سعدی در گلستانِ بی خَزانش در حکایتی به یاد ماندنی ، از قولِ شاعِری که پیشِ أمیرِ دزدان رفت و ثَنا گفت و جَفا دید ، آورده است :
اُمـیـدوار بـود آدمـی بـه خـیـرِ کـسـان
مرا به خیرِ تو اُمّید نیست شَر مَرَسان!
( کلّیّاتِ سعدی ، چ أمیرکبیر ، ص 125 ).
گمان می کنم که شیخِ شیراز را در سَرایشِ این بیت به گُزین گویه ای از دانایانِ پیشین نظر بوده است .
أَبوالفتح علیّ بنِ محمّدِ بُستی ، نویسنده و شاعرِ فرزانه و بُلَندآوازۀ سدۀ چهارم ، گفته است :
« لَم يَكُن لَنا طَمَعٌ في دَرَكِ دَرِّك ، فَأَعفِنا مِن شَرَكِ شَرِّك »
( طبقات الشّافعیّة الکبریٰیِ سُبکی، 5/ 294؛ و: تاریخ الإسلام ذَهَبی، ط. تَدمُری ،28/46؛ و: یتیمة الدّهر ثَعالِبیِ نیشابوری، 4/350 ـ با لَختی دِگَرسانی ـ).
( الشَّرَک : دام ، تله ، تورِ شکار ).
دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱:۰۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .