۀ موضوعاتی که پُرسِشهایِ شُما بدان میپَرداخت فَراخ بود و مَجالِ مَن اَندَک و بِضاعَتَم ناچیزتَر از آن که خِدمَتی بسَزا از دَستَم بَر تَوانَد آمَد. اَرجِ فِردوسی و اَرزِ شاهنامه بَسی بیش از آن است که دَر خِدمَتگُزاریِ آن، چون مَنی وامِ خویشْتَن تَوانَد توخْت و دادِ اَرْجْگُذاری تَوانَد داد. گُمانی نَتوان داشت که حَتّیٰ اَگَر هَمۀ توش و هوشِ خود را در کارِ پاسُخْگُزاری آوَرده باشَم، باز حَقِّ پُرسِش و پُرسَنده و خوانَنْدگانِ این پاسُخها را نَگُزاردهام. کَریمانه بَر مَن ببخشایید!
پایَنده و سَرزنْده و خُرَّمْدِل و پیروز باشید!
به فَرمودۀ خودِ فِردوسیِ بُزُرگ: «هَمه بِهْتَری باد و نیکاخْتَری»!
شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۳:۰۶