دَر مُشاهدۀ فیلمِ سینِمائیِ «زندانیها»یِ مَسعودِ دِهْنَمَکی، یکی از نَخُستین چیزهائی که تَوَجُّهَم را به خود جَلْب کَرد، بَحثِ یکی دو زندانی بود با یک دانِشْجویِ دُکتُریِ إِلٰهیّات بَر سَرِ این که: "آیا «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یک پیکَرَنْد» صَحیح است یا «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یکدیگَرَنْد»؟" و پاسُخِ جالِبِ تَوَجُّهِ آن دانِشْجویِ دُکتُریِ إِلٰهیّات که قِرائَتِ مُخْتارِ خود را به «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی» مُسْتَنَد میکَرد و میگُفت که دَر «تصحیحِ غَنی ـ قَزوینی» چُنین آمَده است.
پیداست که أَصلِ موضوع، مانَنْدِ بَخشِ عُمدۀ مُحاوَراتِ فیلْمهایِ سینِمائیِ دِهْنَمَکی که کاریکاتوری ساده و دَمِدَستیِ از گُفتوگوهایِ روزمَرّه است، چَندان جِدّی نیست؛ و بایَد دید و شنید و گُذَشت. ... آنچه مَرا به درَنگ واداشْت، هَمین تَعبیرِ «تصحیحِ غَنی ـ قَزوینی» و إِرجاعِ ضَبْطِ بیْتِ «سَعدی» به آن بود؛ آن هَم دَر گُفتارِ یکی از شَخصیَّتهایِ فیلم که بِنا بَر مَفْروضِ داستان، راست و دُرُست و بی لودگی و دُروغْزَنی و بَر کنار از لاف و گزاف و ـ به اِصطِلاحِ عامیانه: ـ "مِثلِ آدَم" حَرف میزَنَد و یک خَط دَر میان آسمان و ریسمان به هَم نَمیبافَد.
ظاهِرًا تَداوُلِ "دیوانِ حافِظ"هایِ چاپْشُده بَر أَساسِ تَصحیحِ غَنی ـ قَزوینی و کَثْرَتِ إِرجاع و اِستِشْهاد به «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی» به هَنگامِ گُفتوگو از اِختِلافِ نُسَخِ أَشعارِ حافِظ، این پندار را به وُجود آوَرده است که آثارِ دیگَر بُزُرگانِ أَدَبِ فارسی نیز هَریک به نوبۀ خویش یک «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی» دارَند که عِنْدَاللُّزوم میتوان بدان إِحاله و إِرجاع کَرد.
دوستی حِکایَت میکَرد یکی از دانِشجویانِ بیمایۀ أَدَبیّات که بارها نامِ شَرحِ سودی بَر دیوانِ حافِظ و شَرحِ سودی بَر گُلِستانِ سَعدی و شَرحِ سودی بَر بوستانِ سَعدی به گوشَش خورده بود و دَر عالَمِ بیسَوادیِ خود نَدانِسته بود که "سودی" نامِ شارِح است، بَلْ خَیال کَرده بود که «شَرحِ سودی» نامِ "گونهای از شُروح" است که أَفرادِ مُختَلِف بَر مُتونِ أَدَبِ فارسی مینویسَند، دَر مَقامِ پیشنِهادِ عنوانِ پایانْنامه دَرخواست کرده بود إِجازه دِهَند او یک «شَرحِ سودی» بَر غَزَلیّاتِ سَعدی بنویسَد!!!
به هَر رویْ، هَرچَند زندهیادان عَلّامه مُحَمَّدِ قَزوینی و دکتر قاسِمِ غَنی ـ رَحِمَهُمَا اللهُ تَعالیٰ! ـ هیچگاه نُسخهای از آثارِ سَعدی اِنْتِشار نَدادهاند، از رَهْگُذَرِ فیلمِ سینِمائیِ «زندانیها»یِ مَسعودِ دِهْنَمَکی، پایِ «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی» به بَحثِ دِگَرسانیِ «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یکدیگَرَنْد» و «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یک پیکَرَنْد» هَم گُشوده شُد!
دَر یاد دارَم که پیش از اینها، یکی از بازیگَرانِ هَمین فیلمِ سینِمائی، أَعْنٖی: خانمِ بَهاره اَفشاری، دَر بابِ صِحَّت و سُقْمِ ضَبْطِ «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یکدیگَرَنْد»، موضِعْگیری کَرده و بَحثی به راه انداخته بود که خَبَرساز شُد و به مَطبوعات هَم کَشید.
گویا دَر سینِمایِ ایران و سینِماگرانِ آن، علاقهای به بَحثهایِ مُصَحِّحانه و نُسخهشناسانه حولِ این مِصراعِ شیْخِ شیراز رو به گُستَرِش دارَد؛ ... وَلو با اِستِناد به «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی»!!!
پیداست که أَصلِ موضوع، مانَنْدِ بَخشِ عُمدۀ مُحاوَراتِ فیلْمهایِ سینِمائیِ دِهْنَمَکی که کاریکاتوری ساده و دَمِدَستیِ از گُفتوگوهایِ روزمَرّه است، چَندان جِدّی نیست؛ و بایَد دید و شنید و گُذَشت. ... آنچه مَرا به درَنگ واداشْت، هَمین تَعبیرِ «تصحیحِ غَنی ـ قَزوینی» و إِرجاعِ ضَبْطِ بیْتِ «سَعدی» به آن بود؛ آن هَم دَر گُفتارِ یکی از شَخصیَّتهایِ فیلم که بِنا بَر مَفْروضِ داستان، راست و دُرُست و بی لودگی و دُروغْزَنی و بَر کنار از لاف و گزاف و ـ به اِصطِلاحِ عامیانه: ـ "مِثلِ آدَم" حَرف میزَنَد و یک خَط دَر میان آسمان و ریسمان به هَم نَمیبافَد.
ظاهِرًا تَداوُلِ "دیوانِ حافِظ"هایِ چاپْشُده بَر أَساسِ تَصحیحِ غَنی ـ قَزوینی و کَثْرَتِ إِرجاع و اِستِشْهاد به «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی» به هَنگامِ گُفتوگو از اِختِلافِ نُسَخِ أَشعارِ حافِظ، این پندار را به وُجود آوَرده است که آثارِ دیگَر بُزُرگانِ أَدَبِ فارسی نیز هَریک به نوبۀ خویش یک «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی» دارَند که عِنْدَاللُّزوم میتوان بدان إِحاله و إِرجاع کَرد.
دوستی حِکایَت میکَرد یکی از دانِشجویانِ بیمایۀ أَدَبیّات که بارها نامِ شَرحِ سودی بَر دیوانِ حافِظ و شَرحِ سودی بَر گُلِستانِ سَعدی و شَرحِ سودی بَر بوستانِ سَعدی به گوشَش خورده بود و دَر عالَمِ بیسَوادیِ خود نَدانِسته بود که "سودی" نامِ شارِح است، بَلْ خَیال کَرده بود که «شَرحِ سودی» نامِ "گونهای از شُروح" است که أَفرادِ مُختَلِف بَر مُتونِ أَدَبِ فارسی مینویسَند، دَر مَقامِ پیشنِهادِ عنوانِ پایانْنامه دَرخواست کرده بود إِجازه دِهَند او یک «شَرحِ سودی» بَر غَزَلیّاتِ سَعدی بنویسَد!!!
به هَر رویْ، هَرچَند زندهیادان عَلّامه مُحَمَّدِ قَزوینی و دکتر قاسِمِ غَنی ـ رَحِمَهُمَا اللهُ تَعالیٰ! ـ هیچگاه نُسخهای از آثارِ سَعدی اِنْتِشار نَدادهاند، از رَهْگُذَرِ فیلمِ سینِمائیِ «زندانیها»یِ مَسعودِ دِهْنَمَکی، پایِ «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی» به بَحثِ دِگَرسانیِ «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یکدیگَرَنْد» و «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یک پیکَرَنْد» هَم گُشوده شُد!
دَر یاد دارَم که پیش از اینها، یکی از بازیگَرانِ هَمین فیلمِ سینِمائی، أَعْنٖی: خانمِ بَهاره اَفشاری، دَر بابِ صِحَّت و سُقْمِ ضَبْطِ «بَنیٖآدَم أَعْضایِ یکدیگَرَنْد»، موضِعْگیری کَرده و بَحثی به راه انداخته بود که خَبَرساز شُد و به مَطبوعات هَم کَشید.
گویا دَر سینِمایِ ایران و سینِماگرانِ آن، علاقهای به بَحثهایِ مُصَحِّحانه و نُسخهشناسانه حولِ این مِصراعِ شیْخِ شیراز رو به گُستَرِش دارَد؛ ... وَلو با اِستِناد به «نُسْخۀ غَنی ـ قَزوینی»!!!
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۸:۳۳
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
شرح شافية ابن الحاجب ؛ ج2 ؛ ص40
[حكم الاسم الذى آخره ألف خامسة]
و أما الخامسة فما فوقها فانها تحذف فى النسب مطلقا، منقلبة كانت أو غيرها، بلا خلاف بينهم؛ للاستثقال؛ إلا أن تكون خامسة منقلبة و قبلها حرف مشدد.
شرح النظام على الشافية / 277 / [أحكام المنسوب]
(و تحذف غيرهما) أعني غير الثالثة و غير الرابعة المنقلبة عن الأصليّة ... (قال دره صوفی فی الهامش:) ... فقول العامّة «مصطفوي» خطأ و الصّواب:«مصطفيّ».
چنانچه مطلبی هست دریغ نفرمایید.
پاسخ:
سلام علیکم
سپاس از توجّهی که دارید.
إن شاء الله امیدوارم در یادداشتی عَلی حِدَه در این باب، بل در بابِ مسألۀ نِسبَت در عربی و فارسی، نِکاتی به شرفِ عرض برسانم.
تندرست و شادکام باشید.
دو پیشنهاد دربارۀ سایت شما دارم. اگر صلاح دانستید نظری بیندازید. در متن کامل پستهای شما از فونت تاهوما بهره گرفته شده است. قلم تاهوما اگر چه محاسنی دارد اما چشمنواز نیست. ای کاش به گردانندگانِ فنّیِ سایت بفرمایید که فونتی زیباتر مانند «وزیر» که بسیار خوشخوان (و البته یونیکد) است را برگزینند. فونت ایرانیانسانز هم قابل توصیه است یا نهایتاً از همان فونت صفحۀ اصلی سایت را برای متن کامل بهره بگیرند. از باب مطایبه جسارت میکنم و بیتی تقدیم میکنم:
جانم چشید حکمت جویا و مست شد
کو قسم چشم؟ یک خطِ خوشخوانم آرزوست
دیگر اینکه ذیل پست قبلی نظری دادم اما آنقدر حجم حروف مجاز اندک بود که چند باری ناچار به بازگشت و حذف فقراتی از نظرم شدم و نهایتاً در میان این حذف و اضافه، خبطی واقع شد و فهم صورت ط در طهران را به سبب قافیه خواندم اما چون تیری که از چله کمان رها شده باشد امکان اصلاح نبود. با خود گفتم اکنون استاد در دل میگوید این گول هنوز نمیداند که قافیه از حرف اول باز نمیشناسند؟ اگر اندک وسعتی در تعداد کلمات بود چنان خطایی صادر نمیشد. چنانچه مقدور است وسعتی به آن بخش ببخشید.
پاسخ:
سلام و سپاس و درود بسیار
آنچه میفرمایید راجع به مقولاتِ فنّی است و جملگی بیرون از دائره یِ اختیار و اطّلاعِ من.
این دعاگو تابعِ مصلحتبینیِ گردانندگانِ وبگاه است و آنان پیشنِهادهایِ مُشفِقانهتان را میبینند.
خدایتان خیر دهاد!
بگذریم از اینکه نویسنده و کارگردان و بازیگران هیچکدام متوجه این اشتباه نشدند، سؤال اینجاست که چرا مسئولان محترمی که پس از بررسی فیلمنامه مجوز صادر میکنند متوجه نشدهاند؟
کارمندان وزارت فرهنگی که با کتابهای سعدی و حافظ آشنا نیستند بابت ترویج کدام فرهنگ تلاش میکنند؟!
ارادت