چَندی پیش کتابِ تَحلیل و بَررَسیِ مَبانیِ کَلامیِ تَفسیرِ قُرآنِ کَریم بَر مِحوَرِ آثارِ شی۟خِ طوسی را که "پِژوهِشگاهِ حوزه و دانِشگاه" چاپ کرده است، با رَغ۟بَتِ فَراوان خَریدَم. پیش از آن که غَرقِ خواندَنِ کتاب شَوَم، دوستی فاضِل به دیدَنَم آمَد، و چون شَعَفِ مَرا بدین مَتاعِ نورَسیده دید، و خود هَم نُسخهای از هَمین کتاب را اِبتیاع کَرده و پارهای از آن را نیز دَر قی۟دِ مُطالَعَت آوَرده بود، صَفحهای از آن را پیشِ رویَم گُشود و مَرا به خواندَنِ مَتن و حاشیه دَعوَت کَرد. آنچه خواندَم، مایۀ حَی۟رَتَم شُد.
پَس از گُزارِشِ أَحوال و آثارِ شی۟خِ طوسی ـ قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ القُدُّوسیّ ـ، نویسَنده، دَر حاشیهای درازدامان، دَر زُم۟رۀ آثاری که «به شیخِ طوسی نسبت داده میشود» و «یا به صورتِ مَخطوط باقی مانده و به چاپ نرسیدهاند، یا نسخهای از آنها باقی نمانده است»، به نامهایِ دو کتابِ «مجمعالبيان فی تفسير القرآن» و «جوامع الجامع فی مختصر الكشّاف» هَم إِشارَت کرده است ( نگر: تَحلیل و بَررَسیِ مَبانیِ کَلامیِ تَفسیرِ قُرآنِ کَریم بَر مِحوَرِ آثارِ شی۟خِ طوسی، دکتر مُحَمَّدِ سُلطانی، چ: 1، قُم: پِژوهِشگاهِ حوزه و دانِشگاه، 1394 هـ.ش.، ص 20)!!!
مَعَال۟أَسَف بروشَنی خاطِرنِشان نَکَردهاند که این اِطِّلاعات دَقیقًا از کُجا مَأ۟خوذ است؛ لیک به هَر روی، خاستگاهِ این نِسبَتِ عَجیب و غَریب هَرکه و هَرکُجا باشَد، بیگُفتوگوی۟ از خَل۟ط میانِ آثارِ شی۟خِ طَب۟رسی و شی۟خِ طوسی ـ رِض۟وَانُ اللهِ عَلَی۟هِمَا ـ ناشی گَردیده است و کار بدانجا رَسیده است که مَجمَع البَیان و جَوامع الجامع را که هَر دو از آثارِ نام۟دارِ شی۟خِ طَب۟رسی، و دَر عالَمِ تَفسیرپِژوهی، عَلَم و أَظهَرُ مِنَ الشَّمس اند، و بارها نیز چاپ و بازچاپ شُده و به زبانِ فارسی هَم تَرجَمه گَردیدهاند، به شی۟خِ طوسی مَنسوب شُمارَند.
چُنین خَل۟طی، پیش از اینها، دَر هَديَّةالعارِفينِ إسماعيلپاشایِ بَغدادی (بَی۟روت: دار إحياءِ التُّراثِ العَرَبیّ، 2 / 73) رُخ داده است و باِحتِمال۟، باواسِطه یا بیواسِطه، از هَمانجا به این کتاب سِرایَت کَرده.
البَتّه نابَیوسان است که دَر کتابی تَخَصُّصی دَر حوزۀ عُلومِ قُرآنی و کلام، مَجمَع البَیان و جَوامع الجامع را به شی۟خِ طوسی نِسبَت دِهَند و آنگاه چُنین نِسبَتِ خَطایِ واضِحُال۟بُط۟لانی را تَخ۟طِئَه نَکُنَند؛ بویژه دَر جایی که به تَصریحِ "پِژوهِشگاهِ حوزه و دانِشگاه"، این کتاب میتوانَد از بَرایِ رشتههایِ عُلومِ قُرآن و حَدیث و فلسفه و کلام، مَنبَعِ دَرسیِ دورههایِ کارشناسیِ أَرشَد و دکتری باشَد و ... و ... (نگر: هَمان، ص چهار).
پَس از گُزارِشِ أَحوال و آثارِ شی۟خِ طوسی ـ قَدَّسَ اللهُ سِرَّهُ القُدُّوسیّ ـ، نویسَنده، دَر حاشیهای درازدامان، دَر زُم۟رۀ آثاری که «به شیخِ طوسی نسبت داده میشود» و «یا به صورتِ مَخطوط باقی مانده و به چاپ نرسیدهاند، یا نسخهای از آنها باقی نمانده است»، به نامهایِ دو کتابِ «مجمعالبيان فی تفسير القرآن» و «جوامع الجامع فی مختصر الكشّاف» هَم إِشارَت کرده است ( نگر: تَحلیل و بَررَسیِ مَبانیِ کَلامیِ تَفسیرِ قُرآنِ کَریم بَر مِحوَرِ آثارِ شی۟خِ طوسی، دکتر مُحَمَّدِ سُلطانی، چ: 1، قُم: پِژوهِشگاهِ حوزه و دانِشگاه، 1394 هـ.ش.، ص 20)!!!
مَعَال۟أَسَف بروشَنی خاطِرنِشان نَکَردهاند که این اِطِّلاعات دَقیقًا از کُجا مَأ۟خوذ است؛ لیک به هَر روی، خاستگاهِ این نِسبَتِ عَجیب و غَریب هَرکه و هَرکُجا باشَد، بیگُفتوگوی۟ از خَل۟ط میانِ آثارِ شی۟خِ طَب۟رسی و شی۟خِ طوسی ـ رِض۟وَانُ اللهِ عَلَی۟هِمَا ـ ناشی گَردیده است و کار بدانجا رَسیده است که مَجمَع البَیان و جَوامع الجامع را که هَر دو از آثارِ نام۟دارِ شی۟خِ طَب۟رسی، و دَر عالَمِ تَفسیرپِژوهی، عَلَم و أَظهَرُ مِنَ الشَّمس اند، و بارها نیز چاپ و بازچاپ شُده و به زبانِ فارسی هَم تَرجَمه گَردیدهاند، به شی۟خِ طوسی مَنسوب شُمارَند.
چُنین خَل۟طی، پیش از اینها، دَر هَديَّةالعارِفينِ إسماعيلپاشایِ بَغدادی (بَی۟روت: دار إحياءِ التُّراثِ العَرَبیّ، 2 / 73) رُخ داده است و باِحتِمال۟، باواسِطه یا بیواسِطه، از هَمانجا به این کتاب سِرایَت کَرده.
البَتّه نابَیوسان است که دَر کتابی تَخَصُّصی دَر حوزۀ عُلومِ قُرآنی و کلام، مَجمَع البَیان و جَوامع الجامع را به شی۟خِ طوسی نِسبَت دِهَند و آنگاه چُنین نِسبَتِ خَطایِ واضِحُال۟بُط۟لانی را تَخ۟طِئَه نَکُنَند؛ بویژه دَر جایی که به تَصریحِ "پِژوهِشگاهِ حوزه و دانِشگاه"، این کتاب میتوانَد از بَرایِ رشتههایِ عُلومِ قُرآن و حَدیث و فلسفه و کلام، مَنبَعِ دَرسیِ دورههایِ کارشناسیِ أَرشَد و دکتری باشَد و ... و ... (نگر: هَمان، ص چهار).
شنبه ۱۶ دي ۱۳۹۶ ساعت ۹:۵۶
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
کژی و نسیانی که در طبع انسان – و تبعًا در کوششها و پژوهشهای او – مفطور و مؤکَّد شده، ارائۀ تألیف و ترجمه و تصحیحِ بیغلط و خالی از خطا و لغزش را، تقریبًا ناممکن میسازد؛ لذا، بر مؤلّفان، طابعان و کتابپردازان – و حتّی کتابسازان! – فرض است که أوّلًا: پیش از انتشار آثار خود، کمال دقّت و حوصله را در پیرایش و فروکاستن نقصانها و کاستیها اعمال کنند؛ و ثانیًا: پس از انتشار این آثار، نقدها و باریکبینیهای مشفقانۀ اهل علم را به گوشِ پذیرش شنیده، حتّیالإمکان در زدودن غبار غفلت از نگاشتههای خویش بکوشند.
آنچه از سوی دوست دانشمند، جناب آقای جویا جهانبخش – أدام الله أیّامه – ارائه شد، جلب انتباه به لغزشی بود که وقوع آن در مثل این اثر، دور از انتظار و غریب است؛ امّا پژواک ندای این دوست فاضل، از خود آن لغزش غریبتر و عجیبتر است!
این نخستینبار نیست که مؤلّفان به هنگام مواجهه با کاستیهای آثار خود، به جای سپاسداری و اعتذار، «کورباش» و «دورباش» حوالۀ خردهگیران میکنند. باری، گویا کژی و غلط، بیش از آنکه در اوراق کتاب باشد، در جانهای ماست!
و العاقبة للمتّقین... .
از نوشته های شما بهره مند می شویم. آرزوی بهروزی و موفقیت برای شما دانشمند ارجمند دارم.
ارادت
شگفت آورست که آقای سلطانی به جای تشکر و پذیرش انتقاد، این گونه جامعه علمی را به سخره میگیرد!!!!
این همه برافروختگی و بی ادبی چرا؟
جز این است که آقای جهانبخش نقدی را مطرح کرده اند که کاملا درست بنظر می رسد . که حتی اگر خلافش هم باشد و نقد ایشان، اشتباه باشد (که هم شما می دانید و هم ما که اینطور نیست و نقدشان صواب است) هم این همه جار و جنجال ندارد. با متانت حرف خود را بنویسید. این حجم از غلط املایی و نگارشی و توهین و خود بزرگ بینی، همه با هم ترکیبی می سازد عجیب و غریب. از شما که افتخارتان، دانشگاهی بودن تان است، انتظار دیگری می رود!
http://ataeinazari.kateban.com/post/3498
یاد مناظرات انتخابات بخیر، بقول آقای میر سلیم: اینو دیگه چی میگی؟
من با خواندن نوشته های دکتر سلطانی شیفته شخصیت او شدم! باید کتابشان را حتماً خرید و خواند! ذهن عجیب و تخیل خلاقی دارند!
پاسخ:
این مایه ی افتخار حوزه و دانشگاه، اولًا نکاتی را که باید به خود یادآور می شده است، مثل تاخر زمخشری از طوسی و این که بی گمان جوامع الجامع نوشته ی طوسی نیست به ما یاد آوری می کند؛
ثانیًا سخنان و ایستار خود را نسبت به پیامهای پیشین تغییر می دهد و کوتاهی خود را که قبول نداشت، اینک قابل توجیه فرامی نماید.
چشم باز و گوش باز و این عما
ای عجب از چشمبندی خدا!
براستی وجود همین استادان نازنین و علمای فهیم و متین است که آدمی را به آینده ی کشور امیدوار می کند!
تصویر ص20 را پیوست کنید تا خوانندگان خود قضاوت کنند که راستگو کیست و لمانت دار کدام است!
بنده دو کتاب نامیرده را به شیخ نسبت ندادم بلکه با فعل مجهول و در پاورقی که البته اشاره به ضعف انتساب دارد نوشته ام "به شیخ طوسی نسبت داده میشود..."
و این نسبت در برخی چاپ ها کشف الظنون آمده ... و البته جای بررسی این نسبت و علت آن کتاب بنده نیست. به هرروی شما چنان جلوه داده اید که نویسنده این کتاب و داوران و مصححان پژوهشگاه هیچ یک میان شیخ طوسی و شیخ طبرسی تمیز نمی دانستند... این بر خلاف اخلاق نیست؟
پاسخ:
آقای آموزگار اخلاق و امانت!
اولًا سلام
ثانیًا آنچه باید عینا نقل کنم و توضیح دهم کرده ام.اوامرتان را برای دانشجویانتان بگذارید که در محضر چنین استاد فرهیخته ای علم و ادب و اخلاق می آموزند.
ثالثًا نکته یک چیز است که یا به آن جاهلید یا متجاهل:
کسی که در باب میراث شیخ طوسی و خصوص آثار قرآنی اش می نویسد و آنگاه بعض اشهر آثار قرآنی دیگری را در شمار آثار منسوب به وی می آورد و یک کلمه هم در نفی این انتساب واضح البطلان قلم نمی زند، قاصر است یا مقصر.
موفق باشید
از اینکه آن جناب کتاب بنده را ابتیاع کرده اند خوشحالم،و از اینکه در کل کتای تنها یک نقد وارد کرده اند برای بار دوم خوشحالم و از اینکه در نقد رعایت امانت و اخلاق نکرده اند دل غمینم! خوب بود آن جتاب تصریح میکردند که این مطلب در پاورقی ص20 تحت عنوان " کتابها و رساله های دیگری که یه شیخ نسبت داده میشود......" از آن دو اثر نام آورده ام! جناب جهانبخش صدها استناد ینده به شیخ وسی را دز سرتاسر کتاب نادیده گرفته اند و به همه اثر را به همین پاورقی مخدوش دانسته اند. خوب بود مینوشتند که ویژگیهای دیگر این کتاب را مینوشتند: استنتاج و استنباط 23 مبنای کلامی برای تفسیر شیعی بر محور آثار شیخ طوسی، استنادات پردامنه و وسیع که حاصل دودوره مطالعه تبیان شیخ است و...
د.محمد سلطانی عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
توضیحِ جویا جهانبخش:
با سلام
اوّلًا بخش موردِ نیاز از سخنِ ایشان عینًا نقل شده است و مدّعایِ نویسنده درست نیست.
ثانیًا ما تنها در مقامِ یادآوریِ یک نکته بوده ایم و نقدِ کتابِ ایشان کاری است علی حده.
ثالثًا مقتضای امانت و اخلاق و روش این بود که دستِ کم به منبع این قول تصریح بفرمایند، نه این که با یادآوران درشتی و طلبکاری کنند.
رابعًا آوردنِ سخنی باطل و قصور یا تقصیر در نقد و تصحیحِ آن ، خلافِ روشِ صحیح و اخلاق و امانت است، نه یادآوریِ مشفقانه یِ لغزش.
رحم الله من عرف قدره و ...
خامسًا گویا آقایِ سلطانی نه تنها فرصتِ کافی برایِ بازخوانی و تصحیحِ کتابِ خود نداشته اند، این یادداشت را هم سرسری خوانده و بناروا در نقلِ قولِ دقیق و امینِ ما خدشه کرده اند.
ای کاش این آموزگارِ امانت و اخلاق که من بنده افتخارِ آشنایی شان را ندارم، در این شیوه تجدیدِ نظری کنند؛ که اقرب به تقوی است.
آینه چون نقشِ تو بنمود راست
خود شکن آیینه شکستن خطاست
تمام این مسامحات و سهل انگاری ها بخاطر آن رخ می دهد که افراد وظایفشان را بخوبی انجام نمی دهند. واقعا ناظرین این طرح مگر مسئولیتی جز اصلاح این اغلاط پیش پا افتاده را داشته اند؟ باز خوب است کسی در این مملکت پیدا می شود این سهل انگاری و شلخته بازی ها را تذکر دهد و توبیخی کند. دمت گرم و سرت خوش باد!
همین تذکرات مشفقانه شما بسیار خوب و قابل استفاده است. خداوند به شما خیر و توفیق بیشتری عطا کند.
نقدهای جنابعالی همواره آموزنده و تنبه آفرین است. درود بر شما!