شیخِ بی هَنْبازِ شیراز، سَعدیِ شیرینْ سخنِ شکّرْشکن ، در غزلِ:
"آبِ حیاتِ مَنَست خاکِ سرِ کویِ دوست
گر دو جـهان خُرَّمیست ، ما و غمِ رویِ دوست"
می فرماید :
دوست بـه هنْـدویِ خـود گر بـپـذیـرد مـرا
گوشِ من و تا به حشْر حلْقۀ هنْدویِ دوست
( کلّیّاتِ سَعدی ، چ أمیرکبیر ، ص450 ، غ 105 ؛ و: غزلهایِ سَعدی ، چ یوسُفی ، ص222 ، غ 484).
شادروان استاد پرویزِ اتابکی ، در توضیحِ واژۀ "هندو" در لَتِ یکم نوشته است :
"غلام . در اینجا به معنی هندوییِ = غلامیِ بکار رفته " ( برگُزیده و شرحِ آثارِ سعدی ، اَتابکی ، چ: 1 ، ص 202 ) .
استاد دکتر خلیلِ خَطیبِ رَهبر نیز نوشته است :
" هندو: غلام و چاکر ، در اینجا به معنی غلامی و چاکری به کار رفته " ( دیوانِ غزلیّاتِ استادِ سخن سعدیِ شیرازی ، چ: 10 ، 1/ 161 ).
گوئیا ، نه چُنانست که این دو أَدیبِ أَریب پنداشته اند ، و واژۀ " هندو " در این مقام ، در همان معنایِ معهودِ " غلام " به کار رفته است ، نه " غلامی ".
آنچه در معنائی بالنِّسبه ویژه به کار رفته ، نه " هندو " ، که " به " یِ پیش از آن ، است .
" به " در اینجا ، به معنایِ " به عنوانِ ، به منزلۀ " استعمال گردیده است ( نیز سنج : گزیدۀ غزلیّاتِ سعدی ، حسنِ أَنوری ، ویراستِ دوم ، چ: 11 ،ص 106 ؛ و : شرحِ غزل هایِ سعدی ، برزگر خالقی و عقدایی ، چ :1 ، 1/ 253 ؛ و : شرحِ غَزَلیّاتِ سَعدی ، نیازکار ،چ : 1 ، ص417).
شیخِ شیراز آنجا هم که در مُفْـتَتَحِ گلستانِ بی خزانش می فرماید : "... درختان را ، به خِلعَتِ نوروزی ، قبایِ سبزِ وَرَق در بر گرفته..."(گلستان ، چ یوسُفی ، ص 49 )، یعنی : به عنوان و به رَسم و به منزلۀ خلعتِ نوروزی (سنج : همان ، ص 198 ).
آنجا هم که می سَراید:
به مزاحت نگفتم این گفتار
هَزل بگْذار و جِدّ ازو بَردار
(همان ، ص 106 ) ،
یعنی : به عنوانِ مزاح ، به رسمِ مزاح (سنج : همان ، ص 198 و 374 ).
دوشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۹:۵۳