(إِشارَتی اَندَر فَوایِدِ مَعرِفَتِ "مِلَل و نِحَل")
دربارۀ فِرقۀ إِسماعیلیّه، بسیاربسیار نوشتهاند و بسیار خواندهایم؛ و البتّه شَک نیست که ناخواندهها و نادانِستهها و ناشُنودهها، هَنوز بسیارتر از بسیار است!
در گُزارشِ مَکتوبِ گُفتوشُنودی با حُجَّةالإِسلاموالمُسلِمین سَیِّد عَلیأَصغَرِ أَمینیِ سَبزواری که هَفتهنامۀ حَریمِ إِمام در پَروَندۀ ویژۀ آیةالله سَیِّد مُحَمَّدهادیِ میلانی ـ ره ـ انتِشار داده است، آقایِ أَمینی که هَماکنون از مُدَرِّسانِ سُطوحِ عالیِ حوزۀ عِلمیّۀ مَشهَد اند و رَسائِل و کِفایه تَدریس میکُنَند، گُفتهاند:
«آیت 1 الله میلانی به همه[یِ] مذاهبی که در محیطِ زندگیِ مسلمانان وجود داشت، تَوَجّه میکردند. به عنوانِ مِثال بینِ نیشابور و مشهد منطقهای 2 به نام دیزآباد هست که عِدّهای 3 بُزغالهپَرَست هستند و ریشهای از إِسماعیلیّه هستند و ارتشی بودند و در سالِ 1347 هم گزارشی خدمتِ آیت 4 الله میلانی از عقاید و تبلیغاتِ این گروه فرستادیم و ایشان دستور دادند که مباحثِ عقیدتیِ مُناسِب در آن محل برگزار کنید. ... »
( حَریمِ إِمام ـ هَفتهنامۀ آستانِ مُقَدَّسِ إِمام خُمینی "س" ـ، س 6، ش 279، پنجشنبه 12 مُرداد ماهِ 1396 [هـ.ش.]، ص 18 ـ از مُصاحبه با "حُجَّةالإِسلاموالمُسلِمین سَیِّد عَلیأَصغَرِ أَمینیِ سَبزواری").
مینویسم:
این پیوَندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلیّه، برایِ مُخلِص بکُلّی تازگی داشت. هَرچند عِبارَتِ قائِل، مُن۟دَمِج و مُج۟مَل است، و مَن۟بَنده بدُرُستی نمیتوانم دریافت که به نَظَرِ ایشان آن بُزغالهپَرَستی از ریشههایِ کیشِ إِسماعیلیّه بوده است، یا کارِ إِسماعیلیگَری در این ناحیه به بُزغالهپَرَستی کَشیده است، به هَر روی، پیوندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلی، آن هَم با شَواهِدی در عَصرِ حاضِر، و حُضورِ بُزغالهپَرَستانِ مَربوط با إِسماعیلیّه در اَرتِشِ ایران، نُکتهای است که از حیثِ مَعرِفَتِ ما به "مِلَل و نِحَل" و تاریخ و فَرهَنگِ ایران و إِسلام، بکُلّی بَدیع و تازهیاب مینمایَد.
جالِبِ تَوَجّه است که در هَمان مُصاحبه، قائِلِ مُحتَرَم، تَصریح میکُنَد که به دَستورِ مَرحومِ آیةاللهِ میلانی برایِ طُلّاب "مِلَل و نِحَل" تَدریس میکرده ولی در جلسهای به ایشان خاطرنشان نموده است که «ملل و نحل فایده[یِ] زیادی برایِ طُلّاب ندارد و ... بهتر است بَررسیِ أَدیان تدریس شود» و چون آن أَیّام با جَنگِ أَعراب و إِسرائیل مُصادِف بوده، قائِلِ مُحتَرَم، بَررَسیِ عَقایدِ یَهود را پیشنِهاد کرده است ( نگر: حَریمِ إِمام ـ هَفتهنامۀ آستانِ مُقَدَّسِ إِمام خُمینی "س" ـ، س 6، ش 279، پنجشنبه 12 مُرداد ماهِ 1396 [هـ.ش.]، ص 17 ـ از مُصاحبه با "حُجَّةالإِسلاموالمُسلِمین سَیِّد عَلیأَصغَرِ أَمینیِ سَبزواری").
خَیال میکُنَم دربارۀ ارزِشِ "مِلَل و نِحَل" قَدری کَم۟لُطفی کَردهاند. هَمین بَحثِ پیوندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلی، هرچه باشَد یا نَباشَد، به "مِلَل و نِحَل" مَربوط است. مَن۟بَنده که در این باره تَحقیقی نَکَرده و عُمری از پیوندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلی غافِل بوده و بکلّی از این اِطِّلاعِ تازهیاب حی۟رت۟زَدهام؛ ولی اگر کسی آمَد و گُفت: "آخِر کیشِ إِسماعیلی چه رَبطی به بُزغالهپَرَستی دارَد؟!" یا: "بُزغالهپَرَستی را از کُجایِ تَفَکُّرِ إِسماعیلی بدَر میتَوان کَشید؟!"، جایِ إِق۟ناع و إِسکاتِ او لابُد در هَمان مَباحِثِ مِلَل و نِحَل است. ... جِدّی عَرض میکُنَم! ... چرا میخَندید؟!
دربارۀ فِرقۀ إِسماعیلیّه، بسیاربسیار نوشتهاند و بسیار خواندهایم؛ و البتّه شَک نیست که ناخواندهها و نادانِستهها و ناشُنودهها، هَنوز بسیارتر از بسیار است!
در گُزارشِ مَکتوبِ گُفتوشُنودی با حُجَّةالإِسلاموالمُسلِمین سَیِّد عَلیأَصغَرِ أَمینیِ سَبزواری که هَفتهنامۀ حَریمِ إِمام در پَروَندۀ ویژۀ آیةالله سَیِّد مُحَمَّدهادیِ میلانی ـ ره ـ انتِشار داده است، آقایِ أَمینی که هَماکنون از مُدَرِّسانِ سُطوحِ عالیِ حوزۀ عِلمیّۀ مَشهَد اند و رَسائِل و کِفایه تَدریس میکُنَند، گُفتهاند:
«آیت 1
کذا بالتّاءِ المَمدودَة.
در مأخذِ چاپی: منطقه یا.
در مأخذِ چاپی: عده یا.
کذا بالتّاءِ المَمدودَة.
( حَریمِ إِمام ـ هَفتهنامۀ آستانِ مُقَدَّسِ إِمام خُمینی "س" ـ، س 6، ش 279، پنجشنبه 12 مُرداد ماهِ 1396 [هـ.ش.]، ص 18 ـ از مُصاحبه با "حُجَّةالإِسلاموالمُسلِمین سَیِّد عَلیأَصغَرِ أَمینیِ سَبزواری").
مینویسم:
این پیوَندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلیّه، برایِ مُخلِص بکُلّی تازگی داشت. هَرچند عِبارَتِ قائِل، مُن۟دَمِج و مُج۟مَل است، و مَن۟بَنده بدُرُستی نمیتوانم دریافت که به نَظَرِ ایشان آن بُزغالهپَرَستی از ریشههایِ کیشِ إِسماعیلیّه بوده است، یا کارِ إِسماعیلیگَری در این ناحیه به بُزغالهپَرَستی کَشیده است، به هَر روی، پیوندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلی، آن هَم با شَواهِدی در عَصرِ حاضِر، و حُضورِ بُزغالهپَرَستانِ مَربوط با إِسماعیلیّه در اَرتِشِ ایران، نُکتهای است که از حیثِ مَعرِفَتِ ما به "مِلَل و نِحَل" و تاریخ و فَرهَنگِ ایران و إِسلام، بکُلّی بَدیع و تازهیاب مینمایَد.
جالِبِ تَوَجّه است که در هَمان مُصاحبه، قائِلِ مُحتَرَم، تَصریح میکُنَد که به دَستورِ مَرحومِ آیةاللهِ میلانی برایِ طُلّاب "مِلَل و نِحَل" تَدریس میکرده ولی در جلسهای به ایشان خاطرنشان نموده است که «ملل و نحل فایده[یِ] زیادی برایِ طُلّاب ندارد و ... بهتر است بَررسیِ أَدیان تدریس شود» و چون آن أَیّام با جَنگِ أَعراب و إِسرائیل مُصادِف بوده، قائِلِ مُحتَرَم، بَررَسیِ عَقایدِ یَهود را پیشنِهاد کرده است ( نگر: حَریمِ إِمام ـ هَفتهنامۀ آستانِ مُقَدَّسِ إِمام خُمینی "س" ـ، س 6، ش 279، پنجشنبه 12 مُرداد ماهِ 1396 [هـ.ش.]، ص 17 ـ از مُصاحبه با "حُجَّةالإِسلاموالمُسلِمین سَیِّد عَلیأَصغَرِ أَمینیِ سَبزواری").
خَیال میکُنَم دربارۀ ارزِشِ "مِلَل و نِحَل" قَدری کَم۟لُطفی کَردهاند. هَمین بَحثِ پیوندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلی، هرچه باشَد یا نَباشَد، به "مِلَل و نِحَل" مَربوط است. مَن۟بَنده که در این باره تَحقیقی نَکَرده و عُمری از پیوندِ بُزغالهپَرَستی با کیشِ إِسماعیلی غافِل بوده و بکلّی از این اِطِّلاعِ تازهیاب حی۟رت۟زَدهام؛ ولی اگر کسی آمَد و گُفت: "آخِر کیشِ إِسماعیلی چه رَبطی به بُزغالهپَرَستی دارَد؟!" یا: "بُزغالهپَرَستی را از کُجایِ تَفَکُّرِ إِسماعیلی بدَر میتَوان کَشید؟!"، جایِ إِق۟ناع و إِسکاتِ او لابُد در هَمان مَباحِثِ مِلَل و نِحَل است. ... جِدّی عَرض میکُنَم! ... چرا میخَندید؟!
- کذا بالتّاءِ المَمدودَة.
- در مأخذِ چاپی: منطقه یا.
- در مأخذِ چاپی: عده یا.
- کذا بالتّاءِ المَمدودَة.
پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۸:۵۲
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
برفرض صحت این مسئله تصور من آنست که در در الموت (مقر حسن صباح؛که خود از پیروان این فرقه بوده) صخره های رفیعی وجود دارد. زمستانهای سرد و صخره های صاف و توبه شکن این منطقه که امکان فتح آنها برای ابوالبشر براحتی مهیا نیست، توسط بزهای کوهی براحتی میسر میگردد.
این حیوانات بخوبی میتوانند در این مناطق سردسیر و کوهستانی داوم بیاورند و با مقدار کمی آب و علف رفع ِ حاجت میکنند. این بزها برای بومیان این مناطق نمادی از استقامت و پایداری و دوام آوردن است.
پیشنهاد میکنم از آقای یوسف علیخانی (همشهری الموتی ما) در این مورد سئوال کنید. او پژوهشهای خوبی درمورد این منطقه داشته و قطعا در این مورد مطلع تر است