﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا اتَّقُوا اللَهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾ ( أحزاب ، 70 )
استاد محمّدرضا حَکیمی از مُحترمانِ روزگارِ ماست ؛ مردی بسیاردان و دلسوز و کوشا و سخت مشتاقِ معرّفیِ حقیقتِ إسلام و فَرّ و فرهنگِ آن به نَسلهائی که در این سالهایِ خَزانی از شناختِ راستینِ دینِ حقیقی و حقیقتِ دینی مَحروم و مَحجوب مانده اند .
کارنامۀ مُجاهَداتِ فرهنگی و دینیِ استاد ، پُر برگ و بار است ، و همواره دیدگانِ کنجکاو و ذهنهایِ جست و جوگرِ فراوانی را به خود معطوف داشته و بِحَق آفرینْ خوانی ها در پیْ آورده است .
در این کارنامه ،ارزشها و درخششها و بلندیها و ارجمندیهایِ بسیار هست ، و البتّه گاه نِقاطِ ضعفِ چشمگیر هم .
یکی از این نِقاطِ ضعف که در مکتوباتِ سالهایِ أخیرِ استاد ، به ویژه در پاره ای از « تفکیکیّاتِ » ایشان ، خودنمائی می کند ، تَن دادن به مُبالَغات و إغراقهایِ ناپذیرفتنی در مقامِ تَحسین و تَقبیح ومَدح و ذَمّ و تَصویب و تَخطِئَه است. هرچند که بعضِ ناقدان پیش از این هم در این باره هُشدار داده اند ، به عِلَلی که بر من معلوم نیست ، گویا هُشدارهاشان چَندان مَسموع و مَلحوظ نیفتاده ، و ای بسا بتوان گفت که این نقطۀ ضعف ، در آثارِ استاد حکیمی ، رو به قُوَّت دارد !!
نمونه را ، ایشان در کتابِ إیمانِ فیلسوفان ( چ : 1 ، قم : انتشاراتِ دلیلِ ما ،1392 هـ . ش . ، ص 45 ) یک جا می گویند :
« ...کتابِ شرایعِ محقّقِ حِلّی ... به زبانِ روسی و فرانسه ترجمه گشت ، و در تدوینِ حقوقِ اروپا از این کتاب و أمثالِ آن ، از کتبِ فقه و حقوقِ إسلامی ، استفاده هایِ سرشار شده است . » .
بسیار طبیعی است که خواننده انتظار داشته باشد استاد حکیمی ، یا خود شواهدِ این «استفاده هایِ سرشار» را در فهرستی بُلَندبالا به دست دهند ، و یا او را به فُلان تَکنِگاریِ ویژه پِژوهانه که چُنین مهمّی را پایَندان شده باشد ، إِرجاع فرمایند . هیچیک از این دو انتظار برآورده نمی شود ؛ و مُدَّعائی بزرگ که شاید چَندین پایان نامۀ دانشگاهیِ واقعی ( نه کما هو المرسوم ! ) باید دُرُستیِ آن را نشان دِهَد ، به همین آسانی به ذهنِ خواننده پَرتاب می شود و ... .
باز در همان کتاب ( ص 45 ) بیان می دارند که به قولِ « بعضی از استادانِ تاریخ » ، وقتی دوازده سیزده قرن پیش ، در نیشابور ، ازبرایِ کتابتِ حدیثِ سِلسِلة الذَّهَب «12000»قَلَمدان بیرون آمد تا آن حدیث را کتابت کند ، « درسراسرِ اروپا 12 نفر نبودند که نوشتن بدانند !! » .
نه تنها آن« بعضی از استادانِ تاریخ » را معرّفی نمی فرمایند ، در مقامِ دفعِ دخلِ مُقَدَّر توضیح نمی دِهَند که چگونه می توان باور داشت که تنها در میانِ کشیشان و راهِبانِ نه چَندان اندکشمارِ آن بِلاد ، لاأقل بیست نفر نباشند که برایِ فعّالیّتهایِ کلیسائی هم که شده ، کوره سوادی داشته بوده باشند و...؟! آیا همۀ آباءِ کلیسا بیسواد و ناخوانا و نانبیسا بوده اند؟! پس استکتاب و استنساخِ این همه متونِ کلیسائی را که تا روزگارِ ما بر جای مانده است چه کسی به انجام می رسانیده؟!....
این هر دو نمونه را از یک صفحۀ یک کتابِ استاد آوردم ؛ و آنچه مایۀ تنگدلی است ، فزونی یافتنِ چُنین رویکرد و اِتِّجاهی است در آثارِ أخیرِ استاد.
استاد حکیمی در همین کتابِ إیمانِ فیلسوفان ( ص79 ) گفته اند ـ و چه درست گفته اند ـ که « چه ضرورتی دارد که إنسان از مباحثی که [ در آنها ] وارد نیست و أهلِ آن نیست ، سخن بگوید ؟! ».
استاد محمّدرضا حَکیمی از مُحترمانِ روزگارِ ماست ؛ مردی بسیاردان و دلسوز و کوشا و سخت مشتاقِ معرّفیِ حقیقتِ إسلام و فَرّ و فرهنگِ آن به نَسلهائی که در این سالهایِ خَزانی از شناختِ راستینِ دینِ حقیقی و حقیقتِ دینی مَحروم و مَحجوب مانده اند .
کارنامۀ مُجاهَداتِ فرهنگی و دینیِ استاد ، پُر برگ و بار است ، و همواره دیدگانِ کنجکاو و ذهنهایِ جست و جوگرِ فراوانی را به خود معطوف داشته و بِحَق آفرینْ خوانی ها در پیْ آورده است .
در این کارنامه ،ارزشها و درخششها و بلندیها و ارجمندیهایِ بسیار هست ، و البتّه گاه نِقاطِ ضعفِ چشمگیر هم .
یکی از این نِقاطِ ضعف که در مکتوباتِ سالهایِ أخیرِ استاد ، به ویژه در پاره ای از « تفکیکیّاتِ » ایشان ، خودنمائی می کند ، تَن دادن به مُبالَغات و إغراقهایِ ناپذیرفتنی در مقامِ تَحسین و تَقبیح ومَدح و ذَمّ و تَصویب و تَخطِئَه است. هرچند که بعضِ ناقدان پیش از این هم در این باره هُشدار داده اند ، به عِلَلی که بر من معلوم نیست ، گویا هُشدارهاشان چَندان مَسموع و مَلحوظ نیفتاده ، و ای بسا بتوان گفت که این نقطۀ ضعف ، در آثارِ استاد حکیمی ، رو به قُوَّت دارد !!
نمونه را ، ایشان در کتابِ إیمانِ فیلسوفان ( چ : 1 ، قم : انتشاراتِ دلیلِ ما ،1392 هـ . ش . ، ص 45 ) یک جا می گویند :
« ...کتابِ شرایعِ محقّقِ حِلّی ... به زبانِ روسی و فرانسه ترجمه گشت ، و در تدوینِ حقوقِ اروپا از این کتاب و أمثالِ آن ، از کتبِ فقه و حقوقِ إسلامی ، استفاده هایِ سرشار شده است . » .
بسیار طبیعی است که خواننده انتظار داشته باشد استاد حکیمی ، یا خود شواهدِ این «استفاده هایِ سرشار» را در فهرستی بُلَندبالا به دست دهند ، و یا او را به فُلان تَکنِگاریِ ویژه پِژوهانه که چُنین مهمّی را پایَندان شده باشد ، إِرجاع فرمایند . هیچیک از این دو انتظار برآورده نمی شود ؛ و مُدَّعائی بزرگ که شاید چَندین پایان نامۀ دانشگاهیِ واقعی ( نه کما هو المرسوم ! ) باید دُرُستیِ آن را نشان دِهَد ، به همین آسانی به ذهنِ خواننده پَرتاب می شود و ... .
باز در همان کتاب ( ص 45 ) بیان می دارند که به قولِ « بعضی از استادانِ تاریخ » ، وقتی دوازده سیزده قرن پیش ، در نیشابور ، ازبرایِ کتابتِ حدیثِ سِلسِلة الذَّهَب «12000»قَلَمدان بیرون آمد تا آن حدیث را کتابت کند ، « درسراسرِ اروپا 12 نفر نبودند که نوشتن بدانند !! » .
نه تنها آن« بعضی از استادانِ تاریخ » را معرّفی نمی فرمایند ، در مقامِ دفعِ دخلِ مُقَدَّر توضیح نمی دِهَند که چگونه می توان باور داشت که تنها در میانِ کشیشان و راهِبانِ نه چَندان اندکشمارِ آن بِلاد ، لاأقل بیست نفر نباشند که برایِ فعّالیّتهایِ کلیسائی هم که شده ، کوره سوادی داشته بوده باشند و...؟! آیا همۀ آباءِ کلیسا بیسواد و ناخوانا و نانبیسا بوده اند؟! پس استکتاب و استنساخِ این همه متونِ کلیسائی را که تا روزگارِ ما بر جای مانده است چه کسی به انجام می رسانیده؟!....
این هر دو نمونه را از یک صفحۀ یک کتابِ استاد آوردم ؛ و آنچه مایۀ تنگدلی است ، فزونی یافتنِ چُنین رویکرد و اِتِّجاهی است در آثارِ أخیرِ استاد.
استاد حکیمی در همین کتابِ إیمانِ فیلسوفان ( ص79 ) گفته اند ـ و چه درست گفته اند ـ که « چه ضرورتی دارد که إنسان از مباحثی که [ در آنها ] وارد نیست و أهلِ آن نیست ، سخن بگوید ؟! ».
و اللهُ مِن وَراءِ القَصد .
دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۳۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
از اینکه از این دریچه، راهی گشوده اید به روی اصحاب فضای مجازی بسیار سپاسگزارم. کاش بیاید روزی که همه معاریف اقلیم قلم، یک خانه مجازی داشته باشند که دسترس پذیری بدانها، این قدر رویایی ننماید.