زینْ پیشتَر مَقالَتَکی نوشتَم زیرِ عنوانِ «رو سینه را چون سینهها ...»، و دَر آن، درَنگی کَردَم دَر بیْتی نِسبَةً مَشهور از دیوانِ کَبیر؛ که این بیْت است:
رَو، سینه را چون سینهها، هَفْتآب شو از کینهها
وٰانْگَهْ شَرابِ عِشق را، پیمانه شو، پیمانه شو
آنجا پُرسیده بودَم: «رَو، سینه را چون سینهها، هَف۟ت آب شو از کینهها» یَعنی چه؟؛ و سپَس کوشیده بودَم بدین پُرسِش پاسُخی دِهَم که نامَربوط نَباشَد. بَعضِ أَعِزَّۀ اُستادانِ أَدَب و فَرهَنگ، دَر آن مَکتوب، به عیْنِ عنایَت نگَریستَند و با آن پیشنِهاد، پَذیرُفتارانه روبارویْ شُدَند.
آنچه دَر آنجا گُفتهام البَتّه «پیشنِهاد» است و بالطَّبْعْ دَر پَیِ شَواهِد و أَدِلّهای بَرایِ تَقویَت یا تَضعیفِ آن تَوان بود. هَنوز چیز دندانْگیرِ اَفزونْتَری نَیافتهام؛ هَرچَند حَتَّیالمَقدور به مَظانِّ آن سَرَکی میکَشَم.
طَیِّ این مُدَّت، یکی از خوانَندگانِ اَرجمَندِ آن مَقال، تَوَجُّهِ مَرا به این دو بیْتِ دیوانِ کَبیر جَلْب کَرد:
آن سینه و چون سینه!، صیقلْدِهِ آیینه
آن سینه که اَندَر خود صَد باغِ اِرَم دارَد
( کُلّیّاتِ شَمْس یا دیوانِ کَبیر، مولانا جَلالالدّین مُحَمَّد مَشهور به مولَوی، با تَصْحیحات و حَواشیِ: بَدیعالزَّمانِ فُروزانفَر، چ: 4، تِهْران: مُؤَسَّسۀ اِنْتِشاراتِ أَمیرکَبیر، 1378 هـ.ش.، 2 / 43، غ 601، ب 6335)
و:
گَر سینه آیینه کُنی، بی کِبر و بی کینه کُنی
دَر ویْ ببینی هَردَمَش کالصَّبْر مِفْتاحُ الفَرَج
( هَمان، 1 / 301، غ 519، ب 5528).
هیچیک از این دو بیْت، لاأَقَل دَر ظاهِر، گِرِهِ بیْتِ موردِ بَحثِ ما را نَمیگُشایَند؛ لیک این هَست که کَثْرَتِ تَوَجُّهِ مولَوی را به این مَقولۀ زَنگارزُدایی از «سینه»، مُبَیَّن، و أَصلِ مَعنیٰ را مُؤَکَّد میدارَند. ... به قولِ ما عَوامُالنّاس: "بسیار هَم خوب"!
باری، در این فاصلۀ زَمانی، شَرحی بَر مُنتَخَبی از دیوانِ کَبیر هَم به دَستَم اُفتاد که زینْ پیش نَدیده بودَمَش؛ و غَزَلِ موردِ نَظَر و گُفتوگویِ ما نیز دَر این گُزیده دَرج و گُزارِش شُده است.
دَر گُزیدۀ مَشروحِ یادشُده ـ که مُخاطَبانِ أَصلیاش «دانِشجویان» فَرض شُدهاند ـ، دَر روشَنْداشتِ بیْتِ موردِ بَحث، جُز توضیحِ «هفت آب شستن» که عجالةً موردِ بَحثِ ما نیست، نوشتهاند:
«چون سینهها: مانند سینهی مردان خدا»
( سُرودِ خورشید ـ شَرحِ گُزیدۀ غَزَلیّاتِ شَمس ـ، دکتر رِضا أَشْرَفْزاده، چ: 1، تِهْران: نَشْرِ روزگار، 1379 هـ.ش.، ص 237).
خوانَندۀ هوشیارِ سُخَنْسَنج البَتّه خواهَد پُرسید: بَر چه أَساسی «سینه» را که هیچ قیْدی نَدارَد «سینهی مردان خدا» مَعنی فَرمودید؟ و خُلاصه، این «ی مردانِ خدا» را از کُجا آوَردید؟ ... .
دَر کِتابهایِ طَلَبگی و مُتونِ آخوندیِ قَدیم، به هَنگامِ نَقْلِ چُنین "قول"ها مینوشتَند: «وَ هُوَ کَما تَریٰ»!
ما نیز هَمین میگوییم.
رَو، سینه را چون سینهها، هَفْتآب شو از کینهها
وٰانْگَهْ شَرابِ عِشق را، پیمانه شو، پیمانه شو
آنجا پُرسیده بودَم: «رَو، سینه را چون سینهها، هَف۟ت آب شو از کینهها» یَعنی چه؟؛ و سپَس کوشیده بودَم بدین پُرسِش پاسُخی دِهَم که نامَربوط نَباشَد. بَعضِ أَعِزَّۀ اُستادانِ أَدَب و فَرهَنگ، دَر آن مَکتوب، به عیْنِ عنایَت نگَریستَند و با آن پیشنِهاد، پَذیرُفتارانه روبارویْ شُدَند.
آنچه دَر آنجا گُفتهام البَتّه «پیشنِهاد» است و بالطَّبْعْ دَر پَیِ شَواهِد و أَدِلّهای بَرایِ تَقویَت یا تَضعیفِ آن تَوان بود. هَنوز چیز دندانْگیرِ اَفزونْتَری نَیافتهام؛ هَرچَند حَتَّیالمَقدور به مَظانِّ آن سَرَکی میکَشَم.
طَیِّ این مُدَّت، یکی از خوانَندگانِ اَرجمَندِ آن مَقال، تَوَجُّهِ مَرا به این دو بیْتِ دیوانِ کَبیر جَلْب کَرد:
آن سینه و چون سینه!، صیقلْدِهِ آیینه
آن سینه که اَندَر خود صَد باغِ اِرَم دارَد
( کُلّیّاتِ شَمْس یا دیوانِ کَبیر، مولانا جَلالالدّین مُحَمَّد مَشهور به مولَوی، با تَصْحیحات و حَواشیِ: بَدیعالزَّمانِ فُروزانفَر، چ: 4، تِهْران: مُؤَسَّسۀ اِنْتِشاراتِ أَمیرکَبیر، 1378 هـ.ش.، 2 / 43، غ 601، ب 6335)
و:
گَر سینه آیینه کُنی، بی کِبر و بی کینه کُنی
دَر ویْ ببینی هَردَمَش کالصَّبْر مِفْتاحُ الفَرَج
( هَمان، 1 / 301، غ 519، ب 5528).
هیچیک از این دو بیْت، لاأَقَل دَر ظاهِر، گِرِهِ بیْتِ موردِ بَحثِ ما را نَمیگُشایَند؛ لیک این هَست که کَثْرَتِ تَوَجُّهِ مولَوی را به این مَقولۀ زَنگارزُدایی از «سینه»، مُبَیَّن، و أَصلِ مَعنیٰ را مُؤَکَّد میدارَند. ... به قولِ ما عَوامُالنّاس: "بسیار هَم خوب"!
باری، در این فاصلۀ زَمانی، شَرحی بَر مُنتَخَبی از دیوانِ کَبیر هَم به دَستَم اُفتاد که زینْ پیش نَدیده بودَمَش؛ و غَزَلِ موردِ نَظَر و گُفتوگویِ ما نیز دَر این گُزیده دَرج و گُزارِش شُده است.
دَر گُزیدۀ مَشروحِ یادشُده ـ که مُخاطَبانِ أَصلیاش «دانِشجویان» فَرض شُدهاند ـ، دَر روشَنْداشتِ بیْتِ موردِ بَحث، جُز توضیحِ «هفت آب شستن» که عجالةً موردِ بَحثِ ما نیست، نوشتهاند:
«چون سینهها: مانند سینهی مردان خدا»
( سُرودِ خورشید ـ شَرحِ گُزیدۀ غَزَلیّاتِ شَمس ـ، دکتر رِضا أَشْرَفْزاده، چ: 1، تِهْران: نَشْرِ روزگار، 1379 هـ.ش.، ص 237).
خوانَندۀ هوشیارِ سُخَنْسَنج البَتّه خواهَد پُرسید: بَر چه أَساسی «سینه» را که هیچ قیْدی نَدارَد «سینهی مردان خدا» مَعنی فَرمودید؟ و خُلاصه، این «ی مردانِ خدا» را از کُجا آوَردید؟ ... .
دَر کِتابهایِ طَلَبگی و مُتونِ آخوندیِ قَدیم، به هَنگامِ نَقْلِ چُنین "قول"ها مینوشتَند: «وَ هُوَ کَما تَریٰ»!
ما نیز هَمین میگوییم.
جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۶:۰۲