تاکُنون بسیاری از نُخ۟بگانِ فَرهَنگ و أَدَب و دیانَت دَربارۀ عَظَمَتِ مَقامِ عِلمی و پایگاهِ فَرهَنگیِ عَلّامه سَیِّد حَسَنِ تَقیٖزاده ـ تَغَمَّدَهُ اللهُ بِغُف۟رانِه ـ سُخَن گُفتهاند؛ از عَلّامۀ فَقید مُحَمَّدِ قَزوینی و اُستادِ زندهیاد مُجتبیٰ مینُویٖ بگیرید تا فَقیهِ مُحَقِّق آیةالله سَیِّد موسیٰ شبیریِ زَن۟جانی. یَکی از فَرزانگانی که دَر این باره سُخَن گُفته است، استادِ فُروزان۟یاد دکتر غُلامحُسَی۟نِ صَدیقی است ـ رَح۟مَةُ اللهِ عَلَی۟هِ رَح۟مَةً واسِعَةً ـ، و ستایشِ این دانِش۟وَرِ اُستاد از تَقیٖزاده، به گُمانِ این بَنده، ـ دَستِ کَم ـ از سه روی۟ أَهَمیَّتِ بسیار دارَد:
یَکی، آن که دکتر غُلامحُسَی۟نِ صَدیقی را أَهلِ نَظَر به صِدق و أَمانَت و پایبَن۟دیهایِ أَخلاقیِ وَسواس۟گونه میشناسَند و نیک میدانَند که دَر داوَری و دَر إِعطایِ أَلقاب و نُعوت، غالِبًا از بیپَروایی و باددَستی بَرکَران بود و دَر کاربُردِ لُغات و إِطلاقِ أوصاف دِقَّت و إِمساکِ نمایان میوَرزید و حَتّیٰ مَثَلًا مُقَیَّد بود واژۀ «جَناب» را که دَر این روزگاران از تَعارُفاتِ شایع و مُتَداوَلِ هَمَگانی شُده است، جُز از برایِ کَسی که از أَربابِ مَناصبی رَسمی چونان وزارَت و سفارَت بوده باشَد، به کار نَبَرَد و مَراتِب و سَوابق و مَدارِج را حَتّیٰ دَر این جُزئیّاتِ أوصاف و أَلقاب، مَل۟حوظ دارَد!!! (سَنج: یادنامۀ دکتر غُلامحُسَی۟نِ صَدیقی، گِردآوری و تَنظیم: دکتر پَرویزِ وَرجاوَند، چ: 1، تِهران: شرکتِ اِنتِشاراتیِ چاپخش، 1372 هـ.ش.، ص 282 و 283).
دیگَر، آن که دکتر صَدیقی، رَجُلِ سیاسی بود؛ تَقیٖزاده نیز؛ و صَدیقی دَر سیاست به راهی جُز راهِ تَقیٖزاده میرَفت و خُلاصه، آنچه صَدیقی دَر ستایِشِ تَقیٖزاده میگویَد، اَگَر گُواهی دَر حَقِّ «مُخالِف» مَحسوب نَباشَد، ـ لاأَقَل ـ گُواهی دَر حَقِّ کَسی است که صَدیقی با وی اِتِّحادِ مَشرَب نَداشته است.
سهدیگَر، این که دکتر صَدیقی، هَم به وُقوفِ تاریخی شُه۟ره است، و هَم به سَخ۟تگیریِ عِلمی دَر پَذیرش و تَحلیلِ گُزارشهایِ تاریخی؛ و آنچه دَر این باب میگویَد، اَلبَتّه از مَقولۀ تاریخ۟گُزاری است.
باری، "دکتر غُلامحُسَی۟نِ صَدیقی"یِ موصوف به أوصافِ پیشگُفته، دَربارۀ تَقیٖزاده گُفته است:
«... از زمانِ خواجه نصیرالدّینِ طوسی، یا بتحقیق: در این دو سه قَرنِ أَخیر، به وُسعَتِ مَعلوماتِ مَرحومِ تَقیٖزاده کَسی دَر ایران به عَرصۀ وُجود نیامده است.» (همان، ص 281).
وی دَر مقامِ مُقایسۀ عَلّامۀ قَزوینی با تَقیٖزاده نیز گُفته:
«مَرحومِ قَزوینی دُچارِ تَعَصُّب بود، و أَغلب دَر حاشیۀ کِتابها به آن عِدّه از مُؤَلِّفان و نویسَندگان که بَر خلافِ نَظَرِ او مَطلَبی نوشتهاند، بَد و بیراه و حَتّیٰ دُشنامهایِ رَکیک نوشته است؛ أَمّا تَقیٖزاده، نه دَربارۀ موضوعی تَعَصُّب میوَرزید و نه دَر غیبَتِ کَسی مَطلبی میگُفت ...» (همان، ص 281 و 282).
رَح۟مَةُ اللهِ عَلَی۟هِم! و غَفَرَ اللهُ لَنَا و لَهُم!
سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۹:۵۴
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
یک اظهار نظر احساساتی، با مقدماتی احساساتی تر.
خود جناب جهانبخش در مقاله ی رساله تصحیفات میرداماد -در میراث شهاب-، به پیروان و ارداتمندان فلسفه ی صدرایی در دوران معاصر تاخته، چرا؟ چون صدرا یک جمله درباره میرداماد غلو کرده؛ حال ایشان غلو و اغراق صدیقی درباره ی تقی زاده ی معلوم الحال را سر دست میبرد و به به و چه چه میکند.
بعد هم، آیةالله زنجانی دقیقا چه چیزی درباره ی "عظمت مقام علمی و پایگاه فرهنگی" تقی زاده فرموده اند؟ اگر مراد همان مطالبی است که در جرعه ای از دریا صص600-601 نقل شده، لطف کنید همه را عینا نقل کنید تا ما هم بفهمیم کجایش عظمت خوابیده.
پاسخ:
سلام علیکم،
أوَّلًا، انتقاداتِ بنده از صدرا و صدراییان منحصر به مسألۀ غلوّ در حقِّّ میرِداماد نیست؛ و أَنواعِ غُلُوِّ قَبیح تنها یکی از عیوبِ نمایان در مکتوباتِ صدرائی است.
ثانیًا، در احوالِ "تقی زاده ی معلوم الحال" ستودگیهایِ فراوانی هست؛ خواه بدان پایه که دکتر صدیقی گفته است، باشد، یا نباشد.
ثالثًا، آنچه از آیةاللهِ زنجانی دربارۀ تقی زاده موردِ اشارتِ منست، محدود به کتابِ یادشده نیست. بخشی از آن مسموعاتِ معاشرانِ ایشان است که برایِ بنده نقل کرده اند.
رابعًا، بهترین سندِ احوالِ علمیِ تقی زاده آثارِ اوست؛ نه داوریهایِ حوزویان یا دانشگاهیان یا دوستان یا دشمنان .
خامسًا، داوریِ دکتر صَدیقی در نوعِ خود جالبِ توجه است، ولی فراتر از نقد نمی نشیند.
سادسًا، از صرفِ وقتِ شما در اظهارِ نظر ممنونم و امیدوارم خداوند بر شمارِ ناقدانی نکته گیر چون شما بیفزاید.
من با وجود توزع خاطر و تشعب ضمیر و استیلای غموم که از ناگزیریها و ناهمواری های زیستن در این خطّۀ پرخطر است همواره مقالات هوشمندانۀ شما را خوانده ام و از مطالب مطرح شده در یادگارستان بسیار آموخته ام و البته طرح مسائلی که می کنید با وجود آنکه در ابتدا نسیمی از معرفت به دید می آید لیکن در نهایت به طوفانهای ذهنی مهیبی می انجامد و یادمانهای گذشته را برمی آشوبد .استاد نازنینم این نقل شما از داوری مرحوم صدیقی دردمندانه حکایت فاجعه ای است که دل هر را که دل در بند مهر ایران و ایرانی دارد به درد می آورد. این تجلیل به ظاهر بی خطر از شخصی که در صدسال تاریخ پرحادثۀ اخیر ایران نقشی انکارناپذیر دارد، حاوی فروگذاری، غفلت ، عدم شناخت و داوری سهل انگارانه ای است که از دردهای شناخته و ناشناخته ای روایت می کند که تمدن ایرانی را چون خوره آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد. البته این دردها را می شود اظهار کرد و من برآنم که اگر امکان انعکاس اظهارات بنده به عنوان مطلبی مستقل در یادگارستان باشد برای شما و خوانندگان خردپژوهتان ارسال نمایم. کمترینِ دوستداران احمدی
پاسخ:
سلام و درود و سپاس جَنابِ احمدیِ عزیز
مُشتاقانه افادات و مُلاحظاتتان را پی می گیرم و چشم در راهِ ارشاداتِ شُمایم.
در مورد تقیزاده دوست و دشمن به تفاوت سخن گفتهاند. بهواقع وقتی عنوان و چکیده را دیدم امیدوار شدم که دیدگاه انسان فاضل و دقیق و نکتهسنجی چون شما را بدانم اما تنها با نوشتهای موجز آن هم تنها در بیان دیدگاه استاد صدیقی روبرو شدم (هر چند اجمالا نظر شما را نیز از آن میان میتوان دریافت)
او در نظر عدهای چهرۀ یک انسان غربزده را دارد که توصیه میکند که ایرانیان سر تا پا غربی شوند، کسی که عامل انگلیس و عضو فراماسونری است و مانند آن.
این هم از دیدگاه استاد صدیقی که در این متن میبینیم.
چگونه میتوان دربارۀ ایشان داوری کرد؟
پاسخ:
با سلام و احترام
چُنان که خود عنایت فرموده اید، این یادداشت تنها به شخصیّتِ علمیِ تقی زاده راجع است و نظرِ راویِ خاص.
امیدوارم درباره ی بعضِ دیگر جَوانبِ شخصیَّتِ او در یادداشتهایِ دیگر سخن بگویم.