از قَدیم گُفتهاند: آدَمیزاده شیرِ خام خورده است و جائِزُال۟خَطاست. پَس بَر بَندۀ شَرمَنده حَرَجی نیست اگر اِعتِراف کُنَم که چَند ماه پیش، یَعنی دَقیقًا دَر روزِ سِوُمِ مِهرماهِ 1396 هـ.ش.، مِثلِ بَعضِ أَحیانِ دیگَر، پارهای از أَوقاتِ عَزیز را مَصروفِ تَماشایِ بَرنامۀ صُبحگاهیِ "حالا خورشید" از شبکۀ سِوُمِ سیما کَردهام. ... تَجَاوَزَ اللهُ عَن جَمیعِ ال۟غافِلین! ... چه دَردِسَرتان دِهَم؟! ... دَر آن بَرنامه، آقایِ رِضا رَشیدپور، بَرنامهگَردان و بَرنامهسازِ بنامِ «مَمالِکِ مَحروسه»، "راوی"یِ کتابِ نامیِ «دا» را میزبانی میکَرد و دَر مُعَرِّفیِ کِتابِ کَثیرال۟انتِشارِ «دا» که لابُد مَعروفِ حُضورتان هَست، آن را "پُرفُروش۟ترین و پُرتیراژتَرین کِتابِ ایران" مُعَرِّفی کَرد که طیِّ این سالها به چاپِ صَد و پَنجاه و چَندُم (؟) رَسیده است، ... إِلیٰ آخِرِ القَضایا.
این که «دا»، یا هَر کِتابِ دیگَر، "پُرفُروش۟ترین و پُرتیراژتَرین کِتابِ ایران" شُده باشَد، از چشماندازِ تاریخِ فَرهَنگِ مُعاصِرِ ایران ـ و بویژه تاریخِ نَشر ـ أَهَمّیَّتِ بسیار دارَد. لِهٰذا بی آنکه با «دا» خُردهحسابی داشته باشَم، یا سَری را که دَرد نمیکُنَد دَست۟مال ببَندَم، مَعروض میدارَم:
این لَقَبِ "پُرفُروش۟ترین و پُرتیراژتَرین کِتابِ ایران"، خواه مُستَلزِمِ اِفتِخاری باشَد و خواه نَه، گویا از آنِ کِتابِ «دا» نیست؛ و اِحتِمال میدِهِم که از آنِ کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» باشَد.
نُسخهای از کتابِ «مَفاتیح الحَیاة» که ـ به اِصطِلاحِ گُذَشتگان ـ دَر نوبَتِ این کَمتَرین است ـ و دَر بَعضِ مَکتوباتم بدان إِرجاع کَردهام ـ، چاپِ یکصَد و پنجاه و نُهُمِ (159) کِتاب است که دَر بَهارِ 1393 هـ.ش. مُنتَشِر گَردیده 1 . هَمان روز هَم که از چاپِ صَد و پَنجاه و چَندُمِ (؟) کتابِ «دا»، دَر سیما سُخَن رَفت، مَن دَر یکی از کتابفُروشیهایِ اصفهان، چاپِ دویست و یازدَهُمِ (211) کتابِ «مَفاتیح الحَیاة» را به چشمِ خود دیدَم (و کتابفُروش مُدَّتی پیش از آن، کِتاب را از قُم آورده بود).
مَن۟بَنده البتّه نه هَمۀ چاپهایِ کتابِ «مَفاتیح الحَیاة» را یکانیکان بَررَسیدهام و نه هَمۀ چاپهایِ کتابِ «دا» را. لیک دَر آن چاپها که دیدهام، شُمارگانِ کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» نیز، بیش از شُمارگانِ کِتابِ «دا» بوده است.
از تَفاصیلی که به عَرض رَساندَم، چُنین بَرمیآیَد که:
«مَفاتیح الحَیاة» بیش از کِتابِ «دا» به چاپ رَسیده و اِحتِمالًا "پُرفُروش۟ترین و پُرتیراژتَرین کِتابِ ایران"، کِتابِ «مَفاتیح ال۟حَیاة» است.
شایَد بفَرمایَند: برَغمِ فُزونیِ شُمارِ چاپها و شُمارگان، چُنین داوَریی دُرُست نیست؛ زیرا کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» دَر رَسانههایِ هَمگانی و دولَتی، تَبلیغ و تَرویج گَردیده است و به مَدَدِ هَمین تَبلیغات و إِمکاناتِ فَراوانِ تَبلیغی است که این۟هَمه باز۟چاپ شُده.
عَرض میکُنَم: آری؛ چُنین است؛ و حَتّیٰ دیدَم و شَنیدَم که بَرخی گُفتند و إِلقا کَردَند که این کِتاب به مَنزلۀ جِلدِ دُوُمِ کِتابِ مَفاتیح ال۟جِنان است و تو گویی هَرکَس مَفاتیح ال۟جِنان دارَد، برایِ ناقِصنَماندَنِ کِتابش، بایَد «مَفاتیح الحَیاة» هَم داشته باشَد. ... لیک خودِ کِتابِ «دا» نیز کَمابیش چُنین بوده است. ... مَگَر نه آنکه صدا و سیما و دیگَر رَسانهها، از سالهایِ پیش، برایِ تَرویج و تَبلیغِ کِتابِ «دا» به خدمت گرفته شُدهاند؟ و مگر نه آنکه صاحبانِ صداهایِ آشنا و گیرا و چهرههایِ چشمگیر و آوازهمَند را از بَرایِ بَرخوانیِ آن به سیما آوردند و با یاریجُستن از آواها و رَنگها و نگارهها به تَبلیغِ آن پَرداختند؟
شایَد بفَرمایَند: باز هَم، چُنین داوریی دُرُست نیست؛ زیرا کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» را بَرخی از نِهادها و سازمانها، به طورِ عُمده خَریده و به مُناسبتهایِ گوناگون إِهدا و توزیع کردهاند، و لِذا باز۟چاپهایش، نمودارِ کَشِش و عَطَشِ عادی و طَبیعیِ جامعۀ کتابخوان نَتوانَد بود.
عَرض میکُنَم: آری؛ چُنین است؛ و حَتّیٰ دوستی از فُضَلایِ طَلَبۀ حوزۀ عِل۟میّۀ اصفَهان ـ شَیَّد اللهُ أَرکانَها ـ از بَرایم حِکایَت میکَرد و میگُفت ـ وَ هُوَ ثِقَةٌ فی قَو۟لِه وَ مُعتَمَدٌ فی نَق۟لِه ـ که: هَمسَرِ من دَر یکی از بیمارِستانها پَرَستار است و تا اِمروز به مُناسَبَتهایِ شُغ۟لی و فَرهَنگیِ گوناگون، سه نُسخه از کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» به او هَدیّه داده شُده! ... آری؛ چُنین است؛ لیک کِتابِ «دا» هَم از چُنین إِقبال۟ها و حمایَت۟ها بَهره داشته است؛ و مگر براستی فُروشِ آن و چاپهایِ پَیاپَیاش، نمودارِ کَشِش و عَطَشِ عادی و طَبیعیِ جامعۀ کتابخوانانِ ایران بوده است؟ ... آیا بَرخی از نِهادها و سازمانها این کتاب را نَخَریدَند و إِهدا و توزیع نکَردند و ...؟ ....
باز تأکید میکُنَم که آنچه میگویَم، از چشماندازِ تاریخِ فَرهَنگِ مُعاصِرِ ایران ـ و بویژه تاریخِ نَشر ـ است؛ وَرنَه، با کتابِ «دا» هیچ خُردهحسابی ندارَم و ـ از بُن۟ ـ بَختِ خواندَنِ آن را هَم نداشتهام تا ـ فَرضًا ـ خُردهحِسابی با کتاب یا نویسَندگانش (أَعنیٖ: راویِ کتاب و مُحَرِّرِ او) که نمیشناسَمشان!، پیدا کُنَم. ...البَتّه و صَد البَتّه دَر یکی یا دو تا از مُصاحبههایِ زَنجیرۀ تاریخِ شِفاهیِ آقایِ حُسَینِ دِهباشی دَر سلسلۀ موسوم به "خشتِ خام" (که میگویَند به تأویلِ "مَصدَر" رَفته است!!!)، شَنیدَم که بَعضِ کارشناسانِ نِظامیِ حاضِر دَر جَنگِ ایران و عِراق، صِحَّت و حَتّیٰ إِمکان۟پَذیریِ بَعضِ مُندَرِجاتِ کِتابِ «دا» را زیرِ سُؤال بُردند؛ ... ولی این مُناقَشات، اگر هَم دَر جایِ خود أَهَمیَّت داشته باشَد ـ که دارَد ـ، برایِ مَن۟ یکی هیچ مُهم نیست! ... چرا؟! ... چون هَمین چَند روز پیش، یک "نابغه"یِ دَه۟یازده۟سالۀ ایرانی را دَر "سیما" به عنوانِ طَرّاحِ مَفهومیِ اُتوموبیل و صاحِبِ اِختِراعات و اِکتِشافات "رونمایی" کَردنَد و گُفتند که این طِفل از "سهسالگی"!!! به طَرّاحیِ اُتوموبیل پَرداخته است؛ حال آنکه ...!!! ... ... و البَتّه به هَر حال، دَر یک چُنین "سَرزَمینِ عَجایِبـ"ـی که ما داریم، مَگَر "کارشناسی"، چه مَحَلّی از إِعراب دارَد که تازه بخواهیم با آن بَعضِ مُندَرِجاتِ کِتابِ مُستَطابی چون کِتابِ «دا» را زیرِ سُؤال ببریم؟!!!
ال۟غَرَض۟، مَقصود، کاستنِ مَقامِ کِتابِ «دا»، یا مَزیدِ اِرتقاءِ کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» نیست؛ چه، مَن هَمانگونه که با کِتابِ «دا» خُصومَتی نَدارَم، از شُما چه پنهان!، چَندان دِل۟بَستۀ «مَفاتیح الحَیاة» نیز نیستم.
دَر واقِع، دربارۀ این کِتابِ نامدارِ کَثیرالانتِشار سُؤالاتی و تأمُّلاتی، و اَگَر خواستید، بفَرمایید: تَحَیُّراتی ـ دارَم که غالِبِ آنها به نَتیجهای قَطعی نَرَسیده است؛ و شایَد سادهتَرینِ این تأمُّلات، آن باشَد که براستی، نویسَندۀ «مَفاتیح الحَیاة» کیست؟!
به بَیانِ پوست۟کَندهتر: چرا کِتابِ یک جِلدیِ مَفاتیح الحَیاة که دَر اَفزون بَر دویست چاپ نام و نشانِ «آیةالله [عَبداللهِ] جَوادیِ آمُلی» را بَر جِلد و صَفحۀ عِنوان دارَد و به نامِ این پَدیدآوَرَنده تَرویج و تَبلیغ میگَردَد، پَس از صَفحۀ عِنوان، و تَحتِ عِنوانِ «تَحقیق و تَنظیم» و «ویرایش و مُشاورۀ عِلمی» و «تَخریجِ مَنابع» از نامِ هِف۟دَه هِجدَه تَنِ دیگَر "رونمایی" میکُنَد؟
خود بخوانید:
تَحقیق و تَنظیم: مُحَمَّدحُسَینِ فَلّاحزاده ـ و ـ یَداللهِ مقدَّسی ـ و ـ سَیِّد کَمالالدّینِ عِمادی ـ و ـ مَحمودِ لَطیفی ـ و ـ جَعفَرِ آریانی، ویرایش و مُشاورۀ عِلمی: عَلیِ إِسلامی ـ و ـ جَوادِ مُحَدِّثی ـ و ـ مَحمودِ مَهدیپور، تَخریجِ مَنابع: طبرسی ـ و ـ آزادی ـ و ـ أَباذَری ـ و ـ میری ـ و ـ مِحرابی ـ و ـ فَتحیّه ـ و ـ پرهیز ـ و ـ حَسَنزاده ـ و ـ مُحَمَّدزاده ـ و ـ جَعفَریِ أَطهَری.
تا آنجا که مَن۟بَنده دَرمییابَم ـ ـ، آنچه «مَفاتیح الحَیاة» را «مَفاتیح الحَیاة» کَرده است، تَرتیب و تَخریج و تَرجَمه یِ شُماری از آیات و أَحادیث است. یَعنی: مُحتَوایِ کتاب این است. مُضافًا چُنین مینمایَد که عُمده یا هَمۀ این کارها، دَر مَحدودۀ وظایفِ گُروهِ «تَحقیق و تَنظیم» و «ویرایش و مُشاورۀ عِلمی» و «تَخریجِ مَنابع» قَرار میگیرَد؛ و از سیاهۀ سابِقالذِّکر بروشَنی بَرمیآیَد که مُتَصَدّیانِ این أُمور کیانَند. ... پس چرا پَدیدآوَرَندۀ مَذکور بَر رویِ جِلد و صَفحۀ عِنوان، کَسِ دیگَرَست؟ ... آیا داشتَنِ طَرحِ اِبتِدائی و إِشرافِ نِهائی و کارهائی از این قَبیل، رُکنِ أَصلیِ "هویَّتِ مؤَلِّف" و تَعیین۟گَرِ کیستیِ اوست؟ ... اَگَر پَدیدآوَرَندۀ أَصلی و صاحِبِ أَثَر، یک تَن است و هَمان کَسی است که نام و نشانش بَر جِلد و صَفحۀ عِنوان مَسطورست، این هِف۟دَه هِجدَه تَنِ دیگَر چرا دَر کارهایِ عُمده و بُنیادینِ چُنین تألیفی هَن۟باز بودهاند؟ ... اَگَر هَم با یک تألیفِ گُروهی رویاروییم، چرا از میانِ مَجموعهای هِجده۟نوزده۟نَفَره، نام و نشانِ یک تَن بَر رویِ جِلد و صَفحۀ عِنوان جای گرفته است و کِتاب به نامِ او تَبلیغ و تَرویج شُده؟ ... به دیگَر سُخَن، اگر اِسمِ این کار، تَألیفِ شَخ۟صِ واحِد است، تَعریفِ "کارِ گروهی" چیست؟ ... اَگَر "کارِ گروهی" است، چرا به عنوانِ تَألیفِ شَخصی فَرانموده آمده است؟ ... از بُن۟، تَفاوُتِ نَظارَت و إِشراف و أَمثالِ اینها، با تألیف و تَصنیف چیست؟ ...؟ ...؟
وانگَهی، دَر این سَردَرگُمیها، مَسؤولیَّتِ لَغزِش۟ها و نابسامانیهایِ مُحتَمَلِ چُنین کتابها، دَقیقًا با که خواهَد بود؟ ... ... لابُد کَسی مُدَّعی نیست که سَر تا قَدَمِ چُنین کِتابها از هرگونه عی۟ب و نُقصان بَری است 2 .
باری، دربارۀ کتابِ کَثیرال۟انتِشارِ «مَفاتیح الحَیاة» و أَمثالِ آن، سُخَن بسیار است.
این که «دا»، یا هَر کِتابِ دیگَر، "پُرفُروش۟ترین و پُرتیراژتَرین کِتابِ ایران" شُده باشَد، از چشماندازِ تاریخِ فَرهَنگِ مُعاصِرِ ایران ـ و بویژه تاریخِ نَشر ـ أَهَمّیَّتِ بسیار دارَد. لِهٰذا بی آنکه با «دا» خُردهحسابی داشته باشَم، یا سَری را که دَرد نمیکُنَد دَست۟مال ببَندَم، مَعروض میدارَم:
این لَقَبِ "پُرفُروش۟ترین و پُرتیراژتَرین کِتابِ ایران"، خواه مُستَلزِمِ اِفتِخاری باشَد و خواه نَه، گویا از آنِ کِتابِ «دا» نیست؛ و اِحتِمال میدِهِم که از آنِ کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» باشَد.
نُسخهای از کتابِ «مَفاتیح الحَیاة» که ـ به اِصطِلاحِ گُذَشتگان ـ دَر نوبَتِ این کَمتَرین است ـ و دَر بَعضِ مَکتوباتم بدان إِرجاع کَردهام ـ، چاپِ یکصَد و پنجاه و نُهُمِ (159) کِتاب است که دَر بَهارِ 1393 هـ.ش. مُنتَشِر گَردیده 1
مَفاتیح الحَیاة، آیةالله [عَبداللهِ] جَوادیِ آمُلی، تَحقیق و تَنظیم: مُحَمَّدحُسَینِ فَلّاحزاده ـ و ـ یَداللهِ مقدَّسی ـ و ـ سَیِّد کَمالالدّینِ عِمادی ـ و ـ مَحمودِ لَطیفی ـ و ـ جَعفَرِ آریانی، ویرایش و مُشاورۀ عِلمی: عَلیِ إِسلامی ـ و ـ جَوادِ مُحَدِّثی ـ و ـ مَحمودِ مَهدیپور، تَخریجِ مَنابع: طبرسی ـ و ـ آزادی ـ و ـ أَباذَری ـ و ـ میری ـ و ـ مِحرابی ـ و ـ فَتحیّه ـ و ـ پرهیز ـ و ـ حَسَنزاده ـ و ـ مُحَمَّدزاده ـ و ـ جَعفَریِ أَطهَری، چ: 159، قُم: مَرکَزِ نَشرِ إِسراء، بَهارِ 1393 هـ.ش.
مَن۟بَنده البتّه نه هَمۀ چاپهایِ کتابِ «مَفاتیح الحَیاة» را یکانیکان بَررَسیدهام و نه هَمۀ چاپهایِ کتابِ «دا» را. لیک دَر آن چاپها که دیدهام، شُمارگانِ کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» نیز، بیش از شُمارگانِ کِتابِ «دا» بوده است.
از تَفاصیلی که به عَرض رَساندَم، چُنین بَرمیآیَد که:
«مَفاتیح الحَیاة» بیش از کِتابِ «دا» به چاپ رَسیده و اِحتِمالًا "پُرفُروش۟ترین و پُرتیراژتَرین کِتابِ ایران"، کِتابِ «مَفاتیح ال۟حَیاة» است.
شایَد بفَرمایَند: برَغمِ فُزونیِ شُمارِ چاپها و شُمارگان، چُنین داوَریی دُرُست نیست؛ زیرا کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» دَر رَسانههایِ هَمگانی و دولَتی، تَبلیغ و تَرویج گَردیده است و به مَدَدِ هَمین تَبلیغات و إِمکاناتِ فَراوانِ تَبلیغی است که این۟هَمه باز۟چاپ شُده.
عَرض میکُنَم: آری؛ چُنین است؛ و حَتّیٰ دیدَم و شَنیدَم که بَرخی گُفتند و إِلقا کَردَند که این کِتاب به مَنزلۀ جِلدِ دُوُمِ کِتابِ مَفاتیح ال۟جِنان است و تو گویی هَرکَس مَفاتیح ال۟جِنان دارَد، برایِ ناقِصنَماندَنِ کِتابش، بایَد «مَفاتیح الحَیاة» هَم داشته باشَد. ... لیک خودِ کِتابِ «دا» نیز کَمابیش چُنین بوده است. ... مَگَر نه آنکه صدا و سیما و دیگَر رَسانهها، از سالهایِ پیش، برایِ تَرویج و تَبلیغِ کِتابِ «دا» به خدمت گرفته شُدهاند؟ و مگر نه آنکه صاحبانِ صداهایِ آشنا و گیرا و چهرههایِ چشمگیر و آوازهمَند را از بَرایِ بَرخوانیِ آن به سیما آوردند و با یاریجُستن از آواها و رَنگها و نگارهها به تَبلیغِ آن پَرداختند؟
شایَد بفَرمایَند: باز هَم، چُنین داوریی دُرُست نیست؛ زیرا کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» را بَرخی از نِهادها و سازمانها، به طورِ عُمده خَریده و به مُناسبتهایِ گوناگون إِهدا و توزیع کردهاند، و لِذا باز۟چاپهایش، نمودارِ کَشِش و عَطَشِ عادی و طَبیعیِ جامعۀ کتابخوان نَتوانَد بود.
عَرض میکُنَم: آری؛ چُنین است؛ و حَتّیٰ دوستی از فُضَلایِ طَلَبۀ حوزۀ عِل۟میّۀ اصفَهان ـ شَیَّد اللهُ أَرکانَها ـ از بَرایم حِکایَت میکَرد و میگُفت ـ وَ هُوَ ثِقَةٌ فی قَو۟لِه وَ مُعتَمَدٌ فی نَق۟لِه ـ که: هَمسَرِ من دَر یکی از بیمارِستانها پَرَستار است و تا اِمروز به مُناسَبَتهایِ شُغ۟لی و فَرهَنگیِ گوناگون، سه نُسخه از کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» به او هَدیّه داده شُده! ... آری؛ چُنین است؛ لیک کِتابِ «دا» هَم از چُنین إِقبال۟ها و حمایَت۟ها بَهره داشته است؛ و مگر براستی فُروشِ آن و چاپهایِ پَیاپَیاش، نمودارِ کَشِش و عَطَشِ عادی و طَبیعیِ جامعۀ کتابخوانانِ ایران بوده است؟ ... آیا بَرخی از نِهادها و سازمانها این کتاب را نَخَریدَند و إِهدا و توزیع نکَردند و ...؟ ....
باز تأکید میکُنَم که آنچه میگویَم، از چشماندازِ تاریخِ فَرهَنگِ مُعاصِرِ ایران ـ و بویژه تاریخِ نَشر ـ است؛ وَرنَه، با کتابِ «دا» هیچ خُردهحسابی ندارَم و ـ از بُن۟ ـ بَختِ خواندَنِ آن را هَم نداشتهام تا ـ فَرضًا ـ خُردهحِسابی با کتاب یا نویسَندگانش (أَعنیٖ: راویِ کتاب و مُحَرِّرِ او) که نمیشناسَمشان!، پیدا کُنَم. ...البَتّه و صَد البَتّه دَر یکی یا دو تا از مُصاحبههایِ زَنجیرۀ تاریخِ شِفاهیِ آقایِ حُسَینِ دِهباشی دَر سلسلۀ موسوم به "خشتِ خام" (که میگویَند به تأویلِ "مَصدَر" رَفته است!!!)، شَنیدَم که بَعضِ کارشناسانِ نِظامیِ حاضِر دَر جَنگِ ایران و عِراق، صِحَّت و حَتّیٰ إِمکان۟پَذیریِ بَعضِ مُندَرِجاتِ کِتابِ «دا» را زیرِ سُؤال بُردند؛ ... ولی این مُناقَشات، اگر هَم دَر جایِ خود أَهَمیَّت داشته باشَد ـ که دارَد ـ، برایِ مَن۟ یکی هیچ مُهم نیست! ... چرا؟! ... چون هَمین چَند روز پیش، یک "نابغه"یِ دَه۟یازده۟سالۀ ایرانی را دَر "سیما" به عنوانِ طَرّاحِ مَفهومیِ اُتوموبیل و صاحِبِ اِختِراعات و اِکتِشافات "رونمایی" کَردنَد و گُفتند که این طِفل از "سهسالگی"!!! به طَرّاحیِ اُتوموبیل پَرداخته است؛ حال آنکه ...!!! ... ... و البَتّه به هَر حال، دَر یک چُنین "سَرزَمینِ عَجایِبـ"ـی که ما داریم، مَگَر "کارشناسی"، چه مَحَلّی از إِعراب دارَد که تازه بخواهیم با آن بَعضِ مُندَرِجاتِ کِتابِ مُستَطابی چون کِتابِ «دا» را زیرِ سُؤال ببریم؟!!!
ال۟غَرَض۟، مَقصود، کاستنِ مَقامِ کِتابِ «دا»، یا مَزیدِ اِرتقاءِ کِتابِ «مَفاتیح الحَیاة» نیست؛ چه، مَن هَمانگونه که با کِتابِ «دا» خُصومَتی نَدارَم، از شُما چه پنهان!، چَندان دِل۟بَستۀ «مَفاتیح الحَیاة» نیز نیستم.
دَر واقِع، دربارۀ این کِتابِ نامدارِ کَثیرالانتِشار سُؤالاتی و تأمُّلاتی، و اَگَر خواستید، بفَرمایید: تَحَیُّراتی ـ دارَم که غالِبِ آنها به نَتیجهای قَطعی نَرَسیده است؛ و شایَد سادهتَرینِ این تأمُّلات، آن باشَد که براستی، نویسَندۀ «مَفاتیح الحَیاة» کیست؟!
به بَیانِ پوست۟کَندهتر: چرا کِتابِ یک جِلدیِ مَفاتیح الحَیاة که دَر اَفزون بَر دویست چاپ نام و نشانِ «آیةالله [عَبداللهِ] جَوادیِ آمُلی» را بَر جِلد و صَفحۀ عِنوان دارَد و به نامِ این پَدیدآوَرَنده تَرویج و تَبلیغ میگَردَد، پَس از صَفحۀ عِنوان، و تَحتِ عِنوانِ «تَحقیق و تَنظیم» و «ویرایش و مُشاورۀ عِلمی» و «تَخریجِ مَنابع» از نامِ هِف۟دَه هِجدَه تَنِ دیگَر "رونمایی" میکُنَد؟
خود بخوانید:
تَحقیق و تَنظیم: مُحَمَّدحُسَینِ فَلّاحزاده ـ و ـ یَداللهِ مقدَّسی ـ و ـ سَیِّد کَمالالدّینِ عِمادی ـ و ـ مَحمودِ لَطیفی ـ و ـ جَعفَرِ آریانی، ویرایش و مُشاورۀ عِلمی: عَلیِ إِسلامی ـ و ـ جَوادِ مُحَدِّثی ـ و ـ مَحمودِ مَهدیپور، تَخریجِ مَنابع: طبرسی ـ و ـ آزادی ـ و ـ أَباذَری ـ و ـ میری ـ و ـ مِحرابی ـ و ـ فَتحیّه ـ و ـ پرهیز ـ و ـ حَسَنزاده ـ و ـ مُحَمَّدزاده ـ و ـ جَعفَریِ أَطهَری.
تا آنجا که مَن۟بَنده دَرمییابَم ـ ـ، آنچه «مَفاتیح الحَیاة» را «مَفاتیح الحَیاة» کَرده است، تَرتیب و تَخریج و تَرجَمه یِ شُماری از آیات و أَحادیث است. یَعنی: مُحتَوایِ کتاب این است. مُضافًا چُنین مینمایَد که عُمده یا هَمۀ این کارها، دَر مَحدودۀ وظایفِ گُروهِ «تَحقیق و تَنظیم» و «ویرایش و مُشاورۀ عِلمی» و «تَخریجِ مَنابع» قَرار میگیرَد؛ و از سیاهۀ سابِقالذِّکر بروشَنی بَرمیآیَد که مُتَصَدّیانِ این أُمور کیانَند. ... پس چرا پَدیدآوَرَندۀ مَذکور بَر رویِ جِلد و صَفحۀ عِنوان، کَسِ دیگَرَست؟ ... آیا داشتَنِ طَرحِ اِبتِدائی و إِشرافِ نِهائی و کارهائی از این قَبیل، رُکنِ أَصلیِ "هویَّتِ مؤَلِّف" و تَعیین۟گَرِ کیستیِ اوست؟ ... اَگَر پَدیدآوَرَندۀ أَصلی و صاحِبِ أَثَر، یک تَن است و هَمان کَسی است که نام و نشانش بَر جِلد و صَفحۀ عِنوان مَسطورست، این هِف۟دَه هِجدَه تَنِ دیگَر چرا دَر کارهایِ عُمده و بُنیادینِ چُنین تألیفی هَن۟باز بودهاند؟ ... اَگَر هَم با یک تألیفِ گُروهی رویاروییم، چرا از میانِ مَجموعهای هِجده۟نوزده۟نَفَره، نام و نشانِ یک تَن بَر رویِ جِلد و صَفحۀ عِنوان جای گرفته است و کِتاب به نامِ او تَبلیغ و تَرویج شُده؟ ... به دیگَر سُخَن، اگر اِسمِ این کار، تَألیفِ شَخ۟صِ واحِد است، تَعریفِ "کارِ گروهی" چیست؟ ... اَگَر "کارِ گروهی" است، چرا به عنوانِ تَألیفِ شَخصی فَرانموده آمده است؟ ... از بُن۟، تَفاوُتِ نَظارَت و إِشراف و أَمثالِ اینها، با تألیف و تَصنیف چیست؟ ...؟ ...؟
وانگَهی، دَر این سَردَرگُمیها، مَسؤولیَّتِ لَغزِش۟ها و نابسامانیهایِ مُحتَمَلِ چُنین کتابها، دَقیقًا با که خواهَد بود؟ ... ... لابُد کَسی مُدَّعی نیست که سَر تا قَدَمِ چُنین کِتابها از هرگونه عی۟ب و نُقصان بَری است 2
صاحِبِ این قَلَم، زین۟ پیش، دَستِ کَم دو نمونه از نااُستواریها و لَغزِش۟هایِ «مَفاتیح الحَیاة» را دَر پارهای از مَقالههایِ خویش فَرانموده است.
جَماعَتی را میشناسَم که خوض دَر اینگونه مباحِث را، به هیچ روی۟، "مَصلَحَت" (راستی "مَصلَحَتِ" که؟!!) نمیدانَند. ... آری، اَگَر جَماعتی که به قولِ حافِظ: «جُز قَلبِ تیره هیچ نَشُد حاصِل و هَنوز / باطِل دَرین خَیال که اِکسیر میکُنَند»، بگ۟ذارَند، ـ بعَو۟نِ اللهِ تَعالیٰ ـ گُفتَنیهایِ دیگر نیز دربارۀ آن کِتاب و اینگونه کِتابها گُفته خواهَد شُد.
رَجامَندَم پَدیدآوَرَندگانِ چُنین کتابها هَرگز با چُنان خَیالاَندیشانِ مَصالِح۟بافِ خودرای و خیرهدَرای۟ هَم۟دِل و هَم۟سوی۟ نَگَردَند.
البتّه شَک نیست پَدیدآوَرَندگانی که با نیَّتِ پالوده و آهنگِ خِدمَت به دیانَت و حَقیقَت، اینگونه کتابها را فَراهَم میآرَند و نَشر میدِهَند، از چُنان سَبُکساریها مُنَزَّهَند؛ ... و پیوسته چُنین باد!
جَماعَتی را میشناسَم که خوض دَر اینگونه مباحِث را، به هیچ روی۟، "مَصلَحَت" (راستی "مَصلَحَتِ" که؟!!) نمیدانَند. ... آری، اَگَر جَماعتی که به قولِ حافِظ: «جُز قَلبِ تیره هیچ نَشُد حاصِل و هَنوز / باطِل دَرین خَیال که اِکسیر میکُنَند»، بگ۟ذارَند، ـ بعَو۟نِ اللهِ تَعالیٰ ـ گُفتَنیهایِ دیگر نیز دربارۀ آن کِتاب و اینگونه کِتابها گُفته خواهَد شُد.
رَجامَندَم پَدیدآوَرَندگانِ چُنین کتابها هَرگز با چُنان خَیالاَندیشانِ مَصالِح۟بافِ خودرای و خیرهدَرای۟ هَم۟دِل و هَم۟سوی۟ نَگَردَند.
البتّه شَک نیست پَدیدآوَرَندگانی که با نیَّتِ پالوده و آهنگِ خِدمَت به دیانَت و حَقیقَت، اینگونه کتابها را فَراهَم میآرَند و نَشر میدِهَند، از چُنان سَبُکساریها مُنَزَّهَند؛ ... و پیوسته چُنین باد!
باری، دربارۀ کتابِ کَثیرال۟انتِشارِ «مَفاتیح الحَیاة» و أَمثالِ آن، سُخَن بسیار است.
- مَفاتیح الحَیاة، آیةالله [عَبداللهِ] جَوادیِ آمُلی، تَحقیق و تَنظیم: مُحَمَّدحُسَینِ فَلّاحزاده ـ و ـ یَداللهِ مقدَّسی ـ و ـ سَیِّد کَمالالدّینِ عِمادی ـ و ـ مَحمودِ لَطیفی ـ و ـ جَعفَرِ آریانی، ویرایش و مُشاورۀ عِلمی: عَلیِ إِسلامی ـ و ـ جَوادِ مُحَدِّثی ـ و ـ مَحمودِ مَهدیپور، تَخریجِ مَنابع: طبرسی ـ و ـ آزادی ـ و ـ أَباذَری ـ و ـ میری ـ و ـ مِحرابی ـ و ـ فَتحیّه ـ و ـ پرهیز ـ و ـ حَسَنزاده ـ و ـ مُحَمَّدزاده ـ و ـ جَعفَریِ أَطهَری، چ: 159، قُم: مَرکَزِ نَشرِ إِسراء، بَهارِ 1393 هـ.ش.
- صاحِبِ این قَلَم، زین۟ پیش، دَستِ کَم دو نمونه از نااُستواریها و لَغزِش۟هایِ «مَفاتیح الحَیاة» را دَر پارهای از مَقالههایِ خویش فَرانموده است.
جَماعَتی را میشناسَم که خوض دَر اینگونه مباحِث را، به هیچ روی۟، "مَصلَحَت" (راستی "مَصلَحَتِ" که؟!!) نمیدانَند. ... آری، اَگَر جَماعتی که به قولِ حافِظ: «جُز قَلبِ تیره هیچ نَشُد حاصِل و هَنوز / باطِل دَرین خَیال که اِکسیر میکُنَند»، بگ۟ذارَند، ـ بعَو۟نِ اللهِ تَعالیٰ ـ گُفتَنیهایِ دیگر نیز دربارۀ آن کِتاب و اینگونه کِتابها گُفته خواهَد شُد.
رَجامَندَم پَدیدآوَرَندگانِ چُنین کتابها هَرگز با چُنان خَیالاَندیشانِ مَصالِح۟بافِ خودرای و خیرهدَرای۟ هَم۟دِل و هَم۟سوی۟ نَگَردَند.
البتّه شَک نیست پَدیدآوَرَندگانی که با نیَّتِ پالوده و آهنگِ خِدمَت به دیانَت و حَقیقَت، اینگونه کتابها را فَراهَم میآرَند و نَشر میدِهَند، از چُنان سَبُکساریها مُنَزَّهَند؛ ... و پیوسته چُنین باد!
سه شنبه ۲۶ دي ۱۳۹۶ ساعت ۸:۳۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
طُرفه آنکه همان "دستکم دو اشکال" ای که از جانب شما گوشزد شد، در چاپهای جدید نیز به چشم میخورد. گویا "لذّتِ" افتخار به شمارۀ چاپ، مانع از تحمّل "زحمتِ" ویرایش است.
سلام علیکم
با آرزوی سلامتی و بهروزی برای شما
یک پرسش از محضر شما داشتم.
این محله صالحان (بسکون اللام او کسره) که سمعانی در الانساب 12/8 و ابن عماد حنبلی در شذرات الذهب 181/5 و سیوطی در لب اللباب ص 180 آن را از محله های (کبیر) اصفهان می دانند و محدثان و امرا و وزرای زیادی از این محله برخاسته اند، در چه ناحیه ای از این شهر واقع است؟ ارادتمند.
پاسخ:
با سلام و احترام، از بررسی بعض منابع موجود جوابی به دست نیاوردم. امیدوارم در ویراست دوم تعلیقات استاد مظاهری بر تاریخ اصفهان که آماده ی انتشار است، جواب این پرسش یافت شود.
جویا جهانبخش
با آرزوی موفقیت.
توضیح جویا جهانبخش:
سلام علیکم.
در بی عیبیِ خدا شکی نیست. آن دو مقوله یِ دیگر نیز موضوع بحثِ کنونی ما نیست.
به هر روی، از اظهارنظرتان سپاسگزارم.
ای کاش به نقد خود محتوای کتاب مفاتیح الحیاة می پرداختید. آیا آنسان سودمندتر و عالمانهتر نبود؟
توفیق رفیقتان!
عقلون آزالسا، دوشسه یولون بو ولایته ( اگر عقلت را از دست دادی و راهت به این ولایت افتاد )
گِتسَن حضور پاکینه دریای حکمتین ( چون به حضور پاکِ آن دریا حکمت رسیدی )
سویله آغا، نه اِیلَمیسَن اختراع سَن ( بگو آقای من! تو چه اختراع کرده ای )
کی دولدوروب جهانی بو اندازه شُهرَتین ( که جهان از نام و آوازۀ تو پر شده است )
یک دلیری کنم قرینۀ شرک
البتّه استفاده از نام مشاهیر و معاریف و درج نام ایشان بر جلد کتب برای تشویق جماعت کتابخوان امریست معمول و به نظر حقیر نباید در این مورد سختگیری کرد. هر چه باشد غرض اصلی تولید کنندگان، ایجاد شور و شوق عمومی برای ترویج فرهنگ مطالعه در جامعه است. مشابه این عمل در حوزۀ تجارت درج عبارت تحت لیسانس آمریکا، آلمان و یا ژاپن بر روی کالاهای بی کیفیّت است. پس تا اینجا ثابت کردیم که نباید بر کار این زحمتکشان عرصه های علم و دانش به دیدۀ عیبجویی نگاه کرد. نکتۀ دیگری که نباید از نظر دور داشت اینکه وفور حبر و قرطاس، و آلات چاپ و تکثیر، که به نُوی از ممالک راقیه ابتیاع شده و به رایگان در دست و بال متصدّیان اینگونه امور قرار گرفته، در انگیزش مضاعف برای خدمت به علم تأثیر بسیار دارد. لاکن سؤال اینجاست که این نامهای مشهور به سبب کدامین ابداع و اختراع این اندازه شهرۀ آفاق شده اند.
خدا اجرتان دهد