دَر فَضایِ مَجازی نَقلِ قولی دَست به دَست میشَوَد از مَرحومِ آیةالله میرزا عَلیأَکبرِ مَرَندی ـ رِض۟وانُ اللهِ عَلَیه ـ که از شاگِردانِ مَرحومِ آیةالله سَیِّد عَلیِ قاضی ـ طابَ ثَراه ـ، اُستادِ بنامِ سُلوکِ عِرفانی دَر حوزۀ عِلمیّۀ نَجَفِ أَشرَف، بوده است.
بِنا بَر این نَقل، «طُلّاب به مرحومِ قاضی گفتند: شُما ما را به خواندَنِ مَثنَوی سفارِش میکُنید؛ ما بایَد رِوایات بخوانیم. فَرموده بود: أَشعارِ مَثنَوی، مَتنِ آیات و رِوایات است. سپس فرموده بود: من میمیرَم أَمّا شما از مَثنَوی دَست نکشید!».
مینویسم:
مَن۟بَنده با مَثنَوی و مَثنَویخوانی نه تَنها مُخالِف نیستم، که به مثنویِ مَعنَوی بسیار عَلاقهمَندم و مولانا جَلالالدّین مُحَمَّدِ بَلخی ـ نَوَّرَ اللهُ مَضجَعَه ـ را، هَمصدا با بسیاران، از أَکابِرِ مَردانِ اندیشه و مَعنَویَّت دَر جَهانِ إِسلام میشُمارَم؛ لیک اینگونه تَبیین و تَلقین و استدلال را که دَر آن نَقل مَذکور است، بحَقیقت بیراه و ناصواب میدانم.
آسانترین راهِ شانه خالیکردَن از زیرِ بارِ آن نیز، این است که یکی از مُخالِفانِ مَثنَویخوانی بگویَد: "رِوایاتِ سُست و نااُستوار و کلامِ باطِل هَم دَر مَثنَوی کَم نیست!"؛ و این، راست است.
شایَندهتَر آن است برایِ دَعوت به مُطالعۀ کتابهایِ اَرزَندۀ فَرهَنگآفَرینی چون مَثنَویِ مَعنَوی، أُفقِ دیدمان را قَدری توسِعَه دِهیم و به ارزشها و اَرزَندگیهایِ پَراگَنده دَر جای جایِ مَواریثِ بَشَری هَمدِلانه و قَدرشناسانه بنگَریم و بیاموزیم که از أَنواع و أَقسامِ دَستآوردهایِ ذوقی و اَندیشگیِ بَنیآدَم، با چشمِ باز و نگاهِ عِیارسَنج و سَرهگر، بَهره ببَریم و به صِرفِ این که گویَندهای هَمکیش و هَمرای یا هَمخرقه و هَمپایِ ما نَبود، گُفتهاش را بدور نَیفگنیم و ـ آنسان که مُقتَضایِ آموزههایِ دینی است ـ خود را از دانِش و مَعرِفَتِ کافِران نیز مَحروم نداریم تا چه رَسَد به ... .
دیرسالهاست که ما را دَرآموختهاند: «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ؛ فَحَيْثُمَا وَجَدَ أَحَدُكُمْ ضَالَّتَه فَلْيَأْخُذْهَا»، و «الْحِكْمَةُ ضَالَّةُ الْمُؤْمِنِ؛ فَخُذِ الْحِكْمَةَ وَلَوْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ»، و «لَا تَن۟ظُر إِلَىٰ مَن قَال، وَ ان۟ظُر إِلَىٰ مَا قَال»، و «خُذُوا ال۟حَقَّ مِن۟ أَه۟لِ ال۟بَاطِلِ، وَ لَا تأخُذُوا ال۟بَاطِلَ مِن۟ أَه۟لِ ال۟حَقِّ ...» و ... و ... .
سالها پیش سُخنانی را از یَکی از نُخبگانِ تُراث۟پِژوهانِ این روزگار دَر پیشگفتارِ سِراجُ السّالکین 1
سِراجُ السّالِکین (مُنتَخَبِ مَثنَویِ مَعنَوی)، مُلّا مُحسنِ فی۟ضِ کاشانی، به کوشِش و پِژوهِشِ: جویا جَهانبَخش، چ:2، تِهران: مُؤَسَّسۀ پِژوهِشیِ میراثِ مَکتوب، 1397 هـ.ش.، ص 45.
«مثنوی را باید خواند و مکرَّر خواند ولی با چشمِ باز و حَواسِّ جَمع» 2
عِرفانیّات (مَجموعَۀ مَقالاتِ عِرفانی)، عَلیرِضا ذَکاوتیِ قَراگُزلو، چ: 1، تِهران: اِنتِشاراتِ حَقیقت، 1379 هـ.ش.، ص 279.
همان، ص 287.
آن گونۀ تَبیین و اِستِدلال که مَثَلًا "مَثنَوی بخوانید، چون أَشعارِ مَثنَوی، مَتنِ آیات و رِوایات است"، گذشته از ناتمامیاش فی نَفسِه، تَنها به کارِ إِسکاتِ مُخاطَبانی مَعدود و البتّه سَطحی و مَحدوداندیش میآیَد. مَن هیچ بَعید نَمیدانَم مُخاطَبانِ مَرحومِ قاضی چُنین کَسانی بوده باشند؛ چه، دَر روزگارِ خودمان دَر میانِ جَماعَتِ مَنسوب به عِرفان۟گرایی و مَعنویَّت۟خواهی، کَم نیستند مَردمانی قِشری و مُتَعَصِّب و کوتهاندیش که مُقتضایِ فِکرِ جامِد و قَریحۀ خامِدشان هَمین گونه پاسُخهاست!
- سِراجُ السّالِکین (مُنتَخَبِ مَثنَویِ مَعنَوی)، مُلّا مُحسنِ فی۟ضِ کاشانی، به کوشِش و پِژوهِشِ: جویا جَهانبَخش، چ:2، تِهران: مُؤَسَّسۀ پِژوهِشیِ میراثِ مَکتوب، 1397 هـ.ش.، ص 45.
- عِرفانیّات (مَجموعَۀ مَقالاتِ عِرفانی)، عَلیرِضا ذَکاوتیِ قَراگُزلو، چ: 1، تِهران: اِنتِشاراتِ حَقیقت، 1379 هـ.ش.، ص 279.
- همان، ص 287.
چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۹:۲۷
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
مطلب زیر از کتاب جرعه ای از دریا (جلد اول صفحه ۵۸۸) هم به نظر جالب است:
«آقای صافی از آقای بروجردی نقل کردند که: خیلی با مثنوی سروکار داشتم، مشغول مطالعه بودم که ناگهان صدایی شنیدم که: "این مرد راه را گم کرده است" دنبال کردم که صدا از کجاست، کوچه را نگاه کردم هیچ متکلمی ندیدم.»
عجیب است که پیام های غیبی که حضرات آیات دریافت میکنند با هم متفاوت است، گویا عالم ملکوت هم مثل ناسوت خیلی حساب و کتابی ندارد!
با تشکر
پاسخ:
سلام و سپاس
یکی از مشکلاتِ دل نِهادن بر این نِهاندانی ها و نهانگویی ها و تَرکِ طریقِ علم و عقل و نقد، همین ناسازگاری ها و اختلافِ مشارب و اذواق است.
بر "نُکته" یِ ارزنده و آموزنده ای انگُشت نِهاده اید.
با تجدیدِ مراتبِ احترام
جویا جهانبخش