(یادداشتی به شادمانگیِ اِنتِشارِ کِتابی اَرزَنده)

۞ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة فی تَعریبِ الأَخلاقِ النَّاصِریَّة (تَرجَمۀ عَرَبیِ کِتابِ أَخلاقِ ناصِریِ خواجه نَصیرالدّینِ طوسی)، رُکنُ‌الدّین مُحَمَّد بنِ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ جُرجانی (فـ: پس از 728 هـ.ق.)، تَصحیح و تَقدیم و تَعلیق: یُپ لَمیر (Joep Lameer)، پیشگُفتار و تَرجَمۀ مُقَدّمه: حَمیدِ عَطائیِ نَظَری، چ: 1، اِصفَهان: دَفتَرِ تَبلیغاتِ إِسلامیِ حوزۀ عِل۟میّۀ قُم (شُعبۀ اُستانِ اِصفَهان)، 1397 هـ.ش.

هِمَّتِ دوستِ کَلام۟‌پِژوهِ اَرجمَندم، دکتر حَمیدِ عَطائیِ نَظَری (نَطَنزی) ـ أَمَدَّ اللهُ تَعَالَیٰ فی عُمُرِهِ و دامَ عَطاؤُه! ـ، این روزها مَدَدگارِ أَهلِ کَلِمه گَردیده است و کِتابی فَرخُنده و کَثیرالفائِده از نَفائِسِ مَکتوباتِ إِسلامیان را بَر پیش۟خانِ کتابفُروشیها جای۟ داده است که اَگَر نَبود جُز صِرفِ اِنتِسابِ آن به میراثِ قَلَمیِ حَضرتِ خواجه نَصیرالدّینِ طوسی ـ قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ القُدّوسی ـ، بَس بود تا شوقها بَرانگیزَد و دَر خاطِرِ صاحِب۟نَظَران آویزَد و دِل و دیدۀ خواهَندگانِ فَرهَنگ و دوستدارانِ ذَخائِرِ مَعنَویِ أُمَّتِ مَرحومه را به خود کَشَد.
کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة، تَرجَمۀ عَرَبیِ قَدیمِ کِتابِ أَخلاقِ ناصِریِ خواجۀ طوسی است که به تَصحیح و تَقدیم و تَعلیقِ خاورشناسِ کوشا و پویا، اُستاد یُپ لَمیر (Joep Lameer)، و با پیشگُفتار و اَفزونه‌هایِ فارسیِ دکتر عَطائی و به اِهتِمامِ او، از سویِ دَفتَرِ تَبلیغاتِ إِسلامیِ حوزۀ عِل۟میّۀ قُم (شُعبۀ اُستانِ اِصفَهان) طَبع را به زیوَرِ خویش آراسته و روشَنیٖ‌فَزایِ دیدگانِ أَهلِ نَظَر شُده است. ... خُجَستگیش بَرفُزون باد!
٭٭٭
خواجه نَصیرالدّینِ طوسی ـ قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ القُدّوسی ـ را دَر قَلَمروِ أَخلاق، دَستِ کَم، سه تَأ۟لیفِ مُنیف است: یکی، أَخلاقِ ناصِری که بَر بُنیادِ تَهذیب الأَخلاقِ أَبوعَلیِ مسکویه یِ رازیِ سپاهانی ـ رَحِمَهُ الله ـ تَحریر فَرموده است. دیگَری، أَخلاقِ مُحتَشَمی که پَندنامه‌ای است مُتَشَکِّل از آیات و أَخبار و أَقوالِ فَرزانگان. سه‌دیگَر، أوصافُ الأَشراف که بَر طَریقۀ حُکَمایِ إیمانی و مَشرَبِ خُداگرایانِ عِرفانی به قَلَم آوَرده. بَرخی رساله‌ها و مکتوباتِ دیگرِ خواجه نیز دَر هَمین قَلمروِ أَخلاقیّات جای می‌گیرَد که دَر این پایه از أَهَمّیَّت نیست.
باری، دَر میانِ آن سه أَثَرِ أَخلاقیِ خواجۀ طوسی، أَخلاقِ ناصِری از هَمه بَخ۟تیارتَر بوده است و پِژوهِشهایِ آبرومَندی دَربابِ آن صورَت گرفته که مَعَ‌الأَسَف دَر بابِ آن دو کتابِ دیگر صورَت نَپَذیرُفته است.
به عنوانِ نمونه، تَصحیحِ نِسبَةً کارآمَد و پاکیزه‌ای از مَتنِ أَخلاقِ ناصِری به دَست داریم که به هَنبازیِ اُستادِ زنده‌یاد عَلّامه مُجتَبیٰ مینُویٖ ـ تَغَمَّدَهُ اللهُ تَعَالَیٰ بِغُف۟رانِه ـ سامان داده شده است 1 أَخلاقِ ناصِری، خواجه نَصیرالدّینِ طوسی، تَصحیح و توضیح: مُجتَبیٰ مینُویٖ ـ عَلیرِضا حَیدَری، چ: 7، تِهران: شرکتِ سِهامیِ اِنتِشاراتِ خوارَزمی، 1391 هـ.ش. و اَگَرچه جایِ تَجدیدِ تَصحیحِ این کتابِ مُستَطاب، با اِستِمداد از نُسخه‌هایِ نویافته و فراخ۟‌ساختنِ دامنۀ تَعالیق و توضیحات وجود دارَد، نُسخۀ ویراستۀ مَذکور عِجالةً دَر مَرتبه‌ای از صِحَّت و اِعتِبار هَست که حاجاتِ عامّۀ مُراجِعانِ کِتاب را بَرآرَد و تَوان گُفت که مَتنِ أَخلاقِ ناصِری از بیشینۀ مُتونِ قَدیمِ فارسی که بدین مَقولات راجِعَند، بهتر چاپ شُده. بَسَنده است حال و روزِ تَصحیحِ آن را با هَمان أَخلاقِ مُحتَشَمی و أوصافُ الأَشراف بَرسَنجیم 2 از غَرائِبِ مَشهودات، آفَرین و تَحسینی است که اُستادِ سَختگیرِ موی۟‌بیٖن، عَلّامه مُجتَبیٰ مینُویٖ، دَر مَکتوبی که به پیوستِ أَخلاقِ مُحتَشَمیِ چاپِ اُستاد مُحَمَّدتَقیِ دانِش۟‌پِژوه ـ رِض۟وانُ اللهِ عَلَی۟هِمَا ـ اِنتِشار یافته (نگَر: أَخلاقِ مُحتَشمی، خواجه نَصیرالدّینِ طوسی، به تَصحیحِ: مُحَمَّدتَقیِ دانِش۟‌پِژوه ، چ: 3، تِهران: مُؤَسَّسۀ اِنتِشارات و چاپِ دانِشگاهِ تهران، 1377 هـ.ش.، ص 43)، نثارِ این أَخلاقِ مُحتَشَمیِ ویراستۀ رَوانشاد دانِش۟‌پِژوه کَرده است. این که چرا ناقدِ سَختگیری چونان اُستاد مُجتَبیٰ مینُویٖ، بر چُنین چاپِ عَی۟بناک و اِهتِمامِ سَرسَریِ شتابزده‌ای چُنان ثَنا خوانده است، مَفهومِ بَنده نشُد! تا بدانیم أَخلاقِ ناصِری چه مایه بَخ۟تیارتر بوده است.
دیگَر بَخ۟تیاریِ أَخلاقِ ناصِری، از بابِ تَرجَمۀ انگلیسیِ نِسبَةً مُعتَبَرِ آن است. این تَرجَمۀ مُحَقِّقانه را که پروفسور وِکِنز / ویکنز (Wickens) فَراهَم ساخته بوده و به سالِ 1964 م. دَر لَندن اِنتِشار داده است، زنده‌یادان مینُوی و حَی۟دَری دَر تَصحیحِ مَتنِ أَخلاقِ ناصِری و تَنظیمِ واژه‌نامۀ انگلیسی ـ فارسیِ آن به کار بُرده و «بسیار دَقیق و أَمین» یافته‌اند 3 نگَر: أَخلاقِ ناصِری، خواجه نَصیرالدّینِ طوسی، تَصحیح و توضیح: مُجتَبیٰ مینُویٖ ـ عَلیرِضا حَیدَری، چ: 7، تِهران: شرکتِ سِهامیِ اِنتِشاراتِ خوارَزمی، 1391 هـ.ش.، ص 5 و 6. . اُستاد یُپ لَمیر (Joep Lameer)، مُصَحِّحِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه، نیز ـ که خوداز رای۟مَندانِ این قَلَمروِ مُطالَعاتی است ـ، آن تَرجَمۀ وِکِنز / ویکنز را بَرگَردانی زیبا و دَقیق می‌دانَد 4 نگَر: کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة، ص 15. . 5 دَر مُقابِلِ این داوَریها، داوَریِ بَعضِ مُعاصِران (سَنج: همان، ص 14) که کارِ وِکِنز / ویکنز را کَم۟‌اَرج و مَغ۟لوط قَلَم داده‌اند، گویا خورایِ اِعتِماد نیست.
بَخ۟تیاریِ دیگَرِ أَخلاقِ ناصِری، از بابِ تَرجَمۀ کُهَنِ تازیِ آن است. این تَرجَمه، بَر دَستِ تَرجُمانی دانِش۟وَر که از أَعلامِ عَصرِ خویش بشُمار بوده است و از آشنایان به ریخته‌هایِ خامۀ اُستادانۀ خواجۀ طوسی، دَر أَوائِلِ سَدۀ هشتمِ هجری صورَت پَذیرفته است. از بَختِ بُلَندِ ما، دَستنوشتی یگانه از این تَرجَمه بازمانده است که به هِمَّتِ مَتن۟‌پِژوهِ هُلَندی، اُستاد یُپ لَمیر ـ که با دو زبانِ تازی و پارسی آشناییِ دَرخوری دارَد ـ، به طَرزی سَزایَنده تَحقیق و إِحیا گَردیده و نَخُست دَر سلسلۀ مَنشوراتِ بریل (در لایدِنِ هُلَند) به چاپ رَسیده و اینَک به کوشِشِ دکتر حَمیدِ عَطائیِ نَظَری، به شیوه‌ای دِلپَسَند و با اَفزونه‌هائی سودمند، دَر ایران، بازچاپ شُده است.
مُتَرجِمِ أَخلاقِ ناصِری، رُکنُ‌الدّین مُحَمَّد بنِ عَلیِّ بنِ مُحَمَّدِ جُرجانی (فـ: پَس از 728 هـ.ق.) ـ أَجْزَلَ اللهُ تَعَالىٰ إِك۟رَامَه ـ که به واسطۀ باشِش دَر حلّه و نَجَفِ أَشرَف، «حلّی» و «غَرَوی» نیز خوانده می‌شَوَد، از مُتَکَلِّمانِ بَرجَستۀ إِمامیِ روزگارِ خود بشُمارَست. وی از شاگِردانِ عَلّامۀ حلّی (فـ: 726 هـ.ق.) است و نیایِ مادَریِ عالِمِ نامیِ شیعی، فاضِلِ مِقدادِ سُیوری (فـ: 826 هـ.ق.). جُرجانی چَند أَثَر از آثارِ خواجۀ طوسی را از پارسی به تازی گَردانیده است و تو گویی او را بدین مَقوله اِهتِمام و اِختِصاصی نمایان بوده. پاره‌ای از این تَرجَمه‌ها ـ بِحَمدِ الله ـ موجود است؛ از جُمله، هَمین تَرجَمۀ أَخلاقِ ناصِری که چاپ هَم شُده (تَفصیل را، نگر: ص 17 و 19 و 18 و 60).
بیشینۀ تَرجَمه‌هایِ گُذَشتگانِ ما، یا زیاده مُحَرِّرانه و آزاد است و دِقَّت و أَمانَتِ کافی دَر نَقلِ مَعانی نَدارَد، یا زیاده تَحتَ‌اللَّفظی و "پای۟‌خوان" است و آنسان است که ـ به اِصطِلاحِ رایجِ امروزین ـ "بویِ تَرجَمه" می‌دِهَد. ... تَرجَمۀ جُرجانی از أَخلاقِ ناصِری، بیشتَرَک از گونۀ دُوُم است و اینجا و آنجا لَغ۟زِشها و ناهَمواریهائی نیز دارَد؛ لیک بَر سَرِ هَم بَرگَردانی است مَقبول و سودمَند (سَنج: صص 33 ـ 39 و 67 ـ 73)، خاصه از بَرایِ مُحَقِّقان و تُراث۟‌پِژوهان.
از نِکاتِ بسیار جالِبِ تَوَجُّهی که از بَرسَنجیدَنِ تَرجَمۀ جُرجانی با مَتنِ ریختۀ خامۀ خواجۀ طوسی ـ قُدِّسَ سِرُّه ـ نمایان می‌گَردَد، پایۀ عَرَبیٖ‌مَآبیِ أُسلوبِ نگارِشِ خواجه و فَراوانیِ چشمگیرِ واژگانِ تازی دَر مَتنِ پارسیِ أَخلاقِ ناصِری است. دَر بسیاری از جُمله‌ها، رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی، بیش و کَم، هَمان کَلِماتِ مَتنِ پارسی را دَر قالبِ نَحوِ تازی ریخته و دیگرباره به کار گرفته و حاجَتی به تَغییر و تَبدیلِ آنها نَدیده است. دَر پاره‌ای از مَوارد می‌تَوان عَمَلکَردِ جُرجانی را مُتساهِلانه قَلَم داد و گُفت که اَگَر بِنا بود او کِتابِ خود را به تازیِ شیواتَر و بَرازَنده‌تَری تَحریر کُنَد، لابُد از بَرخی واژگان و مُصطَلَحاتِ تازیٖ‌پَسَندتر سود می‌جُست؛ لیک دَر بسیاری از مَوارِد نیز چُنین خُرده‌ای بَر جُرجانی نَمی‌تَوان گرفت. راست آنست که أُسلوبِ نگارِشیِ خواجۀ طوسی که أُسلوبِ مُمتاز و بسیار پُخته‌ای هم هَست، سَخت عَرَبیٖ‌مَآب است و این عَرَبیٖ‌مَآبی را به عنوانِ یکی از ویژگیهایِ این أُسلوبِ نگارِشی باوَر بایَد داشت. اُستاد لَمیر، دَر پیشگُفتارِ خویش بَر هَمین کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه یِ جُرجانی، بصَراحت نوشته است: «به گمانِ من بدونِ إِغراق دَستِ کَم 75% کلماتِ مستعمل دَر أَخلاقِ ناصِری ریشه‌ای عَرَبی دارَد» (ص 78).
باز می‌گویَم: این عَرَبیٖ‌مَآبیِ نَثرِ خواجۀ طوسی که از بَرسَنجیدَنِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة با أَخلاقِ ناصِری نیز نمایان می‌گَردَد، به خودیِ خود، عی۟ب نیست؛ ویژگیِ سَبکی و عَصریِ این نَثر است؛ نَثری که دَر نوعِ خود بسیار مُمتاز و اُستوار نیز هَست.
رَحمَت و رِض۟وانِ خدا بَر اُستادِ بی‌مِثالمان، عَلّامه جَمشیدِ مَظاهِری (سُروشیار) ـ طَیَّبَ اللهُ ثَراه ـ، که هَمواره نَثرِ خواجۀ طوسی را نیک می‌ستود و از اُستواری و اِستِحکامِ آن یاد می‌کَرد و أُسلوبِ نگارِشِ هَمین أَخلاقِ ناصِری را گُواه می‌گرفت و می‌گُفت که کَلماتِ آن دَر جُمله مِثلِ سُرب نشسته و کاستَن یا افزودَنِ یک کَلِمَه دَر این نَثر مُتَعَذِّر است!
اُستادِ فُروزان۟‌یاد، عَلّامه مُجتَبیٰ مینُوی ـ تَغَمَّدَهُ اللهُ بغُفرانِه ـ، مُعتَقِد بود دَر میانِ بُزُرگانی که طَریقِ اِقتِفایِ إِنشایِ بَدیعِ صاحِبِ کَلیلۀ بَهرامشاهی را پیموده‌اند و دَر پَردازِشِ نَثرِ مَصنوعِ مُطَن۟طَن از أَبوالمَعالی نَصراللهِ مُنشی پیرَوی نموده‌اند، کامیاب۟‌تَرین خواجۀ طوسی است. 6 أَصلِ سخنِ اُستاد مینُوی ـ رَحِمَهُ الله ـ از این قَرار است:
«... بعد ازو [= نَصراللهِ مُنشی] تا قرنِ نهم به إِنشاىِ فنّیِ مصنوعِ مطنطن كتابی به فارسی به خامۀ أُدباىِ عالی‌قدر به قلم نيامد كه نويسندۀ آن به قصدِ پيروی‌كردن از سبك و شيوۀ نَصراللهِ مُنشی نبوده باشد، و غالبِ ايشان در كتابِ خود إِشاره‌ای هم به شهرتِ عالَمگيرِ نَصرالله، و گاه تصريحی به اينكه اقتفا بدو كرده‌اند گنجانيده‌اند، و أحيانًا مقامِ خويش را در إِنشایِ فارسی مافوقِ رتبۀ نَصرالله فرانموده‌اند . فهرستی ناتمام، نزديك به چهل نام، از كتبی به نَثر كه تأثير نَصراللهِ مُنشی در آنها نمايان است و ذيلًا بيايد نشان می‌دهد كه نويسندگان از هر صِنف و هر طايفه با كِتابِ او آشنا بوده‌اند و آن را خوانده‌اند و از آن پيروی و اقتباس كرده‌اند، و اين غير از كتبِ منظوم است، مثلِ مثنوی، كه سرايندگانِ آنها حكاياتِ كليله را گرفته‌اند، و غير از ترجمه‌ها و تحريرهائی به تازی و تركی و فارسی است كه از روىِ كليله‌یِ نَصراللهِ مُنشی كرده‌اند:
أَخلاقِ محتشمی، أَخلاقِ ناصری، الأدب الوجيز، الأوامر العلائيّة، بختيارنامه‌یِ طبع‌نشده، بزم و رزم، بُستان العقول، تاج المآثر، تجاربُ الأُمَمِ فارسی، تحفة الوزراء، ترجمۀ محاسن اصفهان، ترجمۀ ملل و نحل، ترجمه يمينی، تَزجية الأعصار، التّوسُّل إلى الترسُّل، جهانگشاىِ جوينی، چهارمقالۀ عَروضی، دُرَّة الأخبار، راحة الصُّدور، رسالۀ مناظرۀ گُل و مُل، روضة أولِی الألباب، روضة العقول، سِم۟ط العُلىٰ، سندبادنامه، عِقد العُلىٰ، فرائد السُّلوك، مرزبان‌نامه، مرصاد العباد، المُعجَم فی آثارِ ملوكِ العَجَم، المُعجَم فی معايير أشعار العَجَم، معيار الصّدق، مكارم أَخلاق، منشآتِ منتجب‌الدّينِ جوينی، منشآتِ عميدالدّين أَسعَد أَبزری، نامۀ تنسر، نسايم الأسحار، نصيحة الملوك يا تحفه، نَفثَة المصدور، وسائل الرّسائل .
وليكن از اين‌همه تقليدكُنَنده يكی را بنده نمی‌شناسد كه شيوۀ إِنشاىِ نويسندۀ كليله و دمنه را چنانكه بايد و شايد آموخته و هنرِ او را به كار برده باشد، و در همه جا آثارِ به خود بَستن مشهود است، إِلّا شايد در أَخلاقِ ناصریِ خواجه نصيرالدّينِ طوسی كه از حيثِ سَبكِ تَحرير نَزديك‌ترين كَس به نَصراللهِ مُنشی اوست، و در سَبكِ او آثارِ تصنّع و تقليد چندان نمايان نيست .»
( تَرجَمۀ کَلیله و دِمنه، إِنشایِ أَبوال۟مَعالی نَصراللهِ مُنشی، تَصحیح و توضیحِ: مُجتَبیٰ مینُویِ طِهرانی، چ: 21، تِهران: مُؤَسَّسۀ اِنتِشاراتِ أَمیرکَبیر، 1381 هـ.ش.، ص "یب" و "یج").

پُر دور نیُفتیم و بازگَردیم به کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه یِ جُرجانی:
رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی، آنسان که خوی و رَوِشِ بسیاری از تَرجُمانانِ قَدیم بوده است، دَر مَواردی به حَذف و تَل۟خیصِ عِباراتی از مَتنِ موردِ تَرجَمۀ خود نیز دَست یازیده؛ لیک این حَذف و تَل۟خیص‌ها چَندان زیاد نیست (سَنج: ص 73 و 74 و 77)؛ وان۟گَهی، چُنان نیز نیست که برایِ حفظِ لُبِّ کلام و جانِ سخنِ خواجه کوشِشی نَکَرده و قَلَم را به حالِ خود یَله گَردانیده باشَد (سَنج: ص 75 و 76).
گاه دَر میانِ دو کِتابِ الأَخلاقِ النَّصیریَّه یِ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی و أَخلاقِ ناصِریِ خواجۀ طوسی، تَفاوتهائی هَم هَست که بظاهِر به تَفاوُتِ دیدگاه و جهان۟‌بینیِ هَریک از این دو دانِشومَند بازمی‌گَردَد.
نمونه را، خواجۀ طوسی آنجا که از مانَندگیهایِ «درختِ خُرما» به حَیَوان بَل إِنسان می‌گویَد، می‌نویسَد:
«... و آنچه دَر أَخبارِ نَبَوی ـ عَلَیهِ السَّلام ـ آمده است، از آنجاست که درختِ خُرما را عَمّۀ نوعِ إِنسان خوانده است، آنجا که گُفته است: أَک۟رِمُوا عَمَّتَکُمُ النَّخ۟لَةَ فَإِنَّهَا خُلِقَت۟ مِن۟ بَقیَّةِ طِینِ آدَم، هَمانا که إِشارَت بدین مَعانی باشَد.» 7 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 60؛ با دُرُست۟‌گَردانیِ یک لَغ۟زِشِ حُروف۟نِگاش۟تی. .
آنچه مَن۟‌بَنده از ظاهِرِ عِبارَتِ خواجه و این «هَمانا که إِشارَت بدین مَعانی باشَد» دَرمی‌یابَم، آنَست که خواجه این تَفسیر / تَأ۟ویل را بی پَروا بدان مَأ۟ثوره مَنسوب می‌دارَد و آن مَأ۟ثوره را بی آن که تَردیدی کُنَد، بدانسان توجیه و گُزارِش می‌نمایَد.
عبارَتِ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی دَر الأَخلاقِ النَّصیریَّه مُتَفاوِت است.
جُرجانی می‌نویسَد:
«... وما جاء فی الأَخبار النَّبَویَّة: أَک۟رِمُوا 8 دَر مَتنِ چاپی، راء زَبَر دارَد؛ که بی‌گُمان لَغ۟زِشِ حُروف۟نِگاش۟تی است. عَمَّتَکُم النَّخ۟لَةَ فَإِنَّهَا خُلِقَت۟ مِن۟ بَقیَّةِ طِینَةِ آدَمَ، لَعَلَّهُ إِشارَةٌ إِلَی المَعانی المَذکورَةِ.» (ص 115 ).
نیک پیداست که لَحنِ جُرجانی، دیگَر است. «لَعَلَّهُ إِشارَةٌ إِلَی المَعانی المَذکورَة»، نشانی از آن نسبَتِ بی تَردید و پَروا نَدارَد؛ و به گُمانِ مَنِ خوانَندۀ اِمروزین نیز حَق به دَستِ جُرجانی است ـ رَحِمَهُ الله ـ که آنسان، دَر نسبت۟‌دادَنِ آن بَرداشت به مَأثورۀ موردِ گُفت‌وگوی۟، جَلادَت به خَرج نَداده است.
تَرجَمۀ عَرَبیِ دیگَری از أَخلاقِ ناصِری هَست که یکی از پِژوهَندگانِ لُبنانی به نامِ دکتر مُحَمَّدصادِق فَضل‌الله فَراهَم ساخته و دَر سالِ 1429 هـ.ق. دَر بَی۟روت اِنتِشار داده است (دَرباره‌اش، نگر: ص 11 و 12 و 26 ـ 39)؛ لیک روشَن است که آن تَرجَمه، گُذَشته از بَرخی کاستی‌ها و ناهَمواری‌ها که بدان دُچار است و تا حَدّی نیز دکتر عَطائی آن را فَرانموده‌اند، ارزشِ تُراثیِ تَرجَمۀ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی را نَدارَد. تَرجَمۀ جُرجانی یک سَنَدِ تُراثی است. هَم خود به عنوانِ یک نگاشتۀ تازیِ إِسلامیِ سَدۀ هَشتُمِ هِجری واجِدِ أَهَمّیَّت است و هَم دَرک و دَریافتِ یک عالِمِ بَرجَستۀ إِمامیِ آشنا به میراثِ خواجۀ طوسی را از کتابِ وی، آن هَم دَر زمانی قَریب به روزگارِ پیدائیِ أَخلاقِ ناصِری، فَرامی‌نمایَد.
بدین تَرتیب ـ و چُنان‌که دَر مُقَدَّماتِ چاپِ ایرانیِ کِتاب هَم آمده است ـ، بَررَسی و پِژوهِشِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة، هَم از حیثِ فَهم و بازخوانیِ متنِ أَخلاقِ ناصِری، و هَم از حیثِ تَأَمُّل دَر رَوِش و چون و چَندِ تَرجَمه دَر روزگارِ جُرجانی، و هَم از حیثِ تَعمیقِ آگاهیهایِ ما از عَرَبیٖ‌نویسیِ شایع دَر آن عَصر و مُختصّاتِ زبان۟شناختیِ اینگونه مُتون، سودبَخش و فائِده‌مَند است (نگر: ص 21).
باری، به گُمانِ راقِمِ این سُطور، بیشترین وَج۟هِ أَهَمّیَّتِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة فی تَعریبِ الأَخلاقِ النَّاصِریَّة، هَمان است که ما را دَر بازخوانیِ کتابِ شَریفِ أَخلاقِ ناصِری که به هیچ روی۟ مَتنِ آسان و زودیابی هَم نیست، تا حُدودی یاری می‌رَسانَد. أَخلاقِ ناصِری تَحریرها و شُروحی دارَد که از آنها نیز دَر این راه بَهره بایَد جُست (دَربارۀ این تَحریرها و شُروح، نگَر: ص 15 و 16)؛ لیک ـ تا آنجا که مَن می‌دانَم ـ دَستِ کَم از حیثِ قدمَت و قُربِ زَمانی و اَندیشگی، هیچیک از این مَنابعِ پیرامونیِ أَخلاقِ ناصری، به پایِ الأَخلاقِ النَّصیریَّه یِ جُرجانی نَمی‌رَسَد.
رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی، کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة فی تَعریبِ الأَخلاقِ النَّاصِریَّة را دَر تاریخِ شانزدهمِ شَعبانِ 713 هـ.ق. دَر نَجَفِ أَشرَف به پایان رَسانیده است و تَنها دَستنوشتِ شناختۀ کتابِ او نیز از مُستَن۟سَخاتِ همان سَدۀ هشتمِ هجری (768 هـ.ق. یا پیش از آن) است (نگر: ص 20) و کتابَت۟‌کَردۀ خودِ جُرجانی هَم نیست (نگر: ص 64 و 65). حواشیِ دَستنوشت و توضیحاتِ میان۟‌سَطریِ آن که أَغلَب دَر توضیحِ بَعضِ لُغات و عِبارات است، بیشتَر به زبانِ پارسی است (نگر: ص 63) و از هَمین‌جا گُمان می‌تَوان بُرد که این نُسخه، یک۟چَند دَر أَقالیمِ پارسیٖ‌زبان یا دَستِ کَم دَر اختیارِ خوانَنده‌ای پارسیٖ‌دان بوده است.
این دَستنوشت را یک دیپلمات و أَدیبِ هُلَندی به نامِ لِوینوس وارنِر (Levinus Warner) دَر میانه‌هایِ سَدۀ هفدهمِ میلادی دَر شَهرِ اِستانبول خَریداری کرده است و پَس از وَفاتَش (1665م.) با دیگر مَخطوطاتِ مِل۟کیِ وی به دانِشگاهِ لایدن اِنتِقال یافته (سَنج: ص 61 و 62) و پس از سَده‌ها به کوشِشِ اُستاد لَمیر دَر اروپا إِحیا گَردیده و اینَک آن تَحقیقِ کِرامَند، با هِمَّتِ دکتر حَمیدِ عَطائی دَر اصفهان بازچاپ شُده است. ... سُب۟حانَ مُقَلِّبِ الأَح۟وال مِن حالٍ إِلیٰ حال! ... کِتابِ شیعیِ الأَخلاقِ النَّصیریَّه چگونه از دِلِ خلافَتِ سُنّیِ عُثمانی سَر دَرمی‌آوَرَد و سپَس راهیِ بِلادِ فَرَنگ می‌گَردَد و آنجا به صورَتی دِلپَسَند جامۀ تَحقیقِ اِمروزین بَر تَن می‌کُنَد و آنگاه به "دارالعِلمِ شَرق" و پایگاهِ دانِش و میراثِ تَشَیُّع، اصفهانِ ما ـ صینَت عَنِ الحَدَثان ـ، بازمی‌گَردَد؟! ... داستانی است شگفت و البَتّه خوشآیَند که کامِ دوستدارانِ دین و دانش و فَرزانگی را شیرین می‌گَردانَد! ... و دَر تاریخِ سی۟ر و صَی۟رورَتِ فَرهَنگ و تُراث، چه بسیار نَظائِر دارَد!
٭٭٭
دَر تَرجَمۀ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی، نِکاتِ بَررَسیدَنیِ فَراوانی هَست بیرون از گُنجاییِ این یادداشتِ کِتاب۟گُزارانه.
گاه نازُکی‌هائی دارَد که نگاهِ جویَندۀ کُنج۟کاو را به خود جَلب می‌کُنَد.
نمونه‌وار و گُذَرا عَرض می‌کُنَم:
واژۀ «اُمیدوار» که غالِبًا به مَعنایِ «راجی» به کار می‌رَوَد، به شَرحی که جایِ دیگَر نوشته‌ام 9 دَر مَقالتی زیرِ نامِ اُمیدوار ( یک بحثِ لُغَوی به بَهانۀ بی۟تی از سَعدی) که دَر آینۀ پِژوهِش (ش 160، صص 13 ـ 16) چاپ شُد. ، گاه به مَعنایِ «مَرجُو» به کار رَفته است؛ از جُمله دَر شِعرِ سَعدی، و از جُمله دَر هَمین کتابِ مُستَطابِ أَخلاقِ ناصِری 10 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 75، س 5، و: ص 77، س 23 . . رُکنِ جُرجانی مُتَوَجِّهِ این دَقیقه بوده و آن را دَر تَرجَمۀ خود مُراعات کَرده است (نگر: ص 140، ص 4، و ص 146، ح 3 11 دَر اینجا، به عقیدۀ مَن، مُصَحِّح باید «و مرجوُّ الصّلاح» را که رمزِ «صح» نیز داشته، به مَتن می‌آوَرده است.
از خوی۟هایِ شناختۀ بسیاری از رونویسگَرانِ قَدیم (و البتّه نَه همۀ ایشان) است که آنچه را دَر کِتابَتِ مَتن از قَلَم اُفتاده بود، با رمزِ «صح» دَر حاشیه می‌آوَردَند.
این مورد نیز عَلَی‌الظّاهِر از همین موارِد بوده است و جای داشته با توضیح و تَنبیه در هامِش، أَصلِ عبارَت به مَتن بُرده شَوَد؛ و ال۟عِلمُ عِندَ الله.
).
نمونۀ دیگَر:
خواجۀ طوسی دَر أَخلاقِ ناصری می‌فَرمایَد:
« ... مَثَلِ مَردُم با این سه نَف۟س چون مَثَلِ إِنسانی بُوَد راکِبِ بَهیمه‌ای بقُوَّت، که سَگی یا یوزی با او راکِب بُوَد، و دَر طَلَبِ صید بیرون آیَند ... » 12 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 78. .
دَر تَرجَمۀ جُرجانی آمده است:
«... مَثَلُ الإِنسانِ مَعَ هٰذه الأَنفُس کإِنسانٍ راکِبٍ بَهیمَةً قویَّة مُر۟دِفٍ کَل۟بًا أَو فَه۟دًا خَرَجَ مُتَصَیِّدًا ...» (ص 147 ).
جُرجانی که از "إِردافِ" کَلب (سگ) یا فَه۟د (یوز) سخن گُفته، پیداست که مُرادِ خواجه را نیک دَریافته است.
دَر دَربارها و ...، «یوز(فَه۟د)» را برایِ شکار تَربیت می‌کَردَند و هَنگامی که به شکار می‌رَفتَند آن را بَر پُشتِ اَسب بَرنشانده پُشتِ سَرِ سوار جای می‌دادند و هَنگامِ نَزدیک‌شُدَن به شکار رَهایش می‌ساختند؛ و این مَعنیٰ و إِشارات و مُصطَلَحاتِ راجِع بدان، دَر نگارِشهایِ گُذَشتگان بازتابی گُستَرده دارَد 13 دَر این باره، ـ از جُمله ـ یادداشتهایِ فاضِلانۀ دوستِ مَتن۟‌پِژوهِ دانِشوَرَم، اُستاد عَلیِ صَفَریِ آق۟‌قَلعه ـ وَفَّقَهُ اللهُ تَعَالَیٰ و أَج۟زَلَ لَهُ ال۟مَثوبَةَ وَ ال۟أَج۟رَـ، دیده شود دَر:
گُزارِشِ میراث (مجلّه)، دورۀ دوم، س 2، ش 17 و 18، بَهمَن و اِسفَندِ 1386 هـ.ش.، ص 12؛و: همان، دورۀ دوم، س 4، ش 35، مهر و آبانِ 1388 هـ.ش.، ص 24.
؛ گَرچه بَعضِ مُعاصِران دَر فَهم إِشاراتِ ناظِر بدین مَعنیٰ دَروا شُده‌اند.
مَثَلًا سَعدالدّین تَفتازانی دَر کتابِ پُرنُکتۀ النِّعَم السَّوابِغ فی شَرحِ الکَلِم النَّوابِغ که شَرحی است بَر کتابِ وجیز و بسیار عَزیزِ الکَلِمِ النَّوابِغ جاراللهِ زَمَخشَری ـ تَغَمَّدَهُمَا اللهُ برَح۟مَتِه ـ دَر توضیح دربارۀ «فَهد» (یوز)، از جُمله نوشته است: «هُوَ مِنَ السِّباعِ ما یُردِفُهُ الرّاکِبُ خَل۟فَهُ» 14 النِّعَم السَّوابِغ فی شَرحِ الکَلِم النَّوابِغ، سَعدالدّین التَّف۟تازانیّ، قامَ بتَصحیحِه: أَبوالسّعود أَفَندی، القاهِرَة: مَطبَعَة وادِی النّیل، 1286 و 1287هـ.ق.، ص 7. ؛ که صَریحًا واضِحًا إِشارَت دارَد به همان نشاندنِ یوز بَر تَرکِ اَسب (از بَرایِ صَی۟د و در شکارگاه). لیک طابعِ طَبعِ نِسبَةً جَدیدِ النِّعَم السَّوابِغ ـ که شَخصِ کَم‌اطِّلاعی است و در طَبعِ این کتابِ نَفیس لَغزِشهایِ چشمگیر دارَد ـ، مَضمونِ إِشارَتِ وی را دَرنَیافته و دَر حاشیه رَط۟ب و یابِسی گُفته و بافته 15 النِّعَم السَّوابِغ فی شَرحِ الکَلِم النَّوابِغ (شرح کتابِ الکَلِمِ النَّوابِغ لأَبی‌القاسِم الزَّمَخ۟شَریّ)، سَعدالدّین التَّفتازانیّ، حَقَّقَهُ: جاک الأسود، الدّار العِلمیَّة، ص 13. که اَرزِشِ نَقلِ تَفصیلی هَم نَدارَد. خلاصه، این که به تأویلی بَس بَعید اِحتِمال داده است مُراد از «فَهد» دَر اینجا "میخ" باشَد!!! (... و این اِحتِمالی است که موی۟ بَر تَنِ خوانَندۀ أَهلیَّت۟مَند سیخ می‌کُنَد!).
ال۟غَرَض، گَرچه پیداست که طابِعِ ناأَهلِ کتابِ تَفتازانی تَصَوُّرِ صَحیحی از این مَقوله نَداشته و لِذا بیراه گُفته و نوشته است، آن مَضمون نَزدِ قُدَما مَعروف و مَشهور بوده و دیدیم که جُرجانی هَم مَقصودِ بیانِ خواجۀ طوسی را نیک دَریافته است.
از اینگونه اَندَریافتهایِ روشَن و روشَنگَر، دَر الأَخلاقِ النَّصیریَّه یِ جُرجانی ـ رَحِمَهُ الله ـ، اینجا و آنجا سُراغ می‌تَوان کَرد.
دَر مُقابِل، مَواردی هَم هَست که اَگَر بَر سَرسَریٖ‌خوانیِ جُرجانی حَمل کُنیم، از طَریقِ إِن۟صاف اِعتِساف نَکَرده‌ایم.
یک نمونۀ سادۀ پیشِ‌پااُفتاده عَرض می‌کُنَم:
خواجۀ طوسی دَر أَخلاقِ ناصری می‌فَرمایَد:
« ... و بَعضی أَصحابِ فلاحت خاصیَّتی دیگَر یاد کرده‌اند درختِ خُرما را از هَمه عَجَب‌تر، و آن آنست که درختی می‌باشد که میل می‌کند به درختی تا بار نمی‌گیرد از گُشن هیچ درختی دیگر جُز از گُشن آن درخت، و این خاصیت نزدیکست به خاصیّتِ ألفت و عشق که در دیگر حیواناتست. ... » 16 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 60. .
دَر تَرجَمۀ جُرجانی آمده است:
«... و ذَکَرَ لَها بَعضُ الفَلّاحین خاصیَّة عَجیبَة و هیَ أَنّه قد یوجَد فی أَشخاصِها شخص لا یَحمِل إِلّا من فَح۟لٍ مُعیَّن لِما بَینَهما من شَبَه العشق کبعضِ أَشخاصِ الحیوان. ...» (ص 115 ).
می‌نویسَم:
مُرادِ خواجۀ طوسی از «أَصحابِ فلاحت» روشَن است. یَعنی: عُلَمایِ فَنِّ فَلاحَت و کَسانی که دَر این زمینه کِتاب نوشته‌اند یا ـ به هَر روی۟ ـ رای۟مَند بوده و إِظهارِ نَظَری کَرده‌اند. می‌دانیم که بَعضِ قُدَما، "کتاب الفَلاحَه" داشتند یا زیرِ عناوینِ دیگر دَر این باره قَلَم فَرسوده بودند. هَرآینه، مُس۟تَب۟عَد است که مَقصودِ خواجه از «أَصحابِ فلاحت»، "کشاوَرزانِ" عادی بوده باشَد. با این۟‌هَمه، جُرجانی نوشته است: «الفَلّاحین»؛ و گویا به مَعنایِ باریک۟‌تَرِ عبارَت هیچ تَوَجُّهی نَکَرده است.
دَر هَمین فِق۟ره، جُرجانی، «خاصیَّتی ... از هَمه عَجَب‌تر» را به «خاصیَّة عَجیبَة» بَرگَردانیده است؛ که دَر آن تَسامُحی آشکار جَل۟بِ نَظَر می‌کُنَد. إِدامۀ عِبارَت را نیز ـ چُنان که می‌بینید ـ تَلخیص کَرده است.
إِجازَت فَرمایید تا نمونه‌ای دیگر بیاوریم:
خواجۀ طوسی دَر أَخلاقِ ناصری می‌فَرمایَد:
« ... حَکیمِ أَوَّل گُفت: بیشترِ مردمان را چنان می‌بینم که دعویِ محبَّتِ أَفعالِ جَمیل می‌کُنَند و از تَحَمُّلِ مؤونتش با معرفتِ فضیلتش إِعراض می‌نمایَند تا کسالت و بطالت دَر ایشان تَمَکُّن می‌یابَد، و آنگاه فَرقی نیست میانِ ایشان و میانِ کسی که به مَحَبَّتِ فعلِ جَمیل و معرفتِ فضیلتش موسوم نَبُوَد ... » 17 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 78. .
«... با معرفتِ فضیلتش ...» گویا یَعنی: عَلیٰ‌رَغمِ مَعرِفَتِ فَضیلَتش.
دَر تَرجَمۀ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی آمده است:
«... قال الحَکیم الأَوَّل: إِنّی أَرَی أَکثر النّاس یَدَّعونَ مَحَبَّةَ الأَفعالِ الجَمیلَة و یُعرِضونَ عَن مَعرِفَةِ فَضیلَتِها و تَحَمُّلِ مَؤونَتِها حتّیٰ ... (إلخ)» (ص 146 ).
پیداست که جُرجانی «... با معرفتِ فضیلتش ...» را بدُرُستی دَرنیافته و چیزِ دیگَر گُفته است 18 حاشیۀ اُستاد لَمیر نیز بَر فِق۟رۀ یادشُده دیده شَوَد. .
یک نمونۀ پیشِ‌پااُفتاده‌تَر عَرض می‌کُنَم:
خواجۀ طوسی دَر أَخلاقِ ناصِری می‌فَرمایَد:
« ... و گاه بُوَد که دَر أثنایِ دویدن به درختی یا خارِستانی یا رودی جرف یا آبی هولناک رَسَد ... » 19 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 78 و 79. .
دَر تَرجَمۀ جُرجانی آمده است:
«... ورُبّما عَرَضَ لها فی أَثناءِ خَب۟طها و اضطراب حرکاتها شَجَرَةٌ أَو نَه۟رٌ أَو شَو۟کٌ أَو بِئرٌ أَو غیرُها من الآفات ...» (ص 148).
روشَن است که دَر مُطابَقَتِ تَرجَمه با مَتن جایِ سُخَن هَست و از جُمله تَرجَمۀ واژۀ «جَرف» که ریختِ دیگَری است از «ژرف»، یکسَره از خامۀ تَرجُمانِ دیرینه‌روز فُروافتاده است. ... شگفتا که این واژۀ «جَرف» (ریختِ دیگَرِ «ژرف»)، از بَرایِ بَرخی از هَم۟روزگارانِ ما نیز مایۀ لَغزِش گَردیده است؛ آنسان که در فَرهَنگِ بزرگِ سُخَن هَمین عبارَتِ أَخلاقِ ناصِری را بَد خوانده و شاهدِ واژۀ تازیِ «جُرُف» اِنگاشته‌اند 20 نگر: فَرهَنگِ بزُرگِ سُخَن، به‌سَرپَرَستیِ: دکتر حَسَنِ أَنوَری، چ: 1، تِهران: اِنتِشاراتِ سُخَن، 1381 هـ.ش.، 3 / 2122. و البتّه به همان أَخلاقِ ناصِریِ ویراسته با هَنبازیِ اُستاد مینُوی نیز إِرجاع کَرده‌اند که دَر تَعلیقاتش 21 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 369 و 370. توضیح و تَنبیهِ کافی صورت گرفته است تا مَبادا خوانَنده «جَرف» را با «جُرُف» خَل۟ط کُنَد!!!
٭
بایَدَم گُفت:
کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریّه، خود، کِتابی بَخ۟تیار بوده است که هَم از دستبُردهایِ روزگارِ پُرآشوب و تَطاوُلِ أَیّام و لَیالی جان بدَر بُرده و هَم به دَستِ مُصَحِّحی کاردان و خَدوم اُفتاده است که ریخته‌هایِ قَلَمِ گُذَشتگان را اَرج می‌نِهَد و آسانگیری و سَبُکساری را دَر مَذهَبِ تَحقیق و تَتَبُّع مَحظور می‌شمارَد و دَر تَصحیح و إِحیایِ این مَتن نیز زَحمَتِ بسیار کَشیده است.
بَدیع۟‌تَرین و ستایِش۟‌برانگیزترین کارِ اُستاد لَمیر ـ وَفَّقَهُ اللهُ تَعالَیٰ لِما یُحِبُّ و یَرضَیٰ ـ دَر این تَصحیحِ بغایَت مَرغوب و تَحقیقِ بسیار مَطلوب، هَمانا تَوَجُّهِ واقِع۟‌بینانه و عالِمانۀ اوست به ساختارِ زبانیِ مَتنِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریّه یِ جُرجانی.
اُستاد لَمیر، به جایِ آن که مانَندِ "کلیشه"اندیشانِ عرصۀ تَصحیح، چَند کِتابِ رَسمیِ صَرف و نَحوِ مَرسوم و چند فَرهَنگِ لُغَتِ دَمِ‌دَستی را پیش بکَشَد و هرجا دَر متنِ جُرجانی چیزی بَرخلافِ هَنجارهایِ دَستور یا لُغَتِ مَدرَسی دید، بَرفور قَلَم بَرگیرَد و مَتن را دَست۟کاری ـ و دَر واقع: أَصالَت۟‌زُدایی ـ کُنَد، بدین نُکتۀ بسیار مُهِم اِلتِفات کَرده است که مَتنِ جُرجانی، لُزومًا بَر وَفقِ هنجارهایِ مَدرَسیِ دَستور و لُغَت پَدید نیامَده است، بلکه دَر بِستَرِ مَوّاج و سَیّالِ زبانِ روزگارِ وی ـ و به تَعبیری «زبانِ عربیِ میانه» (ص 89) و نه مَدرَسی ـ شَک۟ل گرفته است که آگَنده است از «اِنعِطاف و تَغ۟ییرپذیری و نایکدَستیِ نَحوی» (ص 89).
با هَمین رویکَردِ صَحیح و دانِشوَرانه، اُستاد لَمیر کوشیده است تا مَوارِدِ شُذوذِ لُغَوی و غَرابَتِ دَستوری و واژگانیِ موجود دَر مَتنِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریّه یِ جُرجانی را بازشناسی کُنَد و به جایِ تَصَرُّفِ گُستردۀ تَباهی‌آفرین دَر مَتن و ویرایشِ نَصِّ موجود بر پایۀ قَواعِدِ زبانیِ مَدرَسی، این مَوارِد را به عنوانِ ویژگیهایِ زبانیِ آن گونه از عَرَبیٖ‌نویسی که جُرجانی و شُماری از هَم۟روزگارانش داشتند ـ و دَر مَقامِ خود أَصیل هَم هَست و نمودارِ بَه۟ره و بُر۟هه‌ای از تاریخِ عَرَبیٖ‌نویسی دَر تَمَدُّنِ مُسَلمانان ـ، حفظ و مُعَرِّفی نمایَد (نمونه را، سَنج: ص 88).
تَوَجُّهِ دانِشوَرانه بدین که: عَرَبیٖ‌نویسیِ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی مُختَصّاتِ خود را دارَد که تَحتِ تَأ۟ثیرِ زَمان و مَکانِ ویژه پَدید آمده و حَتّیٰ زیرِ سایۀ سنگینِ مَتنِ أَخلاقِ ناصِریِ خواجه نَصیر نیز هَست، و زُدایِشِ این مُختَصّاتِ زبانی از مَتنِ جُرجانی، "تَحریفِ" متن است، نه "تَحقیقِ" مَتن (نگر: صص 78 ـ 89)، کارِ بُزُرگی است که اُستاد لَمیر دَر این تَصحیح کَرده‌؛ و مَعَ‌الأَسَف ـ دور از جَناب! ـ جَماعَتِ پُرشُماری از خی۟لِ اَنبوهِ "چاپَندگانِ" تُراث ـ چُنان که دانَم و دانی! (و خودِ اُستاد لَمیر هَم بدان تَوَجُّه۟ کَرده و تَوَجُّه۟ داده‌ است / سَنج: ص 79) ـ از آن بویی هَم نَبُرده‌اند!!!
اُستاد لَمیر بدُرُستی کوشیده ‌است تا میانِ مُخ۟تَصّاتِ زَبانی و مُخ۟تَصّاتِ رَسمُ‌الخَطّیِ مَتن نیز تَفکیک قائِل شَوَد (سَنج: ص 78 و 79) و دَر عی۟نِ حِفظِ ویژگیهایِ زَبانیِ مَتن ـ که وَظیفۀ مُناقَشَت۟‌ناپَذیرِ هَر مُصَحِّح است ـ، تَصَرُّفات و تَعدیلاتِ خویش را به قَلَمروِ رَسمُ‌الخَطّ مَحدود سازَد (نگَر: ص 82). این، چیزی است که بسیاری از طابِعانِ مُتون دَر آن به لَغزِش و تَخ۟لیط دُچار می‌شَوَند و گاه از أَصلِ مَقولۀ این تَفکیک هَم تَصَوُّرِ صَحیح و روشَنی نَدارَند.
دَر پاره‌ای از بَرداشتهایِ اُستاد لَمیر البَتّه می‌تَوان مُناقَشَت کَرد.
نمونه را، اُستاد لَمیر، «حذفِ هَمزۀ آخر» را یکی از ویژگیهایِ «رسمُ‌الخَطّـ»ـیِ زَبانِ عَرَبیِ میانه قَلَم داده و دِگَرسانیِ کَلِماتی چون «حیا» / «حیاء» و «سخا» / «سخاء» و «نُشو» / «نُشوء» را "رسمُ‌الخَطّی" شمرده‌اند (نگَر: ص 83)؛ حال آن که لُزومًا چُنین نیست.
مَعروف و مَشهورِ زَبان۟دانان است که لهجۀ أَهلِ حجاز، بویژه قُرَیش دَر مَکّۀ مُعَظَّمه ـ زادَهَا اللهُ تَعالیٰ شَرَفًا و تَعظیمًا ـ، همانا به تَسهیلِ هَمزه مایل بوده است 22 نگَر: اللّهَجات العَرَبیَّة فِی القِراءاتِ القُرآنیَّة، الدّکتور عَبده الرّاجِحی، الإسکَندَریة: دار المَعرِفَة الجامِعیَّة،1996 م.، ص 105 و 106؛و ... . .
أَهلِ فَن، نشانه‌هایِ تَسهیل یا حَذفِ هَمزه را به تَناسُبِ لَهجه‌هایِ قَبائِل، دَر قِرائاتِ قُرآنی هَم به دَست داده‌اند 23 سَنج: اللّهَجات العَرَبیَّة فِی القِراءاتِ القُرآنیَّة، الدّکتور عَبده الرّاجِحی، الإسکَندَریة: دار المَعرِفَة الجامِعیَّة،1996 م.، صص 97 ـ 108. .
باری، اَز هَمین دَر، دَر بابِ بیتِ «صَلَّی عَلی صاحِبِهِ رَبُّ السَما / ما ناحَ طائرٌ لَهُ و غَرَّدا» (ص 73) هم، این که اُستاد لَمیر، ضَبطِ "السَّما" را، به جایِ "السَّماء"، از بابِ ضَرورَت / اِقتِضایِ شِعری قَلَم داده است (نگَر: هَمان ص، ح 9)، دُرُست به نَظَر نَمی‌رَسَد. ... آری، "السَّماء"، دَر وَزنِ این بی۟ت جایی نَمی‌تَوانَد داشت؛ لیک چُنان نیست که ضَرورَت / اِقتِضایِ شِعری، "السَّماء" را کوتاه کَرده و به ریختِ "السَّما" دَرآورده باشَد؛ بلکه ریختِ "السَّما" به خودیِ خود دَر زبانِ تازی رَوایی داشته است و دارَد.
بَرخی از أَفاضِلِ مَتن۟‌پِژوهانِ روزگارِ ما نیز از هَمین چشم‌انداز دَر ضَبطِ نَصِّ مُتون طَریقِ اِحتیاط پیموده و تَخفیف / تَسهیل / حَذفِ هَمزه را به مَثابَتِ یک پدیدۀ زبانی به رَسمیَّت شناخته‌اند. نمونه را، سَیِّد ال۟مُحَقِّقین و سَنَد ال۟مُدَقِّقین، عَلّامه آیةالله سَیِّد مُحَمَّدرضا حُسَی۟نیِ جَلالی ـ مَتَّعَنَا اللهُ بِبَقاءِ وُجُودِهِ الشَّریف ـ، دَر تَحقیقِ رسالۀ آداب المُتَعَلِّمینِ مَنسوب به خواجۀ طوسی 24 نِسبَتِ این رِساله به خواجۀ طوسی ـ قُدِّسَ سِرُّه ـ، بسیار ضَعیف، بَل بظاهِر باطِل است.
راقِم ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه ـ، سالها پیش، دَر مَقالَتی که دَر مَجَلّۀ أَخلاقِ دَفتَرِ تَبلیغاتِ إِسلامیِ حوزۀ اِصفَهان (ش 1) دَر بابِ هَمین رِساله قَلَمی کَرده است، در این باره بشَر۟ح۟ خامه فَرسوده؛ و دَر اینجا حاجَتی به تَکرار نیست؛ وَ ال۟عِلمُ عِن۟دَ الله.
، ذی۟لِ مَأ۟ثورۀ «ترکُ الزِّنیٰ، و کنسُ الفِنَا، و غسلُ الإِنَا، مَج۟لبةٌ للغِنیٰ» مَرقوم داشته است:
«... و قد أَبقَینا کَلِمَتَی "الفنا و الإِنا" عَلَی القَصر، رِعایةً لِلسَّجع و هیَ لُغَةُ قُرَیش فی تَخفیفِ الهَمزَة.» 25 کِتاب آداب المُتَعَلِّمین، [المَنسوب إِلَی] الإِمام المُحَقِّق نَصیرالدّین الطّوسی (مُحَمَّد بن مُحَمَّد بن الحَسَن المَعروف بـ: ـالخواجه)، تَحقیق و توثیق: السَّیِّد مُحَمَّدرِضا الحُسَی۟نیّ الجَلالیّ، ط: 1، شیراز: اِنتِشاراتِ کِتابخانۀ مَدرسۀ عِلمیّۀ إِمامِ عَصر ـ عَجَّلَ اللهُ تَعَالَیٰ فَرَجَه ـ، 1416 هـ.ق.، ص 145، هامِش. .
بازگَردیم به بَرداشتهایِ اُستاد لَمیر:
نمونۀ دیگَر، آوَردَنِ «یاء» به جایِ «أَلفِ مَقصوره» است دَر ضَبطِ «تَقویها» به جایِ «تَقواها»؛ که آن را هَم اُستاد لَمیر دِگَرسانیِ "رَسمُ‌ال۟خَطّی" شمرده‌اند (نگَر: ص 85)؛ و تَوانَد بود که چُنین نَباشَد؛ چُنان که دَر کَریمۀ ﴿فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا﴾ (س 91، ی 8)، به گُزارِشِ مَنابِعِ مُعتَبَرِ قَدیم، شُماری از قاریانِ دیرینه‌روز «تَقْوَاهَا» را به إِماله خوانده‌اند 26 نگر: مُعجَمُ القِراءاتِ القُرآنیَّة (مع مُقَدّمةٍ فی القِراءات و أَشهَرِ القُرّاء)، الدّکتور عَبدالعال سالِم مُکرَم ـ و ـ الدّکتور أَحمَد مُختار عُمَر، ط: 2، الکُوَی۟ت: مَطبوعات جامعَةِ الکُوَی۟ت، 1408 هـ.ق.، 8 / 160. ؛ و دَر أَدَبِ کهنِ پارسی 27 از جُمله دَر شِعرِ خواجۀ شیراز (که بسیار قَریبُ‌ال۟عَهد است به روزگارِ تَحریرِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه). نیز کاربُردِ «تَقویٖ» به جایِ «تَقویٰ» مَشهورتَر از آنَست که حاجَت به یادآوری داشته باشَد.
از اینگونه مُناقَشات باز هَم می‌تَوان کَرد؛ لیک «سخن بین 28 بین = به این. درازی چه بایَد کَشید؟!» 29 فِردوسی. . ... مَن۟‌بَنده البَتّه با پاره‌ای از تَحلیلها و خوانِشها و تَصَرُّفاتِ اُستاد لَمیر هَم۟سوی و هَم۟رای نیستَم و دَر بَرخی از جُزئیّاتِ بَرداشتهایِ ایشان از آن «زَبانِ عربیِ میانه» نَظَرِ دیگَری دارَم ـ که خوض دَر تَفاصیلِ آن از حوصَلۀ این مَقال بیرون است ـ؛ لیک أَصلِ رویکَردِ کَم۟‌نَظیرِ ایشان را دَر گُزاردِ حَقِّ أَدوار و أَطوارِ «زبان»، صادِقانه می‌ستایم و بَر شَمِّ زبانیِ فوقَ‌ال۟عاده‌ای که دَر کار می‌کُنَند 30 وَقتی از «شَمِّ زبانیِ» آقایِ لَمیر سُخَن می‌گویم، یکی از بایسته‌تَرین "أَه۟لیَّت‌"هایِ یک مُصَحِّحِ مُتونِ قَدیم را فَرا یاد می‌آوَرَم.
مُصَحِّح با «مَتن» سَر و کار دارَد و «مَتن» پَدیده‌ای زبانی است. پَس آگاهی از «زبان» و حَسّاسیَّت به آن، از لوازمِ ناگُزیرِ اِشتِغال به تَصحیحِ مُتون است.
این نُکتۀ بسیار بسیار ساده را بسیاری دَرنمی‌یابَند و می‌پندارَند آگاهی و حَسّاسیَّتِ زبانی بَرایِ کَسانی ضَرورَست که به تَصحیحِ "متونِ أَدَبی"یِ مُصطَلَح اشتغال دارَند. اینان غافِلَند که مَتن هَرچه باشَد، تاریخی، فَلسَفی، طِبّی، ...، به هَر روی۟، پَدیده‌ای زَبانی است و مُهِم۟‌تر این که چون دَر بِستَرِ تاریخِ زَبان و زَبانِ تاریخی زاده شُده است، مواجهه با آن بناگُزیر بَصیرَتی می‌طَلَبَد که دَر هَمَگان نیست و دَر گروِ دانِش و آزمودگی است.
پُر دور نیُفتیم. ... آقایِ لَمیر، مُصَحِّحی است که به "زَبانِ" مَتن و هُویَّتِ واژگان و تَطَوُّراتِ تاریخیِ زَبان که دَر مَتن بازتافته است، اِلتِفاتی سَزایَنده دارَد و نمودهایِ این اِلتِفات و اِهتِمام را دَر جای۟‌جایِ پیشگُفتار و حَواشیِ پِژوهِشیانه‌اش تَوان دید.
نمونه را، بَسَنده است جویَندگان به حاشیه‌ای که بَر واژۀ بظاهر پیشِ‌پااُفتادۀ «الخَجالة» (ص 139 ح 4 ) نوشته است، بنگَرَند تا نمودی از رویکَردِ زبان‌آگاهانه و واژه‌اندیشانۀ مُصَحِّحِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه بَر ایشان پَدیدار گَردَد.
به گُمانِ مَن، شیوۀ ریز۟بینانه و سَنجِشگَرانۀ اُستاد لَمیر و نوعِ تَحشیه و تَحقیقِ ایشان دَر چاپِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه، بایَد سَرمَشقِ هَمۀ کَسانی قَرار گیرَد که تَرجَمه‌هایِ گُذَشتگان را از مُتون اِنتِشار می‌دِهَند.
از بَرایِ نمونه‌هائی دیگَر از تَحلیلِ زبانی و لُغَوی و ساختاریِ مَتنِ تَرجَمۀ جُرجانی بَر دَستِ اُستاد لَمیر و آشنائیِ بیشتر با نُکته‌بینی‌هایِ طابِعِ مِفضالِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه، نگَر: ص 87، ح 1؛و: ص 94، ح 5 و 6؛و: ص 115، ح 1.
ـ و بسیاری از مُدَّعیانِ تَصحیح بیکباره از آن عاری اند! ـ آفَرین می‌خوانَم.
مُتأَسِّفانه بَرخی از مُصَحِّحانِ نَظَروَرزِ رای۟مَند نیز دَر زمانۀ ما، پنداری مُتون را بَر بُنیادِ زبانِ فَرضی و مَفروضاتِ زبانی تَصحیح می‌کُنَند؛ و این، دَر نگاهِ دیده‌وَرانِ خُرده‌بین، از اَرجِ اِهتِمامشان می‌کاهَد.
شاهنامه‌پِژوهی نام۟دار و بااِعتِبار را می‌شناسَم که دَر کارِ تَصحیحِ مَتنِ شاهنامه خویشتَن را دَر دامِ اَنبوهی از هَمین مَف۟روضاتِ زبانی اَفگَنده است و جای۟ جای۟ ضَبطهایِ غَریبی را که دَر این دستنوشت یا آن دستنوشت یافته یا آنچه را از مَتنهایِ فارسیِ میانه و ... سُراغ کَرده و بَرچیده، به پایِ فِردوسی و شاهنامه گُذاشته و بارها و بارها ضَبطهایِ موجودِ نُسَخِ شاهنامه را از راهِ "تَصحیحِ قیاسی" و ... از میدان بدَر کَرده تا شاهنامه را به زبانِ مَفروضی که زبانِ فِردوسی‌اش می‌پندارَد ـ و نیست ـ، نَزدیک سازَد!
عَرَبیٖ‌دانی مِف۟ضال و نُکته‌دان را می‌شناسَم که دَر تَصحیحِ مَتنِ نَه۟جُ‌البَلاغه‌یِ شَریف گامهائی بُلَند و اَرجمَند بَرداشته است و کاری کارِستان کَرده، وَلی أَغلَبِ دِگَرسانیهایِ دَستنوشتهایِ کُهَن و مُعتَبَرِ آن کتابِ جَلیل را دَربابِ نُقطه‌گُذاریِ حُروفِ مُضارعه و قِرائَتهایِ مُحتَمَلِ گوناگونِ مَشهود دَر نُسَخ و وُجوهِ إِعرابیِ إِظهارشُده دَر دَستنوشتها، بیکباره مُه۟مَل نِهاده و اِحتِمالِ بازگشتِ کَثیری از این وُجوه را به أَصلِ تَدوینِ شَریفِ رَضی ـ رَضیَ اللهُ عَن۟هُ وَ أَرضاه ـ نادیده گرفته و بَر نَهجِ "أَکثَرِ نُسَخ" یا "قولِ مَشهورِ" نُحاة و لُغَویان سُلوک نموده است، و هَرچَند مَتنی پیراسته به دَست داده، موی۟‌بیٖنان را دَر اِعتِماد بَر تَحقیقِ شایستۀ وی۟ خارخاری بَرجاست، و چُنین می‌نمایَد که ـ به قولِ عَلّامه مُحَمَّدِ إِقبالِ لاهوری: ـ «هزار بادۀ ناخورده دَر رَگِ تاک است» و ظَرائِفِ أَدَبی و زبانیِ فَراوانی دَر دِگَرسانیهایِ نُسَخِ نَهجُ‌البَلاغه بوده است که دَر پِژوهِشِ این مُحَقِّقِ مِف۟ضال بکلّی مَحو گَردیده ...؛ بَرخِلافِ هَمین اُستاد لَمیر که دَر تَحقیقِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه، مَثَلًا نایکدستیِ نَحوی را از جُمله دَر مَقولۀ تَذکیر و تأنیث (سَنج: ص 86 و 87) به مَثابَتِ واقِعیَّتی زبانی دَر مَتن به رَسمیَّت شناخته است و عینیَّتِ مَتنِ پیشِ رویِ خود را حُرمَت نِهاده و از سَرِ چُنین نازُکی‌ها بی‌اعتنا نگُذَشته؛ و حَق به دَستِ اوست؛ و بَر حاصِلِ پِژوهِشِ وی۟ تا حدودِ زیادی اِعتِماد تَوان کَرد.
اُستاد لَمیر با نُکته‌سَنجیِ ویژه‌ای می‌گویَد: «ما به واقِعیّات نیازمَندیم، نه به پیش‌داوری‌ها» (ص 80).
این سُخَن، سُخَنِ بسیار دُرُستی است. چُنان پیش۟‌داوری‌هائی که مَثَلًا لابُد جُرجانی دَر "نَحوِ" نگارِشِ خود لُزومًا تابعِ پَسَندهایِ نُحاةِ دیرینه‌روز بوده و از آنها عُدول نَمی‌کَرده و عُدولهایِ موجود دَر مَتن یکسَره از تَصَرُّف و دَستکاریِ رونویسگَرانِ بی‌أَمانَت حاصِل شُده است، همان قَدر واقع۟‌گُریزانه و غیرِ قابلِ اِعتِماد است که تَصحیحِ قیاسیِ ضَبطهایِ شاهنامه به اعتبارِ زَبانی فَرضی و با تکیه به نویسِش‌هایِ شاذِّ گونه‌ای و گویِشیی که گَه۟گاه دَر فُلان و بَهمان نُسخه‌ها دیده شُده است و ...، یا تَصحیحِ مَتنِ نَه۟جُ‌البَلاغه بَر بُنیادِ نَحوِ عَرَبیِ یکدَستی که لُزومًا نُسخه‌هایِ کِتاب و دِگَرسانی‌هاشان آن را آینگی نَمی‌کُنَند.
بَر بُنیادِ بَررَسیِ اُستاد لَمیر، دَر مَتنِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریّه یِ جُرجانی، حُدودِ 175 بار عُدول از هَنجارهایِ دَستوری و لُغَویِ «زبانِ عَرَبیِ دیرین» دیده می‌شَوَد (سَنج: ص 81)؛ و چیزی دَر حُدودِ 98 دَرصَد از متنِ تَرجَمۀ جُرجانی به «زبانِ عَرَبیِ دیرین» نگارِش یافته است و نَزدیک به 2 دَرصَدِ آن به «زبانِ عَرَبیِ میانه» (سَنج: ص 81 و 82)، یَعنی هَمان زبانِ روزگارِ جُرجانی که دَر بسیاری از مُختَصّاتش با «زبانِ عَرَبیِ دیرین» تَفاوُتهائی نمایان دارَد.
بَر سَرِ هَم، اُستاد لَمیر، دَر تَحقیقِ خود غالِبًا مُحتاطانه عَمَل کَرده است و مَرتبه‌ای از اِحتیاط و آهستگی را دَر حِفظِ نَص به کار بَسته است که راقِمِ این سَطرها بسیار می‌پَسَندَد ولی بسیاری از مُعاصِرانِ ما زائِد می‌دانَند و "وسواس" نام می‌نِهَند.
یک نمونه عَرض می‌کُنَم:
خواجۀ طوسی بی۟تی از حَدیقة الحَقیقَه یِ حَکیم سَنائیِ غَزنَوی ـ رِض۟وانُ اللهِ عَلَی۟ه ـ را دَر أَخلاقِ ناصِری آورده است که جُرجانی هَم هَمان را، بی تَرجَمه، دَر الأَخلاقِ النَّصیریَّه نَقل کَرده. بی۟تِ مَسطور دَر أَخلاقِ ناصِری این است:
دادۀ خویش چَرخ بستانَد
نقشِ الله جاودان مانَد 31 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 161.
دَر نُسخۀ کتابِ جُرجانی به جایِ «جاودان»، «جاویدان» ضَبط شُده است و اُستاد لَمیر نیز هَمان نویسِش را دَر متن (ص273 ) حِفظ کرده و دَر حاشیه دِگَرسانیِ پیشگُفته را یادآور شُده و نوشته ‌است که دَر مَعنی تَفاوتی نمی‌کُنَد.
حَق به دَستِ اُستاد لَمیر است؛ دَر مَعنایِ این دو ضَبط تَفاوُتِ مُعتَنابِهی نیست؛ لیک دَر موزونیَّتِ بی۟ت هَست. با ضَبطِ «جاودان» وَزنِ بی۟ت مُستَقیم است؛ لیک با «جاویدان» اَندَکَکی ناهَمواریِ وَزنی رُخ می‌نمایَد.
اَکنون آیا بایَد بَر اُستاد لَمیر خُرده گرفت که چرا این نویسِشِ ناهَمواری‌آفرین را دَر مَتن حِفظ کرده و آن را تَبدیل نَکَرده است؟ ... به گُمانِ بَنده: خی۟ر! جایِ چُنین خُرده‌گیری نیست. ... چرا؟ ... چون یک چُنین ناهَمواری‌هایِ جُزئیِ عَروضی دَر مُتونِ آن روزگاران کَم نیست و هیچ دور نیست که خاستگاهِ این ناهَمواری، خامۀ خودِ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی باشَد. به عبارَتِ دیگَر، بَعید نیست خودِ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی به جایِ «جاودان»، «جاویدان» نوشته باشَد. حَتّیٰ بَعید نیست رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی مانَندِ شماری از دیگَر "أَهلِ عِلم" از نِعمَتِ تَشخیص و تَمییزِ موزون و ناموزون کَم۟‌بَهره بوده باشَد. نیز دور نیست جُرجانی «جاویدان» می‌نوشته و دَر مَقامِ خواندَن با نوعی تَخفیف به گونه‌ای می‌خوانده باشَد که به «جاودان» مَقرون گَردَد. آنان که چُنین ناهَمواری‌هایِ عَروضی را دَر مُتونِ قَدیم بَررَسیده‌اند، نیک می‌دانند که هیچیک از این اِحتِمال‌ها که به عَرض رَساندَم چَندان مُستَب۟عَد نیست، و بویژه اِحتِمالِ أَخیرالذِّکر دَر کَثیری از مَتنهایِ کُهَن نَظائِر و شَواهِدی دارَد و کَم نیست نمونۀ واژگانی که دَر نویسِش به گونه‌ای هویدا شُده‌اند و دَر خوانِش با اَندَکَکی تَفاوُت که آن تَفاوُت هَمانا وَزن یا قافیۀ سُروده‌ای را مُستَقیم می‌سازَد.
آنچه إیراد شُد، البَتّه مِثالی بود و بَس؛ و دَر تَصحیحِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه از چُنین نمونه‌ها فَراوان است.
اُستاد یُپ لَمیر با حوصَله‌مَندیِ ستایِش۟‌بَرانگیزی که تَداعیگَرِ تَتَبُّعاتِ مُستَشرِقانِ زَبَردَستِ قَرنِ پیش است ـ و نه شُماری از خاوَرپِژوهانِ بازاری و "ژورنالیستِ" پُرسَر و صَدایِ أَخیر! ـ، مَتنِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه را ویراسته و آمادۀ اِنتِشار ساخته و بَر آن حَواشیِ نُکته‌سَنجانه‌ای نوشته که حاکی از کوشاییِ ستودَنیِ وی دَر دُرُست خواندَنِ مَتن است.
از تَعیینِ مَرجِعِ ضَمیر بگیرید، تا توضیحِ خوانِشِ صَحیحِ کَلِمات، تا إیضاحِ مُختَصّات و أَحیانًا سَهوهایِ نگارِشیِ جُرجانی و تَذکارِ لَغزِش‌ها و کوتاهی‌هایِ وی دَر فَهمِ مَتنِ أَخلاقِ ناصِری، و حَتّیٰ مَأ۟خَذ۟یابیِ گُفتآوَردهایِ خواجۀ طوسی و فَرانمودَنِ نسبَتِ مَتنِ کِتابِ طوسی با کِتابِ أَبوعَلیِ مسکویه و ...، هَمه و هَمه، از مَوارِد و مَسائِلی است که دَر حواشیِ مُصَحِّحِ فاضِلِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه موردِ بَحث و تَنقیب و تَفتیش قَرار گرفته است (سَنج: ص 23).
اُستاد لَمیر سَعی کَرده است پاره‌ای از تَحقیقات و تَخریجاتِ سودمندِ راجِع به مَتنِ أَخلاقِ ناصِری را که جایشان دَر ویراستِ مَتنِ فارسیِ أَخلاقِ ناصِری خالی است یا می‌توانَد مُتَمِّمِ آگاهیهایِ مُندَرِج دَر آن ویراست باشَد، دَر تَحقیقِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه یِ جُرجانی بیاوَرَد (نمونه را، نگر: ص 145 ح 7 : بازبُرد به شَرح نهج‌البَلاغَه یِ ابنِ أَبی‌الحَدید؛ و: ص 123 ح 2 : بازبُرد و توضیح راجع به بی۟تِ عَرَبی).
از این چشم‌انداز نیز که بنگَریم خود بَسَنده است تا هیچ خوانَندۀ مُدَقِّق و خواهَندۀ مُحَقِّقِ أَخلاقِ ناصِری ـ بَر فَرضِ آن که از تَرجَمۀ تازیِ رُکنِ جُرجانی هَم یکسَره بی‌نیاز باشَد ـ خود را از تَحقیقات و حواشیِ آقایِ لَمیر مُستَغنی نَدانَد و دَر مُطالَعَۀ مَتنِ أَخلاقِ ناصِری گوشۀ چشمی هَم به کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه داشته باشَد.
این اِهتِمام و اِعتِنایِ جدّیِ اُستاد لَمیر به خوانِشِ مَتن و گُزارِشِ دُشواریهایِ آن، آنگاه به طورِ مُضاعَف جَلبِ تَوَجُّه۟ می‌کُنَد که فَرا یاد آریم «بسیاری از ویراستهایی که محقّقانِ غَربیِ امروزی از متونِ إِسلامی عَرضه کرده‌اند، [بکلّی] فاقِدِ تَعلیقاتِ سودمند و توضیحاتِ إِضافی و تأمُّلاتِ ویژه دَر بابِ متن است» و «بیشترِ آنها بدونِ آن‌که تلاشِ چندانی برایِ حلِّ دشواریها و غوامضِ عبارات و مطالبِ أَثَر نمایَند، صرفًا متنِ آثار را فرا رویِ خوانندگان قرار می‌دهند» (ص 24)؛ بَل بیشترینۀ «محقّقانِ غَربیِ امروزی»، با این شیوه، پَرده‌ای بَر مَراتِبِ عَجز و قُصورِ خویش دَر خواندَن و إِدراکِ دُرُستِ مَتن فُرومی‌هِلَند و ـ عَلیٰ‌رَغمِ اِدِّعاهایِ فَراوانِ آسمان۟‌فَرسای۟! ـ دَر نَشرِ مَتنهایِ قَدیم، کاری می‌کُنَند بیش و کَم دَر حُدودِ کارهایِ رونویسگَرانِ کَم‌دانِشِ بی‌اِبتِکار. این روزها تَنی چَند از مُحَقِّق۟‌نمایانِ "مُستَف۟رَنگِ" مَعلومُ‌ال۟حال هَم که از قِبَلِ کیٖف۟‌کَشیِ مُستَشرِقین و مُستَشرِقات آبرو می‌اَندوزَند و رَفتارهایِ عاجِزانۀ این جَماعَتِ قاصِرِ مُقَصِّر را غایَتِ قُص۟وایِ دانِش۟‌پِژوهی می‌اِنگارَند و شِعار خویش می‌سازَند، با تَمَسُّک به طَریقۀ مُختار دَر هَمین چاپهایِ پُرقُصورِ کورِ بیٖ‌نورِ باختَری، پاره‌ای از مُتونِ کِرامَندِ کُهَن را از خَطّی به چاپی بَدَل می‌سازَند بی آنکه دَر خوانِشِ مَتن و گُزارِشِ دُشواری‌هایش اِهتِمامی دَرخور کَرده باشَند (یا تَوانَند کَرد!)؛ ... تازه غُل۟غُله دَر أَفلاک هَم می‌اَندازَند که ما دَر تَصحیحِ بَهمان مَتن به راهی رَفته‌ایم که فُلان و بَهمان فَرَنگیِ نامدار رَفته‌اند و جَمالِ چهرۀ بی‌فُروغشان حُجَّتِ مُوَجَّهِ ماست!!!!!
بُگ۟ذَریم. ... کارِ اُستاد لَمیر، از لَونی دیگَرَست.
مَن بجِد اُمیدوارَم أَمانَت و بَصیرَتِ اُستاد لَمیر دَر إِحیایِ این مَتنِ کُهَن، سَرمَشقِ حوزَویانِ مَت۟ن۟‌پِژوهی باشَد که بِنا بَر عُرف و عادَت، میراث۟بَرِ أَمثالِ خواجۀ طوسی و رُکنِ جُرجانی مَحسوب می‌شَوَند و سَزاوار است دَر إِحیایِ میراثِ سَلَفِ صالِحِ خویش به چُنان باریک۟‌بینی و کوشایی و جِدّیَّتِ دیده‌وَرانه آراسته گَردَند و به بیش از این؛ ... تا بحَق میراث۟بَرانِ لایقِ چُنان نیکنامان دَر شُمار آیَند.
آقایِ لَمیر، تا آنجا که مَن۟‌بَنده می‌دانَم، نَه مُسَلمان است و نَه ایرانی. پِژوهَنده‌ای است هُلَندی، «زآب و خاکِ دگَر و شَهر و دیارِ دگر». با این۟‌هَمه، با إِخ۟لاص و غیرَتِ عِلمی دَر إِحیایِ أَمینانۀ کِتابِ رُکنُ‌الدّینِ جُرجانی کوشیده است و نشان داده که چه تَعَهُّد و جِدّیَّتی دَر کارِ خود دارَد. طُرفه آن است که بدانیم، اُستاد لَمیر، بَرایِ تَصحیح و تَحقیقِ دَقیقِ این کِتابِ گرانسَنگ، دِرهَم و دیناری ـ چه از ناشِرِ فَرَنگی و چه از ناشِرِ ایرانی ـ نَسِتانده است و مُوافِقِ تَعبیرِ سُنَّتیِ ما، این کار را "خِد۟مَةً لِل۟عِلم" و "حِس۟بَةً لِلّٰه" کَرده. ... دُرودها و آفرینها بَر او باد! ... . این اِهتِمامِ مُخ۟لِصانۀ آقایِ لَمیر، مَرا به یادِ سُخَنِ اُستادِ فُروزان۟‌یادَم، روان۟شاد عَلّامه جَمشیدِ سُروشیار (مَظاهِری) ـ طَیَّبَ اللهُ ثَراه ـ، می‌اَندازَد که می‌فَرمود: "أَهلِ عِلم، جُمهورِ واحِد اند".
راست اینَست که مَرزهایِ زَبانی و نژادی و مِلّی و حَتّیٰ دینی، دَر أَصلِ هَم۟دَستیِ أَهلِ عِلم گُسَستی نَمی‌اَفگَنَد و ایشان را از آرمانِ والایِ مُشتَرَکشان که بَرفَراختَنِ پایۀ دانائی و فَراخ۟‌ساختنِ أُفُقِ بینائی باشَد، بازنَمی‌دارَد. این، دَر واقِع، از آموزه‌هایِ بُلَند و تَعالیمِ عالیۀ راقیۀ دینِ مُبینِ إِسلام است که مَقامِ رَفیع و پایگاهِ مَنیعِ دانِش و دانِشوَری را بدین۟‌سان تَصویر می‌فَرمایَد و حُرمَتِ عِل۟م و عالِمان را فَراتَر از بسیاری از حُدود و غایات می‌نِهَد و راه را بَر تَنگ۟‌نگَری و مَرزکَشی‌هایِ جُدایی‌اَفگَن دَر کار و بارِ دانِش فُرومی‌بَندَد.
چه بسیار شَواهِدِ جان۟‌پَروَر و روح۟‌فَزا از هَمگرایی بَر مِحوَرِ دانِش که از بابَتِ هَمین رویکَردِ دانِش۟وَرانِ دانا و دین۟یارانِ بینا، بَر صَفَحاتِ تاریخ نَقش بسته است و جانِ ما خواهندگانِ "دانِش و آزادگی و دین و مُرُوَّت" را تازه می‌دارَد و "رِز۟قِ روحـ"ـمان شُده است!
مَگَر نَبود شَریفِ رَضی ـ رَضِیَ اللهُ عَن۟هُ و أَر۟ضاه ـ که أَبوإِسحاقِ صابی را که مُسَلمان نَبود ولی مَردی فاضِل بود، بدان چکامۀ دالیِ بُلَندآوازه به آغازۀ "أَرَأَي۟تَ مَن حَمَلُوا عَلَى الأَع۟وادِ؟ / أَرَأَي۟تَ كَي۟فَ خَبَا ضِياءُ النّادِی؟" مَرثیَت گُفت و چون او را بَر سوک۟سَراییِ دانِش۟وَری نامُسَلمان مَلامَت کَردند و نکوهیدَند که چرا بایَد مردی از أولادِ رَسول ـ ص ـ مَردی صابِئی را رِثا گویَد، گُفت: "مَن فَضلِ او را مَرثیت گُفتم" 32 سَنج: وَفَيات الأَعيان وَ أَنباء أَبناءِ الزَّمان، ابن خَلِّكان، تَحقيق: إِحسان عَبّاس، بَی۟روت: دارالثَّقافة، 1 / 53 و 54. ؟! ... و مَگَر نَبود خودِ خواجه نَصیرالدّینِ طوسی ...؟! ... و مَگَر نبودَند و نیستَند بسیاران...؟!
نمونه‌ها پُرشُمار است؛ لیک مَجالِ سُخَن تَنگ است.
٭٭٭
به قولِ شی۟خِ أَجَل سَعدی: «سُخَن دراز کَشیدیم و هَمچُنان باقیست».
آنچه دَر اینجا بَر قَلَم رَفت، أَدایِ دَی۟نی بود حَق۟گُزارانه به شادمانگیِ اِنتِشارِ کِتابی اَرزَنده که با اِهتِمامِ فَرخُندۀ اُستاد لَمیر و جَنابِ عَطائیِ عَزیز دَر اختیارِ خواهَندگان و خوانَندگانِ اینگونه سِف۟رهایِ نَفیس قَرار گرفته است.
آرزومَندَم پِژوهَندگانِ مُتونِ إِسلامی، قَدردان و سپاسگُزارِ این دَستیازیِ خُجَستۀ اُستاد لَمیر و جَنابِ عَطائی باشَند، و نِهادهایِ فَرهَنگیِ ما چُنین کارهایِ آبرومَند و اَرج‌آوَر بسیار کُنَند.
چه خوب کاری کَردَند که کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه را با اَفزونه‌هایِ سودمَند دَر ایران بازنَشر کَردند. اِقتِصار بَر نَشرِ این کتاب دَر فَرَنگستان، ـ به تَعبیرِ خودِ خواجۀ طوسی: ـ «مُقتَضیِ حرمانِ جُمهورِ طالِبان» 33 چ مینُوی ـ حَیدَری، ص 48. می‌بود.
اُستاد لَمیر را از صَمیمِ قَلب دُعا می‌کُنَم تا دَر چُنین کارها توفیقِ دوچَندان بیابَد و با تَحقیقاتِ اَرزندۀ خویش کُتُب۟خانۀ خاوَرشناسی و إِسلام۟‌پِژوهی را تَوانگَرتَر سازَد و بَر دکتر عَطائی آفَرین می‌خوانَم که دَر کارِ آکادِمیکِ خویش دَر باز۟نَشرِ تَحقیقِ کِرامَندِ اُستاد لَمیر جِدّ و جَهدی عالِمانه پیشه ساخته و خاصه دَر اَفزوده‌هایِ تألیفی و تَرجَمَگیِ خود بَر کِتاب، عِلاوه بَر دَرونمایۀ عِلمی، نَثری فَرهیخته و دَرخور اِختیار کَرده‌ است که سَزایِ چُنین کارهایِ پِژوهِشی باشَد (و اَز دَستِ بسیاری از مُنشَآت و مَن۟شوراتِ "مُتَرَسِّمانِ" بی‌رَسمِ زمان! ـ أَعاذَنَا اللهُ تَعَالَیٰ مِن۟هُم!!! ـ دَر شُمار نَیایَد).
از تَأَمُّل دَر کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه یادداشتهایِ فَراوان فَراهَم آوَرده بودَم و دِل۟خواهَم این بود که دَربارۀ خَصائِصِ مَتن بشَرح۟‌تَر سُخَن گویَم؛ لیک خَیال می‌کُنَم إِطالۀ کَلام دَر قَلَم‌اندازی که تَنها به شادمانگیِ اِنتِشارِ چُنین کِتابی اَرزَنده بَر قَلَم می‌رَوَد و بَهانه‌ایست بَرایِ شادباش و فَرُّخ۟بادگُفتَن بدین دَست۟یازانِ هُمایون۟‌فال، زین بیش رَوا نَباشَد. ... پَس می‌گویَم:
بَر خوانَنده و دارَنده و فَراهَم آرَنده خُجَسته باد! ... بحَقِّ سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ و آلِهِ ال۟أَم۟جاد!
اصفهان / فَصلِ سَردِ 1397 هـ.ش.

۱. أَخلاقِ ناصِری، خواجه نَصیرالدّینِ طوسی، تَصحیح و توضیح: مُجتَبیٰ مینُویٖ ـ عَلیرِضا حَیدَری، چ: ۷، تِهران: شرکتِ سِهامیِ اِنتِشاراتِ خوارَزمی، ۱۳۹۱ هـ.ش.
۲. از غَرائِبِ مَشهودات، آفَرین و تَحسینی است که اُستادِ سَختگیرِ موی۟‌بیٖن، عَلّامه مُجتَبیٰ مینُویٖ، دَر مَکتوبی که به پیوستِ أَخلاقِ مُحتَشَمیِ چاپِ اُستاد مُحَمَّدتَقیِ دانِش۟‌پِژوه ـ رِض۟وانُ اللهِ عَلَی۟هِمَا ـ اِنتِشار یافته (نگَر: أَخلاقِ مُحتَشمی، خواجه نَصیرالدّینِ طوسی، به تَصحیحِ: مُحَمَّدتَقیِ دانِش۟‌پِژوه ، چ: ۳، تِهران: مُؤَسَّسۀ اِنتِشارات و چاپِ دانِشگاهِ تهران، ۱۳۷۷ هـ.ش.، ص ۴۳)، نثارِ این أَخلاقِ مُحتَشَمیِ ویراستۀ رَوانشاد دانِش۟‌پِژوه کَرده است. این که چرا ناقدِ سَختگیری چونان اُستاد مُجتَبیٰ مینُویٖ، بر چُنین چاپِ عَی۟بناک و اِهتِمامِ سَرسَریِ شتابزده‌ای چُنان ثَنا خوانده است، مَفهومِ بَنده نشُد!
۳. نگَر: أَخلاقِ ناصِری، خواجه نَصیرالدّینِ طوسی، تَصحیح و توضیح: مُجتَبیٰ مینُویٖ ـ عَلیرِضا حَیدَری، چ: ۷، تِهران: شرکتِ سِهامیِ اِنتِشاراتِ خوارَزمی، ۱۳۹۱ هـ.ش.، ص ۵ و ۶.
۴. نگَر: کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّة، ص ۱۵.
۵. دَر مُقابِلِ این داوَریها، داوَریِ بَعضِ مُعاصِران (سَنج: همان، ص ۱۴) که کارِ وِکِنز / ویکنز را کَم۟‌اَرج و مَغ۟لوط قَلَم داده‌اند، گویا خورایِ اِعتِماد نیست.
۶. أَصلِ سخنِ اُستاد مینُوی ـ رَحِمَهُ الله ـ از این قَرار است:
«... بعد ازو [= نَصراللهِ مُنشی] تا قرنِ نهم به إِنشاىِ فنّیِ مصنوعِ مطنطن كتابی به فارسی به خامۀ أُدباىِ عالی‌قدر به قلم نيامد كه نويسندۀ آن به قصدِ پيروی‌كردن از سبك و شيوۀ نَصراللهِ مُنشی نبوده باشد، و غالبِ ايشان در كتابِ خود إِشاره‌ای هم به شهرتِ عالَمگيرِ نَصرالله، و گاه تصريحی به اينكه اقتفا بدو كرده‌اند گنجانيده‌اند، و أحيانًا مقامِ خويش را در إِنشایِ فارسی مافوقِ رتبۀ نَصرالله فرانموده‌اند . فهرستی ناتمام، نزديك به چهل نام، از كتبی به نَثر كه تأثير نَصراللهِ مُنشی در آنها نمايان است و ذيلًا بيايد نشان می‌دهد كه نويسندگان از هر صِنف و هر طايفه با كِتابِ او آشنا بوده‌اند و آن را خوانده‌اند و از آن پيروی و اقتباس كرده‌اند، و اين غير از كتبِ منظوم است، مثلِ مثنوی، كه سرايندگانِ آنها حكاياتِ كليله را گرفته‌اند، و غير از ترجمه‌ها و تحريرهائی به تازی و تركی و فارسی است كه از روىِ كليله‌یِ نَصراللهِ مُنشی كرده‌اند:
أَخلاقِ محتشمی، أَخلاقِ ناصری، الأدب الوجيز، الأوامر العلائيّة، بختيارنامه‌یِ طبع‌نشده، بزم و رزم، بُستان العقول، تاج المآثر، تجاربُ الأُمَمِ فارسی، تحفة الوزراء، ترجمۀ محاسن اصفهان، ترجمۀ ملل و نحل، ترجمه يمينی، تَزجية الأعصار، التّوسُّل إلى الترسُّل، جهانگشاىِ جوينی، چهارمقالۀ عَروضی، دُرَّة الأخبار، راحة الصُّدور، رسالۀ مناظرۀ گُل و مُل، روضة أولِی الألباب، روضة العقول، سِم۟ط العُلىٰ، سندبادنامه، عِقد العُلىٰ، فرائد السُّلوك، مرزبان‌نامه، مرصاد العباد، المُعجَم فی آثارِ ملوكِ العَجَم، المُعجَم فی معايير أشعار العَجَم، معيار الصّدق، مكارم أَخلاق، منشآتِ منتجب‌الدّينِ جوينی، منشآتِ عميدالدّين أَسعَد أَبزری، نامۀ تنسر، نسايم الأسحار، نصيحة الملوك يا تحفه، نَفثَة المصدور، وسائل الرّسائل .
وليكن از اين‌همه تقليدكُنَنده يكی را بنده نمی‌شناسد كه شيوۀ إِنشاىِ نويسندۀ كليله و دمنه را چنانكه بايد و شايد آموخته و هنرِ او را به كار برده باشد، و در همه جا آثارِ به خود بَستن مشهود است، إِلّا شايد در أَخلاقِ ناصریِ خواجه نصيرالدّينِ طوسی كه از حيثِ سَبكِ تَحرير نَزديك‌ترين كَس به نَصراللهِ مُنشی اوست، و در سَبكِ او آثارِ تصنّع و تقليد چندان نمايان نيست .»
( تَرجَمۀ کَلیله و دِمنه، إِنشایِ أَبوال۟مَعالی نَصراللهِ مُنشی، تَصحیح و توضیحِ: مُجتَبیٰ مینُویِ طِهرانی، چ: ۲۱، تِهران: مُؤَسَّسۀ اِنتِشاراتِ أَمیرکَبیر، ۱۳۸۱ هـ.ش.، ص "یب" و "یج").
۷. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۶۰؛ با دُرُست۟‌گَردانیِ یک لَغ۟زِشِ حُروف۟نِگاش۟تی.
۸. دَر مَتنِ چاپی، راء زَبَر دارَد؛ که بی‌گُمان لَغ۟زِشِ حُروف۟نِگاش۟تی است.
۹. دَر مَقالتی زیرِ نامِ اُمیدوار ( یک بحثِ لُغَوی به بَهانۀ بی۟تی از سَعدی) که دَر آینۀ پِژوهِش (ش ۱۶۰، صص ۱۳ ـ ۱۶) چاپ شُد.
۱۰. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۷۵، س ۵، و: ص ۷۷، س ۲۳ .
۱۱. دَر اینجا، به عقیدۀ مَن، مُصَحِّح باید «و مرجوُّ الصّلاح» را که رمزِ «صح» نیز داشته، به مَتن می‌آوَرده است.
از خوی۟هایِ شناختۀ بسیاری از رونویسگَرانِ قَدیم (و البتّه نَه همۀ ایشان) است که آنچه را دَر کِتابَتِ مَتن از قَلَم اُفتاده بود، با رمزِ «صح» دَر حاشیه می‌آوَردَند.
این مورد نیز عَلَی‌الظّاهِر از همین موارِد بوده است و جای داشته با توضیح و تَنبیه در هامِش، أَصلِ عبارَت به مَتن بُرده شَوَد؛ و ال۟عِلمُ عِندَ الله.
۱۲. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۷۸.
۱۳. دَر این باره، ـ از جُمله ـ یادداشتهایِ فاضِلانۀ دوستِ مَتن۟‌پِژوهِ دانِشوَرَم، اُستاد عَلیِ صَفَریِ آق۟‌قَلعه ـ وَفَّقَهُ اللهُ تَعَالَیٰ و أَج۟زَلَ لَهُ ال۟مَثوبَةَ وَ ال۟أَج۟رَـ، دیده شود دَر:
گُزارِشِ میراث (مجلّه)، دورۀ دوم، س ۲، ش ۱۷ و ۱۸، بَهمَن و اِسفَندِ ۱۳۸۶ هـ.ش.، ص ۱۲؛و: همان، دورۀ دوم، س ۴، ش ۳۵، مهر و آبانِ ۱۳۸۸ هـ.ش.، ص ۲۴.
۱۴. النِّعَم السَّوابِغ فی شَرحِ الکَلِم النَّوابِغ، سَعدالدّین التَّف۟تازانیّ، قامَ بتَصحیحِه: أَبوالسّعود أَفَندی، القاهِرَة: مَطبَعَة وادِی النّیل، ۱۲۸۶ و ۱۲۸۷هـ.ق.، ص ۷.
۱۵. النِّعَم السَّوابِغ فی شَرحِ الکَلِم النَّوابِغ (شرح کتابِ الکَلِمِ النَّوابِغ لأَبی‌القاسِم الزَّمَخ۟شَریّ)، سَعدالدّین التَّفتازانیّ، حَقَّقَهُ: جاک الأسود، الدّار العِلمیَّة، ص ۱۳.
۱۶. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۶۰.
۱۷. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۷۸.
۱۸. حاشیۀ اُستاد لَمیر نیز بَر فِق۟رۀ یادشُده دیده شَوَد.
۱۹. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۷۸ و ۷۹.
۲۰. نگر: فَرهَنگِ بزُرگِ سُخَن، به‌سَرپَرَستیِ: دکتر حَسَنِ أَنوَری، چ: ۱، تِهران: اِنتِشاراتِ سُخَن، ۱۳۸۱ هـ.ش.، ۳ / ۲۱۲۲.
۲۱. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۳۶۹ و ۳۷۰.
۲۲. نگَر: اللّهَجات العَرَبیَّة فِی القِراءاتِ القُرآنیَّة، الدّکتور عَبده الرّاجِحی، الإسکَندَریة: دار المَعرِفَة الجامِعیَّة،۱۹۹۶ م.، ص ۱۰۵ و ۱۰۶؛و ... .
۲۳. سَنج: اللّهَجات العَرَبیَّة فِی القِراءاتِ القُرآنیَّة، الدّکتور عَبده الرّاجِحی، الإسکَندَریة: دار المَعرِفَة الجامِعیَّة،۱۹۹۶ م.، صص ۹۷ ـ ۱۰۸.
۲۴. نِسبَتِ این رِساله به خواجۀ طوسی ـ قُدِّسَ سِرُّه ـ، بسیار ضَعیف، بَل بظاهِر باطِل است.
راقِم ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه ـ، سالها پیش، دَر مَقالَتی که دَر مَجَلّۀ أَخلاقِ دَفتَرِ تَبلیغاتِ إِسلامیِ حوزۀ اِصفَهان (ش ۱) دَر بابِ هَمین رِساله قَلَمی کَرده است، در این باره بشَر۟ح۟ خامه فَرسوده؛ و دَر اینجا حاجَتی به تَکرار نیست؛ وَ ال۟عِلمُ عِن۟دَ الله.
۲۵. کِتاب آداب المُتَعَلِّمین، [المَنسوب إِلَی] الإِمام المُحَقِّق نَصیرالدّین الطّوسی (مُحَمَّد بن مُحَمَّد بن الحَسَن المَعروف بـ: ـالخواجه)، تَحقیق و توثیق: السَّیِّد مُحَمَّدرِضا الحُسَی۟نیّ الجَلالیّ، ط: ۱، شیراز: اِنتِشاراتِ کِتابخانۀ مَدرسۀ عِلمیّۀ إِمامِ عَصر ـ عَجَّلَ اللهُ تَعَالَیٰ فَرَجَه ـ، ۱۴۱۶ هـ.ق.، ص ۱۴۵، هامِش.
۲۶. نگر: مُعجَمُ القِراءاتِ القُرآنیَّة (مع مُقَدّمةٍ فی القِراءات و أَشهَرِ القُرّاء)، الدّکتور عَبدالعال سالِم مُکرَم ـ و ـ الدّکتور أَحمَد مُختار عُمَر، ط: ۲، الکُوَی۟ت: مَطبوعات جامعَةِ الکُوَی۟ت، ۱۴۰۸ هـ.ق.، ۸ / ۱۶۰.
۲۷. از جُمله دَر شِعرِ خواجۀ شیراز (که بسیار قَریبُ‌ال۟عَهد است به روزگارِ تَحریرِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه).
۲۸. بین = به این.
۲۹. فِردوسی.
۳۰. وَقتی از «شَمِّ زبانیِ» آقایِ لَمیر سُخَن می‌گویم، یکی از بایسته‌تَرین "أَه۟لیَّت‌"هایِ یک مُصَحِّحِ مُتونِ قَدیم را فَرا یاد می‌آوَرَم.
مُصَحِّح با «مَتن» سَر و کار دارَد و «مَتن» پَدیده‌ای زبانی است. پَس آگاهی از «زبان» و حَسّاسیَّت به آن، از لوازمِ ناگُزیرِ اِشتِغال به تَصحیحِ مُتون است.
این نُکتۀ بسیار بسیار ساده را بسیاری دَرنمی‌یابَند و می‌پندارَند آگاهی و حَسّاسیَّتِ زبانی بَرایِ کَسانی ضَرورَست که به تَصحیحِ "متونِ أَدَبی"یِ مُصطَلَح اشتغال دارَند. اینان غافِلَند که مَتن هَرچه باشَد، تاریخی، فَلسَفی، طِبّی، ...، به هَر روی۟، پَدیده‌ای زَبانی است و مُهِم۟‌تر این که چون دَر بِستَرِ تاریخِ زَبان و زَبانِ تاریخی زاده شُده است، مواجهه با آن بناگُزیر بَصیرَتی می‌طَلَبَد که دَر هَمَگان نیست و دَر گروِ دانِش و آزمودگی است.
پُر دور نیُفتیم. ... آقایِ لَمیر، مُصَحِّحی است که به "زَبانِ" مَتن و هُویَّتِ واژگان و تَطَوُّراتِ تاریخیِ زَبان که دَر مَتن بازتافته است، اِلتِفاتی سَزایَنده دارَد و نمودهایِ این اِلتِفات و اِهتِمام را دَر جای۟‌جایِ پیشگُفتار و حَواشیِ پِژوهِشیانه‌اش تَوان دید.
نمونه را، بَسَنده است جویَندگان به حاشیه‌ای که بَر واژۀ بظاهر پیشِ‌پااُفتادۀ «الخَجالة» (ص ۱۳۹ ح ۴ ) نوشته است، بنگَرَند تا نمودی از رویکَردِ زبان‌آگاهانه و واژه‌اندیشانۀ مُصَحِّحِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه بَر ایشان پَدیدار گَردَد.
به گُمانِ مَن، شیوۀ ریز۟بینانه و سَنجِشگَرانۀ اُستاد لَمیر و نوعِ تَحشیه و تَحقیقِ ایشان دَر چاپِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه، بایَد سَرمَشقِ هَمۀ کَسانی قَرار گیرَد که تَرجَمه‌هایِ گُذَشتگان را از مُتون اِنتِشار می‌دِهَند.
از بَرایِ نمونه‌هائی دیگَر از تَحلیلِ زبانی و لُغَوی و ساختاریِ مَتنِ تَرجَمۀ جُرجانی بَر دَستِ اُستاد لَمیر و آشنائیِ بیشتر با نُکته‌بینی‌هایِ طابِعِ مِفضالِ کِتاب الأَخلاقِ النَّصیریَّه، نگَر: ص ۸۷، ح ۱؛و: ص ۹۴، ح ۵ و ۶؛و: ص ۱۱۵، ح ۱.
۳۱. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۱۶۱.
۳۲. سَنج: وَفَيات الأَعيان وَ أَنباء أَبناءِ الزَّمان، ابن خَلِّكان، تَحقيق: إِحسان عَبّاس، بَی۟روت: دارالثَّقافة، ۱ / ۵۳ و ۵۴.
۳۳. چ مینُوی ـ حَیدَری، ص ۴۸.
سه شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۳:۵۵