حَکیم فِردوسی، «گُفتار اندَر فَراهَم‌آوَردَنِ شاهنامه» را، دَر دیباجۀ آن کِتاب، با این بیْت می‌آغازَد:‏
سَخُن هَرچه گويَم هَمه گُفته‏‌اند
بَرِ باغِ دانِش هَمه رُفْته‏‌اند

( شاهنامه، أَبوالقاسِمِ فِردوسی، ویرایِشِ سوُمِ [چاپِ مُسْکو]، به تَصحیحِ و اِهْتِمامِ: مُحَمَّد نوری عُثْمانوف ـ و ـ رُستَم موسیٰ عَلی‌اُف ـ و ـ ...، زیرِ نَظَرِ: مَهْدیِ قَریب، چ: 1، تِهْران: اِنْتِشاراتِ سُروش ـ با هَمْکاریِ: دانِشْگاهِ خاوَرشناسیِ مُسْکو ـ، 1391 هـ.ش.، 1 / 10، ب 120).
مُحَصَّلِ مُفادِ کَلامِ فِردوسی، آنَست که: گُفتنی‌ها را دیگَران گُفته‌اند. لیک اَگَر باریکْ‌تَر بدین بیْت بنگَریم، می‌تَوان پُرسید: «رُفْتَن» دَر این بیْت یعنی چه؟
بَعضِ گُزارَندگانِ شاهنامه دَر اَنْدَریافتِ این مِصْراعِ فِردوسی، سَخْت زیرِ تَأْثیرِ مَعْنایِ شایِع و مُتَبادِرِ «رُفْتَن»، أَعْنیٖ: جاروب کَردَن و ستُردن و پاک کَردَن، بوده‌اند.
اُستاد دکتر میرجَلال الدّینِ کَزّازی نوشته‌اند:
«استاد ... فُروتَنانه و آزاده‌خوی بَر آن رفته است که دیگر زباناوران هرآنچه را گفتنی بوده است و سرودنی گفته‌اند و سروده‌اند و بار و برِ باغِ دانِش را بیکبارگی روفته‌اند و ربوده‌اند.»
( نامۀ باستان ـ ویرایِش و گُزارشِ شاهنامۀ فِردوسی ـ، دکتر میرجَلال الدّینِ کَزّازی، ج 1، ویراستِ 2، چ: 9، تِهْران: سازمانِ مُطالعه و تَدوینِ کُتُبِ عُلومِ إِنسانیِ دانِشْگاهها ـ سَمْت ـ / مَرکَزِ تَحقیق و توسعۀ عُلومِ إِنْسانی، 1393 هـ.ش.، ص 251).
اُستاد دکتر جَلالِ خالِقیِ مُطلَق نوشته‌اند:
«دریافتِ نگارنده ... چنین است: هر سخنی که بگویم، دیگران آن را پیش از من گفته‌اند و میوۀ باغِ دانِش را همه پاک برده‌اند و چیزی از آن باقی نگذاشته‌اند.»
( یادداشت‌هایِ شاهنامه ـ با إِصلاحات و اَفزوده‌ها ـ، جَلالِ خالِقیِ مُطلَق، بَخْشِ یکُم، چ: 1، تِهْران: مَرکَزِ دائِرَةُالْمَعارِفِ بُزُرگِ إِسلامی ـ مَرکَزِ پِژوهِشهایِ ایرانی و إِسلامی ـ، 1389هـ.ش.، ص 21).
باری، چُنین می‌نمایَد که دَر این تمثیلْ، از دیدگاهِ فِردوسی، مُتَقَدِّمانِ صاحِبْ‌فَضل، بَر و بارِ باغِ دانش را بکُلّی «چیده» و «گِرد آورده»اند و عُنصُرِ «چیدن» دَر این کاربُرد / مَعنیٰ، بَرجَستگیِ خاصّی دارَد که دَر آن مَعْنایِ شایِع و مُتَبادِرِ «رُفْتَن»، بدین پایه مَلْحوظ نیست.
واژه‌شناسِ بسیاردان و اُستادِ بَرجَستۀ مَتْنْ‌شناسیِ فارسی، اُستاد دکتر عَلیِ رِواقی، دَر فَرهَنگِ شاهنامه، یکی از مَعانیِ «رُفْتَن» را «چیدن؛ جمع کردن» گُفته و هَمین بیْتِ فِردوسی را گُواه آوَرده‌اند (نگَر: فَرهَنگِ شاهنامه، دکتر عَلیِ رِواقی، چ: 1، تِهْران: مُؤَسَّسَۀ تَأْلیف [و] تَرجَمه و نَشْرِ آثارِ هُنَری «متن»، 1390 هـ.ش.، 2 / 1259).
صَدیقِ فَقیدِ مِفْضالَم، اُستاد کاظِمِ بَرگ‌نَیْسی ـ رَحِمَهُ الله ـ، نیز نوشته است: «رُفته‌اند: در این‌جا یعنی "به طورِ کامل چیده‌اند و برده‌اند"» ( شاهنامه، حَکیم أَبوالقاسِمِ فِردوسی، تَصحیح و توضیحِ واژه‌ها و مَعنایِ أَبیات: کاظِمِ بَرگ‌نَیْسی، ج1: از دیباچه تا پادشاهیِ کیْ‌قُباد، چ: 2 / ویراستِ نَخُست، تِهْران: شرکَتِ اِنْتِشاراتیِ فِکْرِ روز، 1386 هـ.ش.، ص 39).
بانو دکتر مِهْریِ بِهْفَر نیز بَر اینَند که «رُفْتَن»، «در این‌جا به معنی چیدن به کار رفته است» ( شاهنامۀ فِردوسی: تَصحیحِ اِنتِقادی و شَرحِ یکایکِ أَبیات، [ پژوهِشِ:] مِهْریِ بِهْفَر، ج 1، چ: 2، تِهْران: نَشْرِ نو، 1394 هـ.ش.، ص 43).
مُؤَیِّدِ این بَرداشْت، گُواهیِ صَریحِ بَعضِ دیگَرِ قُدَماست که «رُفْتَنِ» میوه را صَریحًا واضِحًا به مَعنایِ "چیدَن" / خَرْف / اِجْتِنایِ آن به کار بُرده‌اند و با این کاربُرد، مَعنایِ «رُفْتَن» را روشَنْ‌تَر کَرده‌اند؛ فَلِلّٰهِ دَرُّهُم!
شاهنامه‌شناسِ اَرجمَند، اُستاد مُهَنْدِس مُصطَفیٰ جیْحونی ـ حَفِظَهُ اللهُ تَعالیٰ و رَعاه! ـ، تَوَجُّهِ مَرا به «رُفتَنِ» مَسطور دَر المُلَخَّص فِی اللُّغَه‌یِ أَبوالْفَتْح حَمد بنِ أَحمَد بنِ حُسَیْنِ بادی (کافی) که از واژه‌نامه‌هایِ کُهَنِ تازی به پارسی است و گویا دَر حُدودِ سَدۀ ششُمِ هِجری تَأْلیف گَردیده است، جَلب فَرمودَند که مُبَیِّنِ مَعنایِ «رُفتَن» دَر بیْتِ موردِ بَحث از شاهنامه توانَد بود.
دَر المُلَخَّص فِی اللُّغَة آمَده است:
«الخَرَف: عقل بشدن از پیری، و هو خَرفٌ. خَرَفَ الثَّمَرَةَ: میوه رفت.»
( المُلَخَّص فِی اللُّغَة، أَبوالْفَتْح حَمد بن أَحمَد بن حُسَیْن بادی ـ کافی ـ، تَصحیح و تَحقیق: غُلامْرِضا دادْخواه ـ و ـ عَبّاسِ گودَرْزْنیا، چ: 1، تِهْران: اِنْتِشاراتِ دُکْتُر مَحْمودِ اَفشار ـ با هَمْکاریِ: اِنْتِشاراتِ سُخَن ـ، 1397 هـ.ش.، ص 91).
طابِعانِ المُلَخَّص فِی اللُّغَة، «رفتن» را به مَعنایِ "چیدن" در "نمایۀ واژه‌ها و ترکیباتِ نایاب و کمیابِ" کِتاب نیز دَرج کَرده و ذیْلِ آن، بدان جایگاهِ پیشگُفته از مَتن رَهْ نموده‌اند (سَنج: هَمان، ص 266).
بیَفزایَم:
بی‌تَوَجُّهیِ بَرخی از خوانَندگانِ شاهنامه بدین مَدلولِ «رُفْتَن»، تا آنجاست که بَعضِ مُعاصِرانِ ما، آمَدَنِ «رُفْتَن» را دَر این بیْتِ فِردوسی، گُواهی بَر مَخدوشْ‌بودَنِ آن گِرِفته و دَستآویزِ إِنْکارِ نِسبَتَش به سَرایَنده قَرار داده‌اند.
روشَنْ‌تَر بگویَم:
آقایِ فریدونِ جُنیْدی ـ که دَر نَشناخْتَنِ ویژگیهایِ زبانیِ مَتنهایِ کُهَن و سوءِ تَأْویل و بَدفَهمیِ آنها، بحَقْ "آیَتـ"ـی است و غالِبِ حواشیِ سَرشار از اِستِبْعاداتِ غَریبِ او بَر شاهنامه‌ای که چاپ کَرده است، خود، گُواهِ روشَن و روشَنگَرِ این مُدَّعاست ـ، ذیْلِ بیْتِ موردِ بَحثِ ما ـ که مانَندِ کثیری از دیگَر بیْتهایِ أَصیلِ شاهنامه موردِ إِنْکارِ اوست ـ، از جُمْله می‌نویسَد:
«بر (میوۀ) باغ را می‌چینند نه می‌روبند (جاروی می‌کنند)!» ( شاهنامۀ فِردوسی، ویرایِش: فریدونِ جُنیْدی، چ: 1، تِهْران: نَشْرِ بَلْخ ـ وابَسته به: بُنْیادِ نیشابور ـ، 1387 هـ.ش.، 1 / 24، هامِش).
اینَک عِبارَتِ صَریحِ المُلَخَّص فِی اللُّغَة پیشِ رویِ ماست؛ و از نَغْزْبازیٖ‌هایِ روزگار، یکی اینَست که یک تَن از کَسانی که طابِعانِ المُلَخَّص فِی اللُّغَة دَر کارِ تَصحیحِ این مَتن بدیشان مُراجعه و از ایشان سپاسگُزاری کَرده‌اند، هَمین آقایِ فریدونِ جُنیْدی است (سَنج: المُلَخَّص فِی اللُّغَة، 1397 هـ.ش.، ص 10)؛ و لابُد نُسْخَتی از مَتنِ مَطبوعِ کِتابِ المُلَخَّص فِی اللُّغَة را نیز به وی داده‌اند. ... ای کاش به دیدۀ اِعتِبار دَر آن نَظَری کُنَد!
جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۶:۰۹