لینک های روزانه
    آمار بازدید
    بازدیدکنندگان تا کنون : ۶۷۲٫۱۵۹ نفر
    بازدیدکنندگان امروز : ۳۹ نفر
    تعداد یادداشت ها : ۲۳۷
    بازدید از این یادداشت : ۳۹۴

    پر بازدیدترین یادداشت ها :
    أَدیب و عَرَبیٖ دانِ بَرجَستۀ کُرد، شی۟خ عَب۟داللهِ بیٖتوشی (فـ: 1210 یا 1211 هـ. ق.)، که افزون بر نگارِشها و سَرایِشهایِ عَرَبی اش، یادگارهایِ أَدَبیِ خورَندِ اِعتِنائی هَم به زبانهایِ پارسی و کُردی از خویش بَر جای نِهاده است، در یکی از سُروده هایِ پارسی اش می گویَد:
    فِک۟رِ لَع۟لِ نَمَکیٖن۟ داش۟تَنَم یَع۟نیٖ چه؟!
    تُخ۟م دَر شوره زَمیٖن۟ پاشتَنَم یَع۟نیٖ چه؟!
    1
    البیتوشی، مُحَمَّد الخال ـ قاضی السُّلَیمانیَّة ـ، [تَصَدَّیٰ لِطَبعِه: إِبراهیم الواعِظ]، بَغداد: مَطبَعَة المَعارِف، 1377 هـ. ق.، ص 92.

    چُنان که می بینید، شی۟خ عَب۟داللهِ بیٖتوشی، «پاشتَن» را به جایِ «پاشیٖدَن» به کار بُرده است.
    «پاشتَن» را در بَعضِ فرهنگهایِ فارسی که عِجالَةً دَر دَسترس داشتم، نیافتَم.
    بَرخِلافِ آنچه نَخُست به ذِه۟ن می رَسَد، گویا کاربُردِ «پاشتَن» به جایِ «پاشیٖدَن»، تَحتِ تأثیرِ زبانِ مادَریِ بیٖتوشی، یَعنی: زبانِ کُردی، نَباشَد 2
    مَن خود۟ ـ مَعَ ال۟أَسَف ـ از زبانِ کُهَن و نژادۀ «کُردی»، آگاهیِ بَسَنده ای نَدارم. آنچه بَر سَبیلِ اِحتِمال۟ عَرض می کُنَم، مُتَّکی است بَر:
    فرهنگِ ریشه شناختیِ زبانِ فارسی، مُحَمَّدِ حَسَن۟ دوست، چ1، تهران: فَرهَنگستانِ زبان و أَدَبِ فارسی، 1393 هـ. ش.، 2 / 611؛ و: فرهنگِ دانِشگاهِ کُردِستان (فارسی ـ کُردی)، به سَرپَرَستیِ ماجِد مردوخ روحانی، چ: 1، سَنَندَج: دانِشگاهِ کُردِستان، 1385 هـ. ش.، 1 / 467.
    . اِحتِمالی این است که بیٖتوشی «پاشتَن» را با یک قیاسِ صَرفیِ نادُرُست بَرساخته باشَد. اِحتِمالِ دیگَر، این که او این ریخت را از گُفتارِ بَع۟ضِ أَهلِ زبان فَرا گِرِفته باشَد. این اِحتِمال، به أَدیبی لُغَوی چون شیخ عَب۟داللهِ بیٖتوشی دَرخورتَر است؛ وَال۟عِلمُ عِندَ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعَالَیٰ.

    • البیتوشی، مُحَمَّد الخال ـ قاضی السُّلَیمانیَّة ـ، [تَصَدَّیٰ لِطَبعِه: إِبراهیم الواعِظ]، بَغداد: مَطبَعَة المَعارِف، 1377 هـ. ق.، ص 92.
    • مَن خود۟ ـ مَعَ ال۟أَسَف ـ از زبانِ کُهَن و نژادۀ «کُردی»، آگاهیِ بَسَنده ای نَدارم. آنچه بَر سَبیلِ اِحتِمال۟ عَرض می کُنَم، مُتَّکی است بَر:
      فرهنگِ ریشه شناختیِ زبانِ فارسی، مُحَمَّدِ حَسَن۟ دوست، چ1، تهران: فَرهَنگستانِ زبان و أَدَبِ فارسی، 1393 هـ. ش.، 2 / 611؛ و: فرهنگِ دانِشگاهِ کُردِستان (فارسی ـ کُردی)، به سَرپَرَستیِ ماجِد مردوخ روحانی، چ: 1، سَنَندَج: دانِشگاهِ کُردِستان، 1385 هـ. ش.، 1 / 467.
    سه شنبه ۲۸ دي ۱۳۹۵ ساعت ۸:۱۰
    نظرات



    نمایش ایمیل به مخاطبین





    نمایش نظر در سایت

    نصری
    ۱۸ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۷:۲۰
    با سلام و عرض ارادت و با سپاس از مقالات و یادداشتهای محققانه و سودمندی که گاه و بیگاه در یادگارستان به اشتراک می گذارید. مصدر کم کاربرد «پاشتن» (= پاشیدن و ریختن) در کتاب مستطاب «ذيل فرهنگهای فارسی» (ص 82) با اين بيت از داستان پدماوت، مدخل شده است:
    از سوختگیش بازمی داشت
    وز دیده بر آتش آب می پاشت

    با احترام

    توضیحِ جویا جهانبخش:

    با سلام و سپاس

    هم تازه‌رویم، هم خَجِل، هم شادمان، هم تنگدل، ...

    شادمانم از این که گواهِ دیگری بر استعمالِ این لغت یافت شد. تنگدلم از این که چرا به عقلم نرسیده بود به تألیفِ مُنیفِ اُستادم آقایِ دکتر رواقی هم در این باب مُراجعه کُنم و این شاهد را بر آنچه دیده بودم مَزید سازم!
    خُداوند عُمرِ اُستادِ لُغَویِ مِفضالمان آقایِ دکتر رواقی را دراز گرداناد و ما را از إِفادات و تَذکارهایِ حضرتِ مُستَطابِ عالی بی‌بَهره مَگُذاراد! بمَنّهِ و کَرَمِه!
    حسنیان
    ۲ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۲۵
    سلام
    مردم سرخۀ سمنان پاشیدن را «دوپاشتُان» می‌گویند. «دو» پیشوندی است مثل «بـ». مثلاً سرخه‌ای‌ها «بریز» را «دوریژ» می‌گویند و «بدار» را «دودار». بیشترِ فتحه‌ها هم در این زبان یا گویش، بین اُ و آ تلفظ می‌شوند؛ از این رو «دوپاشتُان» را این‌طور نوشته‌ام.
    Salman
    ۲۸ دي ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۵۰
    این خیلی آدم خوش سلیقه (!) یی بوده که با وجود امکان کاربرد کلمۀ (کاشتن) پاشتن را به کار برده. با احترام