مِهین اوستادِ منظومه هایِ غنائی در زبانِ پارسی ، داستانسَرایِ بزرگِ ایران زمین ، حکیم نظامیِ گنجه ای ، در شَرَفنامه ، در فرجامِ چند بیتِ بُلَندِ اندرزی ، فرموده است :
خَران را کسی در عَروسی نخوانْد مگر وقتِ آن کآب و هیزم نمانْد ( شَرَفنامه ، تصحیحِ دکتر بهروزِ ثَروَتیان ، چ : 1 ، تهران : مؤسَّسۀ انتشاراتِ أَمیرکبیر ، 1386 هـ . ش . ، ص 199 / بندِ 29 ، بیتِ 9 ).
حکیم خاقانیِ شَروانی که از هَمروزگارانِ «جادوسُخَنِ جَهان» ، استاد نظامیِ گنجه ای ، و چون او از سَرآمدانِ شِعرِ فارسیِ اَرانی است ، در قالبِ قِطعه سُروده است :
حوری از کوفه به کوری زعجم ، دَم هَمی داد و حَریفی می جُست گفتم : ای کور ! دَمِ حور مَخور ! کو حریفِ تو به بویِ زَرِ تُست هان و هان ! تا ز خَری دَم نخوری ! ور خوری ، این مَثَلش گوی نخست ، که : خَری را به عَروسی خواندند ؛ خَر بخندید و شُد از قهقهه سُست گفت : من رَقص ندانم بسَزا؛ مُطرِبی نیز ندانم بدُرُست بَهرِ حَمّالی ، خوانَند مَرا ، کآب نیکو کَشَم و هیزم چُست ( دیوانِ خاقانی ، ویراستۀ میرجلال الدّینِ کَزّازی ، چ : 1 ،تهران : نشرِ مرکز ، 1375 هـ . ش . ، 2/1127 و 1128 ).
چُنان که دیدید ، حکیم خاقانیِ شَروانی به «مَثَل»بودنِ این مضمون تصریح کرده است . وانگهی ، از این که هم «خاقانی» یِ زادۀ شَروان و هم «نظامی» یِ باشَندۀ گنجه ، این مضمون را در سُروده هایِ خود آورده اند ، می توان احتمال داد که در آن روزگاران در سرزمینِ اَران ، این داستان / مَثَل زَبانزَد بوده است .
به هر روی ، داستان / مَثَلِ یادشده از أَمثالِ کهنِ فرهنگِ ماست که آن دو سُخَنسَرایِ بزرگ باُستادی به نظمش آورده اند .
زنده یاد علّامه علی أَکبَرِ دهخدا در أمثال و حِکَم (2/730 ) آورده است : « خر را که به عروسی می برند برایِ خوشی نیست ، برایِ آبکشی است !» ؛ و پَسانْ تر ( همان ، 2/734 ) هر دو سُرودۀ نظامیِ بزرگ و خاقانیِ سترگ را یاد کرده است.
از قطعۀ حَکیم خاقانی آنچه زَبانزَد شده ، همین بخشِ مَثَلیِ آن است ، با تفاوُتَکی در ضَبط که مُقتضایِ اِنفِصالِ آن از بیتهایِ سابق بوده است :
خَرَکی را به عروسی خواندند خَر بخندید و شد از قهقهه سست گفت من رقص ندانم بسزا مطرِبی نیز ندانم بدُرُست بَهرِ حمّالی خوانند مرا کآب نیکو کشم و هیزم چُست ( أمثال و حِکمِ دِهخُدا ، ۲/۷۳۴ ).
جَنابِ شیخ بَهاء الدّینِ عامِلی معروف به شیخ بَهائی ـ قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ العزیز ـ ، در کشکولِ اَرج آورِ خویش ، همین سه بیت را از قولِ «خاقانی» آورده است ؛ البتّه با ضبطِ « یک خری را به عروسی ... »
( الکشکول ، تحقیق : السَّیِّد محمَّد السَّیِّد حُسَین المُعَلِّم ، ط :۱ ، قم : المکتبة الحَیدَریَّة ، ۱۴۲۷ هـ . ق . / ۱۳۸۵هـ . ش . ، ۱/۳۷۶ ، ش ۸۸۸ ؛ و : همان ، چاپِ سنگی ، ص ۱۱۶ ) .
حکیم خاقانیِ شَروانی که از هَمروزگارانِ «جادوسُخَنِ جَهان» ، استاد نظامیِ گنجه ای ، و چون او از سَرآمدانِ شِعرِ فارسیِ اَرانی است ، در قالبِ قِطعه سُروده است :
چُنان که دیدید ، حکیم خاقانیِ شَروانی به «مَثَل»بودنِ این مضمون تصریح کرده است . وانگهی ، از این که هم «خاقانی» یِ زادۀ شَروان و هم «نظامی» یِ باشَندۀ گنجه ، این مضمون را در سُروده هایِ خود آورده اند ، می توان احتمال داد که در آن روزگاران در سرزمینِ اَران ، این داستان / مَثَل زَبانزَد بوده است .
به هر روی ، داستان / مَثَلِ یادشده از أَمثالِ کهنِ فرهنگِ ماست که آن دو سُخَنسَرایِ بزرگ باُستادی به نظمش آورده اند .
زنده یاد علّامه علی أَکبَرِ دهخدا در أمثال و حِکَم (2/730 ) آورده است : « خر را که به عروسی می برند برایِ خوشی نیست ، برایِ آبکشی است !» ؛ و پَسانْ تر ( همان ، 2/734 ) هر دو سُرودۀ نظامیِ بزرگ و خاقانیِ سترگ را یاد کرده است.
از قطعۀ حَکیم خاقانی آنچه زَبانزَد شده ، همین بخشِ مَثَلیِ آن است ، با تفاوُتَکی در ضَبط که مُقتضایِ اِنفِصالِ آن از بیتهایِ سابق بوده است :
جَنابِ شیخ بَهاء الدّینِ عامِلی معروف به شیخ بَهائی ـ قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ العزیز ـ ، در کشکولِ اَرج آورِ خویش ، همین سه بیت را از قولِ «خاقانی» آورده است ؛ البتّه با ضبطِ « یک خری را به عروسی ... »
( الکشکول ، تحقیق : السَّیِّد محمَّد السَّیِّد حُسَین المُعَلِّم ، ط :۱ ، قم : المکتبة الحَیدَریَّة ، ۱۴۲۷ هـ . ق . / ۱۳۸۵هـ . ش . ، ۱/۳۷۶ ، ش ۸۸۸ ؛ و : همان ، چاپِ سنگی ، ص ۱۱۶ ) .
شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۴۶