اُستادِ مُعَظَّم آقایِ دکتر مُحَمَّدرِضا شَفیعیِ کَدکَنی ـ أَدَامَ اللهُ عُلُوَّه! ـ دَر مَقالَتی مَرقوم داشتهاند:
«أَخیرًا یکی از هَمشَهریهایِ بَنده آمده بود که میخواهَم "شَدُّالإِزار" را تَصحیح کُنَم، شُما که در تهران هَستید ناشِرِ آبرومَندی برایِ آن پیدا کُنید. گُفتم: شُما چاپِ عَلّامۀ قَزوینی را دیدهاید؟ گُفت: نُسخهای که مَن برایِ تَصحیح از آن اِستِفاده میکُنَم پَنج سال قَدیمتر است؛ عَلّامۀ قَزوینی آن را ندیده است. گُفتم: شُما در چه رِشتهای تَحصیل کردهاید؟ گُفت: فوقِدیپلُمِ هُتِل۟داری گرفتهام. گُفتم: زبان و أَدَبیّاتِ عَرَب را کُجا آموختهاید؟ گُفت: دَر دَبیرستان، مُعَلِّمِ خوبی داشتیم و به مَن هَمیشه نُمرۀ چهارده۟ میداد، و هیچوقت از عَرَبی تَجدید نیاوردم، بجُز سه بار!
به این هَمشَهری گُفتَم: چه چیزی شُما را به رقابَت با عَلّامۀ قَزوینی بَرانگیخته است؟ گُفت: نُسخهای که پَنج سال از نُسخۀ أَساسِ قَزوینی قَدیمتر است و بَرادَرَم CD [یِ] آن را از تُرکیّه برایَم آورده است.
شُما فِکر میکُنید چَند دَرصَدِ مُتونی که این روزها در جُمهوریِ إِسلامی چاپ و نَشر میشود، از جنسِ هَمین تَصحیحهاست؟ أَغلَب به صِرفِ این که نُسخهای کهنتر از نُسخۀ أَساسِ کارِ عَلّامۀ قَزوینی به دَست آوردهاند، خود را أَحَقِّ ازو میدانَند و مُقَدَّم بَر او. و أَغلَب این کارها را میسپارند به دَستِ دانِشجویانی از خودشان بیمایهتَر و بَعد به کمکِ CDهایِ آمادهشُده در یک ساعَت تَمامِ أَحادیث و مَأثورات و أَمثال و حِکَم و شعرهایِ فارسی و عَرَبیِ آن را تَخریج میکُنَند، بی آن که مَعنیِ یک جُمله از آنها را بدانَند، و با هَمین گونه "تَحقیقات" دانِشیار و اُستاد میشوند. ... .»
( بُخارا ـ مَجَلّه ـ، مُرداد و شَهریوَرِ 1396 هـ. ش.، ش119، ص 15 و 16؛ تأکید از ماست).
مینویسَم:
کُدام دیدهوَری است که نَدانَد مَعَالأَسَف عُمقِ فاجِعه دَر هَمین حُدود است که اُستاد دکتر شَفیعی فَرمودهاند و حِکایَتِ مُض۟حِک و مُب۟کیِ این حَضَراتِ «چاپَندگانِ تُراث» در عَصرِ دیجیتال، گوشهای است از اِبتِذالی که در کار و بارِ عِلم و عَمَل موج میزَنَد؟!
این۟هَمه البتّه از "نَتایجِ سَحَر" است، و اَندَک اَندَک، با دَمیدَنِ صُب۟حِ نَکبَتِ "توسِعۀ بُل۟هَوَسانۀ نَفتی"، مَعلوم۟تَرمان خواهَد شُد که چه کِش۟تهایم و چه خواهیم دُرود!
چَندی پیش یکی از «چاپَندگانِ تُراث» قَصد داشت الإیضاحِ مَنسوب به فَضل بنِ شاذان را تَجدیدِ تَصحیح کُنَد. انگیزۀ او که حَتّیٰ أَهلیَّتِ روخوانیِ صَحیحِ حواشیِ مَبسوطِ مُحَدِّثِ اُرمَوی را بَر کتابِ یادشُده نَداشت، در این إِقدام، جُز این نَبود که بَر نُسخهای دَست یافته که مُحَدِّثِ اُرمَوی آن را در اختیار نداشته است. این چاپَندۀ مُحتَرَم! حَتّیٰ نُسخۀ خود را با چاپِ مَرحومِ اُستاد مُحَدِّث مُقابله نَکَرده بود تا بدانَد که "آیا هیچ اِمتیازِ مُهِمّی در نُسخۀ او هَست یا نه؟".
چاپَندۀ مُحتَرَمِ دیگری که به تَصحیح و تَألیف و تَرجَمه در حوزۀ مُطالَعاتِ إِسلامی بسیار حَریص است!، عَکسِ نُسخۀ مَتنی هزارساله را که در حالِ تَشَرُّف به تَصحیحِ مُشارٌإِلَیه بود!!، نشانم میداد و از کَلِمَۀ غَریبَۀ نامَقروئی که در آن یافته بود، پُرسِش میفَرمود! خِدمَتشان عَرض کَردَم: عِبارَتی که پیشِ رویِ شُماست، از قُرآنِ کَریم است؛ و کَلِمهای که میخواهید بخوانید، «لَيَسْجُنُنَّهُ» است! «ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْاٰيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِينٍ». ... قُرآنخواندَن را که چه عَرض کُنَم؟! ... پیشکَش! ...، أَمّا اگر آقایِ دکتر، پیش از اِشتِغال به تَصحیحِ چُنان مَتنهایِ کُهَن، یک۟بار ـ از سَرِ ذَرّهپَروَری هَم که شُده! ـ بَعضِ کُتُبِ رایِجِ صَرف و نَحو را از نَظَرِ کیمیاأَثَرشان گُذرانیده بودند، حَتمًا با «لَيَسْجُنُنَّهُ» سابقۀ مَعرِفَتی میداشتَند!!! ... ... حَتمًا! ... .
چاپَندۀ مُحتَرَمِ دیگر! در تَصحیحِ مَتنی مُهِم و آگَنده از حَواشیِ تَخریجی، سیاهۀ مُشَخَّصاتِ مَنابعِ موردِ إِرجاع و اِستفادۀ خود را نیاورده بود. وَقتی به او گُفتند که چُنین فِهرِستی لازِم است تا مَثَلًا بدانیم إِرجاعِ شُما به کُدام تَصحیحِ کتابِ کافی یا مُسنَدِ أَحمَد است، فَرمود: خی۟ر! هیچ لُزومی نَدارَد! هَمۀ مَنابع در "کامپیوتر"!!! هَست و فهرست۟کَردَنَش لازِم نیست!
هَمین مَردِ چیزفَه۟مِ بسیار شَریف و مُتَدَیِّن! کتابِ أَدَبیِ عَرَبیِ مُهِمّی را از رویِ نُسخهای مَض۟بوط و مَش۟کول، مَثَلًا تَحقیق کَرد. ... یعنی چه کَرد؟ ... یَعنی نُسخه را به مُعاضَدَتِ یک حُروف۟نگارِ تیزدَست، از شَکل و إِعراب عُریان کَرد، و چاپید! ... وَقتی به او گُفتَند: حِفظِ آن شَکل و إِعرابِ موجود، برایِ چُنین نَثر و مَتنی مَصنوع و پیچیده، لازِم بود، فَرمود: ... اینها مالِ بیسَوادهاست!
آقایِ باسَوادِ دیگری ـ که او هَم آیَتی است از تَعَهُّد و شَرافَت! ـ میشناسَم که فارسی، زبانِ مادَریاش نیست، و در آموختَنِ آن هَم پُر کوشِشی نَفَرموده، موزونیَّتِ شِعر را هَم تَشخیص نمیکُنَد، ولی با حِرص و وَلَعِ بسیار به چاپیدنِ مُتونِ عَرَبی و فارسی اِشتِغال دارَد، در حالی که از روخوانیِ دُرُستِ آنها هَم عاجِز است!، و شِعرها را نیز مُوافِقِ طَبعِ خویش، ناموزون میفَرمایَد!!
مَن۟بَنده که ـ مانَندِ هَمۀ أَصاغِرِ طُلّاب ـ در خواندَن و فَهم۟کَردَنِ کَثیری از عِباراتِ قُدَما میلَنگَم، گَه۟گاه مُصَدِّعِ أوقاتِ شَریفِ بَرخی از چُنین «چاپَندگانِ» عالیٖجاه شُده و خواهِش کردهام فُلان عِبارَتِ مَتنی را که به "تَصحیح و تَعلیق و تَقدیمِ" ایشان سَرفَراز گردیده است، بَرایَم گِرِه۟گُشایی فَرمایَند! ... بوُضوح میبینَم که بسیاری از این آقایان، از اِهتِمامِ عالِمانه و روشَنگَرانه بدین أُمورِ البَتّه جُزئی! عاجِز اند؛ و عَجَب۟تَر این که فَهمِ دَقیقِ مَتن را در حیطۀ مَسؤولیَّتهایِ خَطیرِ شَخصِ شَخیص و نَفسِ نَفیسِ خود به شُمار نمیآوَرَند!! ... بَل۟ این طالِبِ قَلیلال۟بِضاعَۀ کَثیرالإِضاعَه را ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه! ـ، بتَص۟ریح و تَل۟ویح، از بابَتِ چُنین "گیردادَن"ها (به تَعبیرِ خودشان!) مَلامَت میفَرمایَند و به "صِراطِ مُستَقیمِ تَحقیق" ـ که هَمانا خوضِ بول۟دوزِروار! در تودههایِ تُراثِ مَخطوط و مَطبوعِ سَلَف باشَد!!! ـ دَلالَت میکُنَند!
قَصدِ مَن، هَرگز جَسارَت به مَقامِ شامِخِ عِلمیِ این أَعلامِ عالیٖمِق۟دار ـ که بَعضًا خود راهنمایِ پایان۟نامههایِ حوزَوی و دانِشگاهیِ مُتَعَدِّد و "مَرجعِ تَحقیقِ" شُماری از مُشتَغِلین به تَحصیلاتِ عالیه اند (و دَر هَنگامۀ تِجارَتِ رابِحۀ راجِعه بدین صِناعَتِ پُرشَرافَت، بغایَت چَربدَست اند)! ـ نیست؛ ... و مَباد!
تَنها میخواهَم عَرض کُنَم که:
ما، أَعنِی: أَبجَد۟خوانانی چون مُخ۟لِص، به چه فَلاکَتی دُچاریم که میخواهیم با خوان۟دَن و فَراگِرِفتَنِ چاپ۟کَردههایِ چُنین نورچشمیهایِ دوران و نُخبگانِ عَزیزکَردۀ حوزه و دانِشگاه، چیزَکی بیاموزیم و کورهسَوادی به چَنگ آریم؛ ... وَ إِلَی اللهِ المُشتَکیٰ!
(این "داستانِ پُرآبِ چشم" إِدامه دارَد ـ إِن۟ شاءَ اللهُ الرَّح۟مٰن!).
«أَخیرًا یکی از هَمشَهریهایِ بَنده آمده بود که میخواهَم "شَدُّالإِزار" را تَصحیح کُنَم، شُما که در تهران هَستید ناشِرِ آبرومَندی برایِ آن پیدا کُنید. گُفتم: شُما چاپِ عَلّامۀ قَزوینی را دیدهاید؟ گُفت: نُسخهای که مَن برایِ تَصحیح از آن اِستِفاده میکُنَم پَنج سال قَدیمتر است؛ عَلّامۀ قَزوینی آن را ندیده است. گُفتم: شُما در چه رِشتهای تَحصیل کردهاید؟ گُفت: فوقِدیپلُمِ هُتِل۟داری گرفتهام. گُفتم: زبان و أَدَبیّاتِ عَرَب را کُجا آموختهاید؟ گُفت: دَر دَبیرستان، مُعَلِّمِ خوبی داشتیم و به مَن هَمیشه نُمرۀ چهارده۟ میداد، و هیچوقت از عَرَبی تَجدید نیاوردم، بجُز سه بار!
به این هَمشَهری گُفتَم: چه چیزی شُما را به رقابَت با عَلّامۀ قَزوینی بَرانگیخته است؟ گُفت: نُسخهای که پَنج سال از نُسخۀ أَساسِ قَزوینی قَدیمتر است و بَرادَرَم CD [یِ] آن را از تُرکیّه برایَم آورده است.
شُما فِکر میکُنید چَند دَرصَدِ مُتونی که این روزها در جُمهوریِ إِسلامی چاپ و نَشر میشود، از جنسِ هَمین تَصحیحهاست؟ أَغلَب به صِرفِ این که نُسخهای کهنتر از نُسخۀ أَساسِ کارِ عَلّامۀ قَزوینی به دَست آوردهاند، خود را أَحَقِّ ازو میدانَند و مُقَدَّم بَر او. و أَغلَب این کارها را میسپارند به دَستِ دانِشجویانی از خودشان بیمایهتَر و بَعد به کمکِ CDهایِ آمادهشُده در یک ساعَت تَمامِ أَحادیث و مَأثورات و أَمثال و حِکَم و شعرهایِ فارسی و عَرَبیِ آن را تَخریج میکُنَند، بی آن که مَعنیِ یک جُمله از آنها را بدانَند، و با هَمین گونه "تَحقیقات" دانِشیار و اُستاد میشوند. ... .»
( بُخارا ـ مَجَلّه ـ، مُرداد و شَهریوَرِ 1396 هـ. ش.، ش119، ص 15 و 16؛ تأکید از ماست).
مینویسَم:
کُدام دیدهوَری است که نَدانَد مَعَالأَسَف عُمقِ فاجِعه دَر هَمین حُدود است که اُستاد دکتر شَفیعی فَرمودهاند و حِکایَتِ مُض۟حِک و مُب۟کیِ این حَضَراتِ «چاپَندگانِ تُراث» در عَصرِ دیجیتال، گوشهای است از اِبتِذالی که در کار و بارِ عِلم و عَمَل موج میزَنَد؟!
این۟هَمه البتّه از "نَتایجِ سَحَر" است، و اَندَک اَندَک، با دَمیدَنِ صُب۟حِ نَکبَتِ "توسِعۀ بُل۟هَوَسانۀ نَفتی"، مَعلوم۟تَرمان خواهَد شُد که چه کِش۟تهایم و چه خواهیم دُرود!
چَندی پیش یکی از «چاپَندگانِ تُراث» قَصد داشت الإیضاحِ مَنسوب به فَضل بنِ شاذان را تَجدیدِ تَصحیح کُنَد. انگیزۀ او که حَتّیٰ أَهلیَّتِ روخوانیِ صَحیحِ حواشیِ مَبسوطِ مُحَدِّثِ اُرمَوی را بَر کتابِ یادشُده نَداشت، در این إِقدام، جُز این نَبود که بَر نُسخهای دَست یافته که مُحَدِّثِ اُرمَوی آن را در اختیار نداشته است. این چاپَندۀ مُحتَرَم! حَتّیٰ نُسخۀ خود را با چاپِ مَرحومِ اُستاد مُحَدِّث مُقابله نَکَرده بود تا بدانَد که "آیا هیچ اِمتیازِ مُهِمّی در نُسخۀ او هَست یا نه؟".
چاپَندۀ مُحتَرَمِ دیگری که به تَصحیح و تَألیف و تَرجَمه در حوزۀ مُطالَعاتِ إِسلامی بسیار حَریص است!، عَکسِ نُسخۀ مَتنی هزارساله را که در حالِ تَشَرُّف به تَصحیحِ مُشارٌإِلَیه بود!!، نشانم میداد و از کَلِمَۀ غَریبَۀ نامَقروئی که در آن یافته بود، پُرسِش میفَرمود! خِدمَتشان عَرض کَردَم: عِبارَتی که پیشِ رویِ شُماست، از قُرآنِ کَریم است؛ و کَلِمهای که میخواهید بخوانید، «لَيَسْجُنُنَّهُ» است! «ثُمَّ بَدَا لَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا رَأَوُا الْاٰيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّىٰ حِينٍ». ... قُرآنخواندَن را که چه عَرض کُنَم؟! ... پیشکَش! ...، أَمّا اگر آقایِ دکتر، پیش از اِشتِغال به تَصحیحِ چُنان مَتنهایِ کُهَن، یک۟بار ـ از سَرِ ذَرّهپَروَری هَم که شُده! ـ بَعضِ کُتُبِ رایِجِ صَرف و نَحو را از نَظَرِ کیمیاأَثَرشان گُذرانیده بودند، حَتمًا با «لَيَسْجُنُنَّهُ» سابقۀ مَعرِفَتی میداشتَند!!! ... ... حَتمًا! ... .
چاپَندۀ مُحتَرَمِ دیگر! در تَصحیحِ مَتنی مُهِم و آگَنده از حَواشیِ تَخریجی، سیاهۀ مُشَخَّصاتِ مَنابعِ موردِ إِرجاع و اِستفادۀ خود را نیاورده بود. وَقتی به او گُفتند که چُنین فِهرِستی لازِم است تا مَثَلًا بدانیم إِرجاعِ شُما به کُدام تَصحیحِ کتابِ کافی یا مُسنَدِ أَحمَد است، فَرمود: خی۟ر! هیچ لُزومی نَدارَد! هَمۀ مَنابع در "کامپیوتر"!!! هَست و فهرست۟کَردَنَش لازِم نیست!
هَمین مَردِ چیزفَه۟مِ بسیار شَریف و مُتَدَیِّن! کتابِ أَدَبیِ عَرَبیِ مُهِمّی را از رویِ نُسخهای مَض۟بوط و مَش۟کول، مَثَلًا تَحقیق کَرد. ... یعنی چه کَرد؟ ... یَعنی نُسخه را به مُعاضَدَتِ یک حُروف۟نگارِ تیزدَست، از شَکل و إِعراب عُریان کَرد، و چاپید! ... وَقتی به او گُفتَند: حِفظِ آن شَکل و إِعرابِ موجود، برایِ چُنین نَثر و مَتنی مَصنوع و پیچیده، لازِم بود، فَرمود: ... اینها مالِ بیسَوادهاست!
آقایِ باسَوادِ دیگری ـ که او هَم آیَتی است از تَعَهُّد و شَرافَت! ـ میشناسَم که فارسی، زبانِ مادَریاش نیست، و در آموختَنِ آن هَم پُر کوشِشی نَفَرموده، موزونیَّتِ شِعر را هَم تَشخیص نمیکُنَد، ولی با حِرص و وَلَعِ بسیار به چاپیدنِ مُتونِ عَرَبی و فارسی اِشتِغال دارَد، در حالی که از روخوانیِ دُرُستِ آنها هَم عاجِز است!، و شِعرها را نیز مُوافِقِ طَبعِ خویش، ناموزون میفَرمایَد!!
مَن۟بَنده که ـ مانَندِ هَمۀ أَصاغِرِ طُلّاب ـ در خواندَن و فَهم۟کَردَنِ کَثیری از عِباراتِ قُدَما میلَنگَم، گَه۟گاه مُصَدِّعِ أوقاتِ شَریفِ بَرخی از چُنین «چاپَندگانِ» عالیٖجاه شُده و خواهِش کردهام فُلان عِبارَتِ مَتنی را که به "تَصحیح و تَعلیق و تَقدیمِ" ایشان سَرفَراز گردیده است، بَرایَم گِرِه۟گُشایی فَرمایَند! ... بوُضوح میبینَم که بسیاری از این آقایان، از اِهتِمامِ عالِمانه و روشَنگَرانه بدین أُمورِ البَتّه جُزئی! عاجِز اند؛ و عَجَب۟تَر این که فَهمِ دَقیقِ مَتن را در حیطۀ مَسؤولیَّتهایِ خَطیرِ شَخصِ شَخیص و نَفسِ نَفیسِ خود به شُمار نمیآوَرَند!! ... بَل۟ این طالِبِ قَلیلال۟بِضاعَۀ کَثیرالإِضاعَه را ـ عَفَا اللهُ عَن۟ه! ـ، بتَص۟ریح و تَل۟ویح، از بابَتِ چُنین "گیردادَن"ها (به تَعبیرِ خودشان!) مَلامَت میفَرمایَند و به "صِراطِ مُستَقیمِ تَحقیق" ـ که هَمانا خوضِ بول۟دوزِروار! در تودههایِ تُراثِ مَخطوط و مَطبوعِ سَلَف باشَد!!! ـ دَلالَت میکُنَند!
قَصدِ مَن، هَرگز جَسارَت به مَقامِ شامِخِ عِلمیِ این أَعلامِ عالیٖمِق۟دار ـ که بَعضًا خود راهنمایِ پایان۟نامههایِ حوزَوی و دانِشگاهیِ مُتَعَدِّد و "مَرجعِ تَحقیقِ" شُماری از مُشتَغِلین به تَحصیلاتِ عالیه اند (و دَر هَنگامۀ تِجارَتِ رابِحۀ راجِعه بدین صِناعَتِ پُرشَرافَت، بغایَت چَربدَست اند)! ـ نیست؛ ... و مَباد!
تَنها میخواهَم عَرض کُنَم که:
ما، أَعنِی: أَبجَد۟خوانانی چون مُخ۟لِص، به چه فَلاکَتی دُچاریم که میخواهیم با خوان۟دَن و فَراگِرِفتَنِ چاپ۟کَردههایِ چُنین نورچشمیهایِ دوران و نُخبگانِ عَزیزکَردۀ حوزه و دانِشگاه، چیزَکی بیاموزیم و کورهسَوادی به چَنگ آریم؛ ... وَ إِلَی اللهِ المُشتَکیٰ!
(این "داستانِ پُرآبِ چشم" إِدامه دارَد ـ إِن۟ شاءَ اللهُ الرَّح۟مٰن!).
شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۰۶
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .