اُستادِ فَرخُندهیاد، حاج سَیِّد «حَبیبِ یَغمایی» 1 ، یکی از خادِمانِ راستینِ میراثِ شی۟خِ شیراز، سَعدی، است. هم دَر تَصحیح و مُقابله و نَشرِ کُلّیّاتِ سَعدی با زندهیاد «مُحَمَّدعَلیِ فُروغی» («ذُکاءُالمُلکِ» ثانی /1254 ـ 1321 هـ.ش.) هَمکاری کَرد، و هم بَعدها خود باِستقلال غَزَلهایِ سَعدی را دوباره تَصحیح و چاپ فَرمود ـ رَحمَةُ اللهِ عَلَی۟هِ رَحمَةً واسیعَةً!
آقایِ إِسماعیلِ یَغمایی، فَرزندِ رَوانشاد اُستاد «حَبیبِ یَغمایی»، که خود رَجُلی است فَرهَنگی و یکی از باستان۟شناسانِ سَرزَمینِ ما، دَر ضِمنِ خاطِراتش مَرقوم داشته است که وَقتی با پیروزیِ اِنقلابِ 1357، گُروهی از باستان۟شناسانِ زُبده از ایران رفتند و سازمانِ إِدارۀ باستانشناسی دَر هَم ریخت و جَنگ نیز فَرارَسید و إِمکانات و فَعّالیَّتها را به خود مَعطوف داشت و بازماندگان و نورَسیدگانِ إِداره هریک به نوعی خود را مَشغول و مُشتَغِل میداشتَند، مُشارٌإِلَیه (=آقایِ إِسماعیلِ یَغمایی) خود را به مُقابله و تَصحیحِ نُسخۀ کُهَنی از کُلّیّاتِ سَعدی مَشغول کرده بوده است. این دَستنوشت دَر کتابخانۀ مِلّی بوده، و اُستاد سَیِّد عَبداللهِ أَنوار ـ طالَ بقاه! ـ، آقایِ یَغمایی را از این نُسخه آگَهی داده بودهاند.
(نگر: گیسوانِ هزارساله ـ گوشههایی از خاطِراتِ یک باستان۟شناس ـ، إِسماعیلِ یَغمایی، چ: 1، تِهران: نَشرِ نو ـ با هَمکاریِ: نَشرِ آسیم ـ، 1396 هـ.ش.، ص 90 و 91).
مَعَالأَسَف آقایِ یَغمایی ننوشتهاند که آن اِهتِمام، چه فَرجامی یافت و آیا آن کارِ مُقابله و تَصحیح را به پایان بُردَند یا نه.
به هَر روی۟، شایانِ تَوَجُّه است که گویی أولاد رَوانشاد اُستاد «حَبیبِ یَغمایی» نیز دِلبَستگی به اِهتِمام دَر تَصحیح و نَشرِ آثارِ شی۟خِ شیراز را از پدَر به میراث بُردهاند؛ ... وَ لَا مِیراثَ خَی۟رٌ مِنَ ال۟أَدَب!
رَوانشاد یَغمائی، از سلسلۀ جَلیلۀ سیادَت بود؛ لیک ـ شایَد از راهِ تواضُع و تمایُل به عُرفِ زمانه ـ به نامِ «حبیب» بَسَنده میکَرد.
آقایِ إِسماعیلِ یَغمایی، فَرزندِ رَوانشاد اُستاد «حَبیبِ یَغمایی»، که خود رَجُلی است فَرهَنگی و یکی از باستان۟شناسانِ سَرزَمینِ ما، دَر ضِمنِ خاطِراتش مَرقوم داشته است که وَقتی با پیروزیِ اِنقلابِ 1357، گُروهی از باستان۟شناسانِ زُبده از ایران رفتند و سازمانِ إِدارۀ باستانشناسی دَر هَم ریخت و جَنگ نیز فَرارَسید و إِمکانات و فَعّالیَّتها را به خود مَعطوف داشت و بازماندگان و نورَسیدگانِ إِداره هریک به نوعی خود را مَشغول و مُشتَغِل میداشتَند، مُشارٌإِلَیه (=آقایِ إِسماعیلِ یَغمایی) خود را به مُقابله و تَصحیحِ نُسخۀ کُهَنی از کُلّیّاتِ سَعدی مَشغول کرده بوده است. این دَستنوشت دَر کتابخانۀ مِلّی بوده، و اُستاد سَیِّد عَبداللهِ أَنوار ـ طالَ بقاه! ـ، آقایِ یَغمایی را از این نُسخه آگَهی داده بودهاند.
(نگر: گیسوانِ هزارساله ـ گوشههایی از خاطِراتِ یک باستان۟شناس ـ، إِسماعیلِ یَغمایی، چ: 1، تِهران: نَشرِ نو ـ با هَمکاریِ: نَشرِ آسیم ـ، 1396 هـ.ش.، ص 90 و 91).
مَعَالأَسَف آقایِ یَغمایی ننوشتهاند که آن اِهتِمام، چه فَرجامی یافت و آیا آن کارِ مُقابله و تَصحیح را به پایان بُردَند یا نه.
به هَر روی۟، شایانِ تَوَجُّه است که گویی أولاد رَوانشاد اُستاد «حَبیبِ یَغمایی» نیز دِلبَستگی به اِهتِمام دَر تَصحیح و نَشرِ آثارِ شی۟خِ شیراز را از پدَر به میراث بُردهاند؛ ... وَ لَا مِیراثَ خَی۟رٌ مِنَ ال۟أَدَب!
- رَوانشاد یَغمائی، از سلسلۀ جَلیلۀ سیادَت بود؛ لیک ـ شایَد از راهِ تواضُع و تمایُل به عُرفِ زمانه ـ به نامِ «حبیب» بَسَنده میکَرد.
سه شنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۱۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .