
أوضاعِ تَرجَمه، در ایران، سالهاست که خوب نیست؛ و أوضاعِ تَرجَمۀ عَرَبی به فارسی، ناخوب۟تَر؛ و به طورِ أَخَص، نازک۟کاریهایِ لازِم در تَرجَمۀ مُتونِ کهنِ عَرَبی، در غالِبِ مَوارِد، موردِ اِعتِنا و اِهتِمامِ بسیاری از مُتَرجِمان نیست.
بَرایِ تَرجَمۀ مُتونِ کهنِ عَرَبی به فارسی، بایَد مُتَرجِمی یافت که:
أَوَّلًا، در موضوعِ مَتنی که تَرجَمه میکُنَد، آگاهیِ کافی، بَل تَخَصُّص داشته باشَد.
ثانیًا، زبانِ مَبدأ (عَرَبی) و زبانِ مَقصَد (فارسی) را نیک بدانَد و عَلَیالخُصوص هَم خَصائِصِ عَرَبیِ قَدیم و زبانِ مَتنهایِ تُراثی را بشناسَد و هَم ویژگیهایِ فارسیِ فَخیمِ فاخِری را که درخورِ بَرگَردانِ چُنین مَتنها باشَد.
ثالِثًا، از ذائقۀ أَدَبی و ذوقِ فَرهیخته بَرخوردار باشَد؛ یَعنی ذوقِ طَبیعیاش بَر أَثَرِ مُطالَعَۀ مُستَمِرّ و مُمتَدّ و مُمارَسَت در کار با مُتونِ أَدَبیِ قَدیم و جَدید تربیَت شُده باشَد و جایِ هر سُخَن و مَقامِ هر نُکته را بشناسَد.
رابِعًا، قُوَّتِ قَلَم۟گَردانی داشته باشَد و در کاربَستِ أَسالیبِ بَیان و إِجرایِ کَلام به مُق۟تَضایِ حال و مَقام چیرهدَست باشَد.
اینها همه "بایَد"ها و بایستههاست؛ لیک چُنین مُتَرجِمِ قابِلِ عامِل، بَل۟ دُرِّ یَتیم و گوهَرِ بیهَمتا را که گاه از کِبریتِ أَح۟مَر نایاب۟تَر است، از کُجا بایَد یافت؟
شادروان مُهَندِس مَهدیِ بازَرگان ـ رِض۟وانُ اللهِ تَعالیٰ عَلَی۟ه ـ میگُفت:
«در مملکتِ قَحطالرِّجال، هَمیشه أوَّل۟ مُشکِلی که در بَرابَرِ هَر آرزو یا بَرنامه قَد عَلَم میکُنَد، مسألۀ پیداکَردَنِ آدَم است.» 1
روحِ ملّتها، آندره زیگفرید، تَرجَمۀ: أَحمَدِ آرام، [با مُقَدّمه و تَذییلِ: مَهدیِ بازَرگان]، چ: 2، تهران: شرکَتِ سِهامیِ اِنتِشار، 1392 هـ.ش.، ص 4 (مُقَدّمه).
مَن البتّه اُمیدوارَم در ما نَحنُ فیه، قَضیّه بدین بُغرَنجی نَباشَد و هَرگز جَسارَت نَمیکُنَم و نَمیگویَم که در ایران از بَرایِ تَرجَمۀ مُتونِ کهنِ عَرَبی، قَحطالرِّجال است. حَقیقَةً هَم نیست 2
میپَذیرم که بَعضِ نَوادِرِ موجود، با هَمۀ أَهلیَّت، هیچ حال و حوصَلهای برایِ صَرفِ وَقتِ کافی در این عرصۀ کَمآبونان نَدارَند؛ یا از بُن، به کارهایِ دیگر سَرگَرم اند.
به یادِ جُملهای از مَرحومِ شیخ سُلَیمان ظاهِرِ عامِلی ـ طابَ ثَراه ـ اُفتادَم که البَتّه در موضوعی دیگر، ـ گویا ـ مَرقوم فَرموده بود: «... لِأَنَّهُ یَتَوَقَّفُ عَلَی ال۟مال الَّذی هُوَ روحُ کُلِّ الأَعمال»!!!
به یادِ جُملهای از مَرحومِ شیخ سُلَیمان ظاهِرِ عامِلی ـ طابَ ثَراه ـ اُفتادَم که البَتّه در موضوعی دیگر، ـ گویا ـ مَرقوم فَرموده بود: «... لِأَنَّهُ یَتَوَقَّفُ عَلَی ال۟مال الَّذی هُوَ روحُ کُلِّ الأَعمال»!!!
میتَوان واقع۟بینانهتَر عَمَل کَرد و گُفت:
هَرچَند غالِبِ مُتَرجِمانِ موجود به حَدِّ نِصابِ این قابلیَّتها آراسته نیستند ـ و مَن۟بَنده خود یکی از این جَماعَتِ "نَواقِصال۟حُظوظ"! ام ـ،
از یک سو، کَسانی که به تَرجَمۀ مُتونِ کهنِ عَرَبی به فارسی میپَردازَند، بایَد این مَعانی و مَقاصِد را که گُذَشت، نُص۟بُال۟عَی۟ن قَرار دِهَند و بکوشَند تا در این أَبواب تَواناتَر شَوَند.
از دیگَر سو، مُتَرجِمان را بَر بُنیادِ هَمین مَعانی و مَقاصِد بایَد مِحَک زَد و اختیار کَرد.
آری؛ با تأکیدِ پیوسته بر این مَعانی و مَقاصِد و نُص۟بُال۟عَی۟ن قراردادَنِ این مِعیارها در نَقد و ...، نَرم نَرم میتَوان از چگونگیِ فاجعهبارِ کُنونی فاصِله گرفت.
در این میان، بویژه "نَقد" را جِدّی بایَد گرفت؛ هرچَند که "نَقد"، و بخُصوص "نَقدِ تَرجَمه"، کاریست دُشوار و فَرسایَنده و البتّه نامَأ۟جور و دُشمن۟تَراش!
- روحِ ملّتها، آندره زیگفرید، تَرجَمۀ: أَحمَدِ آرام، [با مُقَدّمه و تَذییلِ: مَهدیِ بازَرگان]، چ: 2، تهران: شرکَتِ سِهامیِ اِنتِشار، 1392 هـ.ش.، ص 4 (مُقَدّمه).
- میپَذیرم که بَعضِ نَوادِرِ موجود، با هَمۀ أَهلیَّت، هیچ حال و حوصَلهای برایِ صَرفِ وَقتِ کافی در این عرصۀ کَمآبونان نَدارَند؛ یا از بُن، به کارهایِ دیگر سَرگَرم اند.
به یادِ جُملهای از مَرحومِ شیخ سُلَیمان ظاهِرِ عامِلی ـ طابَ ثَراه ـ اُفتادَم که البَتّه در موضوعی دیگر، ـ گویا ـ مَرقوم فَرموده بود: «... لِأَنَّهُ یَتَوَقَّفُ عَلَی ال۟مال الَّذی هُوَ روحُ کُلِّ الأَعمال»!!!
دوشنبه ۵ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱:۲۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .