از اُستاد مُحَمَّدِ اِسفندیاری ـ دامَ عُلاه! ـ شنیدم که:
غُلامحُسَینِ ساعِدی، نویسَندۀ مُعاصِر، از آنجا که خود به "آب شنگولی" دِلبستگیِ بسیار داشته است!، آن بیتِ سَعدی را که در گُلِستان می گویَد: «شُد غُلامی که آبِ جوی آرَد / جویِ آب آمَد و غُلام ببُر۟د»، اینگونه می خوانده است:
شُد غُلامی که "آبِ جو 1
jow .
"آبِ جو 2
jow .
- jow .
- jow .
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۷:۴۰
نمایش ایمیل به مخاطبین
نمایش نظر در سایت
۲) از انتشار نظراتی که فاقد محتوا بوده و صرفا انعکاس واکنشهای احساسی باشد جلوگیری خواهد شد .
۳) لطفا جهت بوجود نیامدن مسائل حقوقی از نوشتن نام مسئولین و شخصیت ها تحت هر شرایطی خودداری نمائید .
۴) لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید .
شد غلامی که آب جو (یعنی فقاع) آرد
آب جو را میان راه بخورد
مست شد در میان جوی افتاد
آب جوی آمد و غلام ببُرد