دَر کار و بارِ دانِش، بویژه آنجا که مَتاعِ دانائی کاسِد باشَد، «اِشتیاق» و اُمیدِ دانایان و سُتواریِ عَز۟مشان در آنچه پیشه ساختهاند، "سَرمایه"ای است بیبَدیل و پاسداشتنی؛ ... و دِریغا که بَردَوام بسیاران هَستند که در فُرومیراندَنِ بارقههایِ شوق و فُروخوابانیدَنِ قامَتِ اَفراشتۀ هِمَّتهایِ بُلَند، اُستاد اند؛ بَل بدین کارِ نامَی۟مون، حِرصی زائِدال۟وَصف و شَعَفی بیاَندازه دارَند!
فِردوسیِ بُزُرگ فَرموده است:
به جَنگ اندَرون مَرد را دِل دِهَند
نَه بَر آتَشِ تیز بَر گِل نِهَند
لیک بسیاری را میشناسیم و میبینیم که پیوسته بَر آتشِ تیزِ هِمَّتهایِ بُلَند گِل مینِهَند و با بَدگویی و بَدخواهی و بَدبینی و بَدسگالی و أَنواعِ "سَم۟پاشی"هایِ مَی۟سور!، أَسبابِ خُمود و جُمودِ پویَندگان و جویَندگان و کوشَندگان را فَراهَم میسازَند و در سَن۟گان۟دازی و مانِع۟تَراشی دَر بَرابَرِ گام۟زَنیِ أَربابِ عَز۟م و کامیابیِ أَصحابِ اِهتِمام، هیچ کوتاهی نَمیکُنَند!
به گُواهیِ تاریخ و تَراجِم۟نامهها، این شیفتگانِ سَن۟گان۟دازی در بَرابَرِ پویۀ پایایِ فَرزانگی، هَماره بودهاند و هَستند؛ ... و ای بَسا که خواهَند بود!
باری، در مُواجهه با این مَردُمان ...، مَردُمان نه، که "مَردُم۟چهرگانِ" شوم۟پَیِ تَباهیگُستَر، چه میتَوان کَرد جُز بیاِعتِنائی و سَرِ خویش گِرِفتَن و کارِ خود کَردَن؟!
کَثیری از اینان از بیمایگی و بیحَمیَّتیِ خویش برَنج اند و از هَمین روی۟ هَمگان را بیمایه و بیحَمیَّت و سَتَروَن میخواهَند تا آتشِ رَشکِ جان۟کاهشان فُرونِشینَد و جانِ آلودۀ تاریکشان بَرآسایَد!
زآنکه هَر بَدبَختِ خَرمَن۟سوخته
مینَخواهَد شَم۟عِ کَس اَفروخته 1 !
طَبیعی است که خاطِرِ دانَندگانِ کوشا و جویَندگانِ پویا، از این سَن۟گان۟دازیها و مانِع۟تَراشیها و گِلاَنداییها، رَنجه و آزرده شَوَد؛ ... آدَمیزاده ـ به هَر روی۟ ـ تَأثیرپَذیر است؛ ... لیک، نَبایَد این رَنجگیها و آزردگیها را زیاده جِدّی گِرِفت! ... حَتّیٰ نَبایَد بَرایِ نَفرینفِرِستادَن بَر این تاریکیها و تاریک۟باطِنانِ مُتَوَلّی و مُتَصَدّیِ آن، درَنگید. ... هَمین که ـ به قولِ آن حَکیمِ خاوَری ـ "شَمعی میاَفروزیم"، بِهین پاداَفراهِ تاریکیِ شَب و شَب۟پَرَستان است.
أَدیب و پِژوهَندۀ نامبُردارِ عَرَب (فلسطینیّالأَصل)، زندهیاد دکتر إِحسان عَبّاس ـ رَحِمَهُ الله ـ، در مُقدّمهای که بَر دَفتَرِ نَخُستِ کِتابِ نَفیسِ التَّذ۟کِرَةالحَم۟دونیَّة نوشته است، پَس از بَیانِ بَذ۟لِ جُهدی که دَر تَحقیق و تَحشیَۀ آن دَفتَر فَرموده است، گُفته:
«... و إِنّی لَأَرجو أَن یُعینَنِی اللهُ عَلیٰ إِنجازِ ما بَقِی ـ و هو کَثیرٌ ـ؛ کَما أَرجو أَلا أُح۟رَم مِن وُجودِ النَّفَرِ الَّذینَ لا یَعمَلونَ و یَسوءهُم أَن یَعمَلَ النّاس، مُتَمَنِّیًا عَلَی اللهِ أَن یمدَّ فی أَعمارِهِم لکَی۟ یَستَمتَعوا بِلَذَّةِ ال۟غَیظِ و ال۟حَقدِ و التَّنَقُّصِ لِلآخَرین.» ( التَّذ۟کِرَةالحَم۟دونیَّة، ابن حَم۟دون، تَحقیق: إِحسان عَبّاس ـ و ـ بَکر عَبّاس، ط: 1، بَی۟روت: دار صادِر، 1996م.، 1 / 19).
البَتّه هَمو در مُقَدّمهای که بَر دَفتَرِ دُوُمِ هَمان کِتاب نوشته است، از این که به واسِطۀ ستَم۟رانیهایِ این و آن، چُنان پَژمان گَشته است و به اِتِّخاذِ چُنین ایستاری تَلخ کَشانیده شُده، إِظهارِ تَأَسُّف و اِعتِذار کَرده است (نگر: التَّذ۟کِرَةالحَم۟دونیَّة، ابن حَم۟دون، تَحقیق: إِحسان عَبّاس ـ و ـ بَکر عَبّاس، ج1، ط: 1، بَی۟روت: دار صادِر، 1996م.، 2 / 10).
چیرگی، هَمواره با شَب و شَب۟پَرَستان نیست؛ و هَمین، از بَرایِ اُمیدواری، بَسَنده است.
دکتر عَبدالله بن سلیم الرَّشید، از اُستادانِ زَبان و أَدَبیّاتِ عَرَبی، پیشکَش۟نامۀ یکی از آثارِ خواندَنیِ خویش را، از این قَرار رَقَم زَده است:
«إِلَی الّذینَ یَعمَلون وَ یَسرُّهُم۟ أَن یَعمَلَ الآخَرون ...» ( الأَفاکیهُ وَ النَّوادِر ـ مَدخَل لِتَدریسِ فُنونِ اللُّغَةِ العَرَبیَّة ـ، د. عَبدالله بن سلیم الرَّشید، ط: 1، الرِّیاض: دار طُوَی۟ق لِلنَّشرِ وَ التَّوزیع، 1423 هـ.ق.، ص 6).
خُداوَند شُمارِ چُنین شکُفتهجانانِ هُمایون۟فال را که مایۀ شُکوفانیِ فَرهَنگ و رونَقِ أَدَب و رَواییِ فَضیلَت اند، پیوسته بَراَفزایاد! بحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَمجاد!
فِردوسیِ بُزُرگ فَرموده است:
به جَنگ اندَرون مَرد را دِل دِهَند
نَه بَر آتَشِ تیز بَر گِل نِهَند
لیک بسیاری را میشناسیم و میبینیم که پیوسته بَر آتشِ تیزِ هِمَّتهایِ بُلَند گِل مینِهَند و با بَدگویی و بَدخواهی و بَدبینی و بَدسگالی و أَنواعِ "سَم۟پاشی"هایِ مَی۟سور!، أَسبابِ خُمود و جُمودِ پویَندگان و جویَندگان و کوشَندگان را فَراهَم میسازَند و در سَن۟گان۟دازی و مانِع۟تَراشی دَر بَرابَرِ گام۟زَنیِ أَربابِ عَز۟م و کامیابیِ أَصحابِ اِهتِمام، هیچ کوتاهی نَمیکُنَند!
به گُواهیِ تاریخ و تَراجِم۟نامهها، این شیفتگانِ سَن۟گان۟دازی در بَرابَرِ پویۀ پایایِ فَرزانگی، هَماره بودهاند و هَستند؛ ... و ای بَسا که خواهَند بود!
باری، در مُواجهه با این مَردُمان ...، مَردُمان نه، که "مَردُم۟چهرگانِ" شوم۟پَیِ تَباهیگُستَر، چه میتَوان کَرد جُز بیاِعتِنائی و سَرِ خویش گِرِفتَن و کارِ خود کَردَن؟!
کَثیری از اینان از بیمایگی و بیحَمیَّتیِ خویش برَنج اند و از هَمین روی۟ هَمگان را بیمایه و بیحَمیَّت و سَتَروَن میخواهَند تا آتشِ رَشکِ جان۟کاهشان فُرونِشینَد و جانِ آلودۀ تاریکشان بَرآسایَد!
زآنکه هَر بَدبَختِ خَرمَن۟سوخته
مینَخواهَد شَم۟عِ کَس اَفروخته 1
مولوی.
طَبیعی است که خاطِرِ دانَندگانِ کوشا و جویَندگانِ پویا، از این سَن۟گان۟دازیها و مانِع۟تَراشیها و گِلاَنداییها، رَنجه و آزرده شَوَد؛ ... آدَمیزاده ـ به هَر روی۟ ـ تَأثیرپَذیر است؛ ... لیک، نَبایَد این رَنجگیها و آزردگیها را زیاده جِدّی گِرِفت! ... حَتّیٰ نَبایَد بَرایِ نَفرینفِرِستادَن بَر این تاریکیها و تاریک۟باطِنانِ مُتَوَلّی و مُتَصَدّیِ آن، درَنگید. ... هَمین که ـ به قولِ آن حَکیمِ خاوَری ـ "شَمعی میاَفروزیم"، بِهین پاداَفراهِ تاریکیِ شَب و شَب۟پَرَستان است.
أَدیب و پِژوهَندۀ نامبُردارِ عَرَب (فلسطینیّالأَصل)، زندهیاد دکتر إِحسان عَبّاس ـ رَحِمَهُ الله ـ، در مُقدّمهای که بَر دَفتَرِ نَخُستِ کِتابِ نَفیسِ التَّذ۟کِرَةالحَم۟دونیَّة نوشته است، پَس از بَیانِ بَذ۟لِ جُهدی که دَر تَحقیق و تَحشیَۀ آن دَفتَر فَرموده است، گُفته:
«... و إِنّی لَأَرجو أَن یُعینَنِی اللهُ عَلیٰ إِنجازِ ما بَقِی ـ و هو کَثیرٌ ـ؛ کَما أَرجو أَلا أُح۟رَم مِن وُجودِ النَّفَرِ الَّذینَ لا یَعمَلونَ و یَسوءهُم أَن یَعمَلَ النّاس، مُتَمَنِّیًا عَلَی اللهِ أَن یمدَّ فی أَعمارِهِم لکَی۟ یَستَمتَعوا بِلَذَّةِ ال۟غَیظِ و ال۟حَقدِ و التَّنَقُّصِ لِلآخَرین.» ( التَّذ۟کِرَةالحَم۟دونیَّة، ابن حَم۟دون، تَحقیق: إِحسان عَبّاس ـ و ـ بَکر عَبّاس، ط: 1، بَی۟روت: دار صادِر، 1996م.، 1 / 19).
البَتّه هَمو در مُقَدّمهای که بَر دَفتَرِ دُوُمِ هَمان کِتاب نوشته است، از این که به واسِطۀ ستَم۟رانیهایِ این و آن، چُنان پَژمان گَشته است و به اِتِّخاذِ چُنین ایستاری تَلخ کَشانیده شُده، إِظهارِ تَأَسُّف و اِعتِذار کَرده است (نگر: التَّذ۟کِرَةالحَم۟دونیَّة، ابن حَم۟دون، تَحقیق: إِحسان عَبّاس ـ و ـ بَکر عَبّاس، ج1، ط: 1، بَی۟روت: دار صادِر، 1996م.، 2 / 10).
چیرگی، هَمواره با شَب و شَب۟پَرَستان نیست؛ و هَمین، از بَرایِ اُمیدواری، بَسَنده است.
دکتر عَبدالله بن سلیم الرَّشید، از اُستادانِ زَبان و أَدَبیّاتِ عَرَبی، پیشکَش۟نامۀ یکی از آثارِ خواندَنیِ خویش را، از این قَرار رَقَم زَده است:
«إِلَی الّذینَ یَعمَلون وَ یَسرُّهُم۟ أَن یَعمَلَ الآخَرون ...» ( الأَفاکیهُ وَ النَّوادِر ـ مَدخَل لِتَدریسِ فُنونِ اللُّغَةِ العَرَبیَّة ـ، د. عَبدالله بن سلیم الرَّشید، ط: 1، الرِّیاض: دار طُوَی۟ق لِلنَّشرِ وَ التَّوزیع، 1423 هـ.ق.، ص 6).
خُداوَند شُمارِ چُنین شکُفتهجانانِ هُمایون۟فال را که مایۀ شُکوفانیِ فَرهَنگ و رونَقِ أَدَب و رَواییِ فَضیلَت اند، پیوسته بَراَفزایاد! بحَقِّ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَمجاد!
- مولوی.
پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۸
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
پاسخ:
سپاس از دعا و داوریِ شما!
امیدوارم شلختگیِ قلمِ بنده شما را به یادِ این مقوله نینداخته باشد؛ چه، آن تعبیر موهمِ این نیز تواند بود!!!
باز هم سپاس!
با سلام و احترام و ارادت به محضر استاد گرانقدر جناب جویا جهانبخش(دامت برکاته)
بارها به سایت یادگارستان رجوع می کنم تا تازه تر از تازه تری از استاد محترم در صفحات یادگاری یادگارستان به ثبت رسیده باشد تا مطالعه کرده و مطالب تازه ای را یاد بگیرم. از این جهت بسیار از جنابعالی سپاسگزارم. نکته دیگر این که می خواستم نظر حضرت عالی را در رابطه با آثار ادبی دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی از جمله راز بقای ایران در سخن فردوسی، نظامی، مولوی و سعدی و....جویا شوم، چنانچه در صورت امکان و مصلحت اظهار نظر فرمایید، ممنون خواهم بود. خدواند سایه پژوهشگرانی همچون حضرت عالی را مستدام بدارد به حق محمد و آل پاکش.(صلوات الله علیهم اجمعین). در ماه مبارک رمضان امید است این ارادتمند نادیده را از دعای خیر محروم نفرمایید.
با تشکر: اسفندیار صفری
پاسخ:
سلام و سپاس
ارادتمندم و در انجامِ وظیفه و دعاگویی ان شاءَ الله کوتاهی نخواهم کرد.
من بنده به خودِ استاد لنگرودی و شخصیّتِ علمی و دینیِ ایشان بسیار ارادتمندم؛ لیک در بابِ کتابهائی که فرموده اید، چون سالها پیش به تصفُّحِ آنها سرفراز گردیده ام و آن خاطره برایِ داوری بَسَنده نیست، هرگونه اِظهارِ نَظَرِ شتابزده را ناروا می بینم.
امیدوارم بخت یار شود و با آن مکتوباتِ اُستاد تَجدیدِ عَهدی کنم.
با تجدیدِ مراتبِ احترام
دعاگو و دعاجو: جویا جهانبخش