آنان که به کُنجِ عافیت بنشَستَند
دندانِ سگ و دهانِ مردم بستند
کاغـذ بدریدند و قَـلَم بشکسـتند
وز دستِ زبانِ حرف‌گیران رستند

این رباعی در بخشِ رباعیاتِ کلّیّاتِ سعدی نیامده است ولی از سعدی است و در گلستانِ شیخ که می‌دانیم جُز بر سُروده‌هایِ خودِ سعدی اشتمال ندارد و ـ به قولِ خودش ـ از شعرِ متقدِّمان به طریقِ استعارت در آن تلفیقی نرفته است، هست.

باری، می‌توان باِطمینان گفت که سعدی این رباعی را بر گَردۀ رُباعیِ بسیار دلآویزِ عاشقانه و کهن‌تری پرداخته که این است:

از رویِ تو، نُسخَتی به چین بُردستند
آنجا که دو صـد بُتـگرِ چابُکـدَسـتند
در پیـشِ مثـالِ رویِ تو بنـشـَسـتند
انگُـشت گَـزیدند و قَـلَم بشکسـتـند!

این رُباعیِ دلآویزِ کهن را شیخ أبوالفتوحِ رازی در تفسیرِ شریفِ رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان (چ یاحقّی، و ناصح، 4/171) آورده و یادآور شده است که «این دو بیتِ پارسی» را «بعضی أهلِ عصر» به عربی «نقل کرده است» و گفته:

مِـثـالـك بالصّـینِ لـمّا رَأو
هُ أربابُ حذقٍ بنقشِ الصَّنَم
غدوا عـاکِـفینَ عَلی وضعِه
فعضّوا البنان و رضّوا القَلَم!

(همان، همانجا)


زنده‌یاد استاد مجتبی مینُوی در حواشیِ ترجمَۀ کلیله و دمنه (ص 137) آورده است:

«در بزمِ ثانیِ خرابات ... از شیخ شطّاح منقولست:

تمثالِ رُخِ تو را به چین بُردستند
آنجا که مُصَوِّرانِ چابُک دَسـتند
در پیشِ مثالِ رویِ تو بنشستند
انگُشت گزیدند و قَلَم بشکستند».

این رباعیِ دلکَش، به همان ضبطِ مسطور در تفسیرِ شیخ أبوالفتوح، در نُزهة المجالسِ جمالِ خلیلِ شَروانی (تصحیحِ ریاحی، چ:۲، ص ۳۰۱) آمده است و به «عبدالواسعِ جبلی» نسبت داده شده. طابعِ مِفضالِ نُزهة المَجالِس، شادروان دکتر محمّد أمینِ ریاحی در حاشیه نوشته است: «در آتشکدۀ آذر با تغییرِ مصراعِ أوّل، به نامِ روزبهان آمده. دیوانِ عبدالواسع ندارد.»

باری، سَرایندۀ راستینِ رُباعی هر که باشد، پیش از سعدی می‌زیسته، و چُنان که آمد، باِطمینان می‌توان گفت که سعدی رُباعیِ خود را بر گَردۀ این رباعی پرداخته است.

موضوعِ این دو رباعی بسیار متفاوت است؛ سخنِ سعدی سخنِ اجتماعیِ مهمّی است، و مضمونِ رباعیِ سرمشق، مضمونی عاشقانه؛ و البتّه بعید می‌دانم شما هم رباعیِ سرمشق را در زیبایی و تناسب و پُختگی بر آنچه شیخِ بزرگوارِ شیراز ساخته است ترجیح ندِهید!
چهارشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۰۱